گفتگوی اختصاصی هفته نامه باختر با مارشال محمد قسیم فهیم سابق معاون اول ریاست جمهوری اسلامی افغانستان ووزیر دفاع ملی.
خلیل "رومان" عضو انجمن فکری برشنا گفتگوی اختصاصی ایرا درمورد اوضاع جاری کشور با مارشال فهیم انجام داده است که تقدیم می گردد:خلیل رومان: جناب محترم مارشال صاحب فهیم بسیارتشکرکه با وجود مصروفیت های تان بار دیگر برایم وقت دادید تا خدمتتان حاضرشویم و درباره اوضاع جاری افغانستان یک مصاحبه اختصاصی با شما داشته باشیم.
چنانکه میدانید، افغانستان رفته رفته ب بحران های متعددی درعرصه های اقتصادی، امنیتی، اجتماعی وغیره مشکلات مواجه است که هرکدام آن بمثابه یک تهدید بسیار جدی حیات ملی واجتماعی افغانستان را تحت فشار قرارمی دهد. از جمله بحران سیاسی وعمدتا امنیتی بجایی رسیده است که انفجارها ، حمله ها وسیروحرکت مخالفان در افغانستان وحتی درشهر کابل، طوریکه گفته میشود پنجاه فیصد افزایش یافته است.
بفرمائید از نظر شما دلایل واسباب این حالات چه ها اند؟ چه راه های وجود دارد تا این اقدامات را مهار کنند.
مارشال فهیم: بسم الله الرحمن الرحیم ، با تشکر از شما، زمانیکه می خواهیم در رابطه با اوضاع جاری افغانستان صحبت کنیم ، باید کمی به عقب برگردیم و ببینیم عواملی که کشور را به بحران ها مواجه ساخت چه ها بودند ، کدام زمینه ها و پیش زمینه های داخلی، منطقوی وبین المللی، مقدمه وبستر مساعد را برای حالات کنونی فراهم آورد.
شما میدانید که در دوره تسلط طالبان کشور درحالت بسیار بدی قرار داشت. هم از لحاظ سیاسی ، هم از لحاظ اقتصادی هم از لحاظ اجتماعی و مناسبات بین المللی . این ها امروز از بدیهیات اند ومن نمیخواهم روی آن زیاد صحبت کنم. زمانیکه فضا وزمینه مساعد شد تا در کشور صلح و آرامش تأمین شود ، تمام اساسات اعتماد مردم افغانستان در سالهای جنگ از میان رفته بود. بحران اعتماد جدی بود ، بنیاد کشور نیز برمبنای یک اعتماد ملی باید ساخته میشد . آغاز این اعتماد ملی مفاهمۀ نیروی های مجاهدین وگروههای مقاومت ملی، با نیروهای سیاسی بیرون که تحت زعامت ظاهرشاه، پادشاه سابق افغانستان قرار داشت، بود. قرار شد این ها بعد از آزاد شدن افغانستان ، بعد از یازدهم سپتامبر وحضور جامعۀ جهانی و ائتلاف بین المللی ضد تروریزم باهم مذاکره نمایند.
مجلس بن تشکیل شد. بالای نکات واساسات خوبی درین مجلس فکر شده بود. گرچه بسیاری از تحلیل گران ما درباره چگونگی مجلس نقدهایی دارند؛ اما با توجه به اوضاع آنزمان ، واقعیت این بود که افغانستان با نظرداشت ترکیب اجتماعی وسیاسی ایکه دارا بود به یک اعتماد ضرورت داشت.
درمجموع فرازونشیب های که صورت گرفته بود وتغییراتی که بوجود آمده بود ، این نیاز را برجسته میساخت تا یک حکومت وحدت ملی در کشور ایجاد گردد.
بعد از کانفرانس بن هرسه مرحله پیش بینی شده آن عملی شد ، یعنی ، حکومت موقت که دربرگیرنده تمام نیروهای موثر در قضیۀ افغانستان اشتراک داشته باشند؛ تمام بی اعتمادی ها با تشکیل حکومت موقت از بین رفت؛ وطالب ها وتروریست ها شکست کردند واز افغانستان رفتند، پایه های حکمیت ملی و ممثل اراده مردم گذاشته شد؛ بازسازی ها آغازگردید ونهادینه سازی سیاسی بوجود آمد. خلاصه تمام زیربناها واساسات یک جامعه پایدار دارای نظام ویک دولت نیرومند گذاشته شد. اینها بیشتر، مرهون ایثار طرفها بود. ایثار طرف مقاومت این بود که با وجود یکه همه چیز را دراختیار داشتند، مصمم شد تا با سعۀ صدر متقابل کارهای زیربنایی بنیادی صورت بگیرد. لذا با طرف های دیگر کمال همکاری را انجام داد.
بعد دولت انتقالی تشکیل شد. این دو دوره که محصول یک ائتلاف یا اشتراک یا وحدت بود ، باوجودیکه بعضا حساسیت هایی درباره آن تبارز داده می شود، درکشور بنیاد های اعتماد سازی به وجود آمد وافغانستان قدم های مهمی را برای استحکام وثبات آینده برداشت که اگر ادامه داده می شد ، بدون شک ما شاهد توسعه اقتصادی وسیاسی می بودیم. قانون اساسی ساخته شد ، لویه جرگه ها دایر شدند وعلاقه مندی های رفتن به سوی باز سازی وانکشاف درهمه عرصه ها وبخصوص درمیان مردم خسته از جنگ به مشاهده می رسید.
متأسفانه زمانی که معیاد دوره انتقالی به پایان نزدیک می شد، درجریان آن معلوم شد که یک تعداد عناصر چه درداخل و چه درخارج به این فکر شدند که به شکل یک بعدی وتک جانبی حکومت ونظام بسازند. درحالیکه در افغانستان ظاهرا زمینۀ انتخابات مساعد شده بود وفقط گام های بسیار ابتدایی بود. شما میدانید که سی سال بحران باهمه پی آمد های آن در شش ماه یا یک سال ودوسال از بین نرفته بود ومایه جنجال ها کاملا محو نه شده بود. یک فرصت ووقت طولانی ضرورت داشت تا همه مردم افغانستان درنظام و حکومت شریک باشند و با اتفاق واتحاد وهمبستگی ملی بتوانند عواقب بحران سی سال را آهسته آهسته ازمیان بردارند.
زمانیکه آقای کرزی درنتیجۀ انتخابات ریاست جمهوری موفق شد ، وحتی قبل از آن بد بختانه خواستند طرف نیرو مند و به اصطلاح ستون های استوار نظام ودولت، یعنی مجاهدین را کنار بگذارند و به تنهایی به انتخابات بروند.
روحیه تفاهم را زیر نام اینکه حکومت ائتلافی نمی خواهند وچیزهای دیگر که کاملا فکر سطحی وناپخته بود، ترک کردند.
دررأس مجاهدین یا در رأس مقاومت واطرافی که از داخل افغانستان نماینده گی میکردند، من بودم. بدون نظر داشت این موقف ، آنها انتخابات را براه انداختند؛ بازهم بدنه اساسی افغانستان یعنی مجاهدین جدا ساخته شدند وبخش ضعیفی که باقی مانده بود، یک تیم کامپاینی را که فقط برای ریاست جمهوری آقای کرزی کامپاین کرده بودند، حفظ کردند ودر قدرت آمدند. درینجا نه شایستگی مطرح بود ، نه مسأله حقانیت ولیاقت وغیره مطرح بود.
کسانیکه درولایات ومحلات کار کمپاین را انجام داده بودند، رویکارآمدند. درست چهره های ناتوان، نابلد، نا آشنا که به یکباره گی مردم افغانستان متحیر ومتعجب ساختند.
شما میدانید که مادر همه بحران ها بحران سیاسی است. این بحران از همین جا شروع شد، یعنی افغانستان که به یک دوره طولانی حد اقل پنج ساله، اعتماد ویک دولت ائتلافی قوی که همه مردم دست بدست هم میدادند ودرعرصه های مختلف باهم کار می کردند، ضرورت داشت. و هیچ سوراخی باقی نمی ماند تا نفوذ بیگانه صورت بیگیرد . فقط کار درنیم راه یکجانبه شد. ازیک طرف یک حکومت ضعیف ونابلد کامپاینی بوجود آمد که فاقد پایه های اجتماعی بود، از طرف دیگر دشمنان افغانستان شامل همه آنانیکه جنگ گرم می کردند و آنانیکه دارای نیت منفی بودند ، به فکر آن شدند تا از اوضاع استفاده کنند وسهم مربوط به خود را بردارند.
پاکستان درقضیه افغانستان از بسیار قدیم از زمانیکه شوروی ها از افغانستان در صدد خارج شدن بودند ، مداخله داشت . آنها به فکرسیادت سیاسی ونظامی درکشور شدند. جنرال حمید گل رئیس استخبارات نظامی آنوقت پاکستان طرحی را ریخت که باید پاکستان جای شوروی را در افغانستان پرکند. بنا براین طالبان وتروریستانی را که محو شده بودند وتقریبا وجود نداشتند ، دوباره رشد دادند ، احیا کردند و به بحران آفرینی های سیاسی ونظامی آغاز کردند.
خلیل رومان: جناب مارشال صاحب ، من درین موضوع خواهم آمد. اما هنوز هم نمی خواهم از دوره موقت وانتقالی دوربرویم. شما فرمودید که دوره موقت وانتقالی، ازاینکه یک مشارکت ملی تمثیل می شد، آغاز خوبی بود. بعد به گونه ای کنار زده شدید ویکی از عوامل بحران های سیاسی وامنیتی این کنارزدن بود. اما طوریکه مشاهده می کنیم جناب شما وطرفداران شما درمخالفت سیاسی قرار دارید واین جای خوشی است از آن استقبال می شود. جهت دیگر اینکه چه فکر می کنید اگر در دوره موقت وانتقالی کارهای بیشتر انجام می شد وبستر سازی میشد، نسبت به اینکه از پیروزی کاذب نتیجه گیری های نادرست بعمل آمد ، آیا نمی شد که برای امنیت بیشتر ملی کار شود. جناب شما که در رأس تمام مسائل امنیتی قرار داشتید، واز نیات حلقات پاکستان درقبال کشورما هم آگاهی دارید، نمی شد که انکشاف یک سلسله پروگرامها وبرنامه های، طوری تنظیم می شد که امنیت افغانستان در دراز مدت تأمین وتضمین می گردید. آیا این امکانات وجود داشت؟
مارشال فهیم: بلی! این امکانات کاملا وجود داشت. با شناخت عمیقی که از طرف مقابل یعنی به قول شما حلقات پاکستان وکسانیکه مخصوصا در دوره مقاومت درقضیه افغانستان صریحا با ما مقابله کرده بودند، داشتم (البته نه شخصی با ما، بلکه با کشورمان) می دانستیم واصرارمی کردیم که اردوی برحال وقت که متشکل از مجاهدین وصاحب منصبان متخصص و مسلکی اردوی افغانستان بودند، به هیچ صورت منحل نشود. اصرار وپافشاری شخصی من هم همین بود، مسائل امنیتی، حفظ آرامش و موضوع های سرحدی بدوش همین اردو باشد تا مدت طولانی حفظ شود وآهسته آهسته اروی ملی تربیه ، تجهیز ، تکمیل وآماده شود.
تا آن زمان این اردو که امتحان خود را داده بود ، فعالیت های دفاعی را ادامه دهد.
میخواستم حد اقل در سطح یکصد هزار نفر حتی با معاش ناکافی ایکه داشت، درتشکیلات باقی بماند. مگر یک تعداد خارجی ها وداخلی ها صرف نظر از هر برنامه یی که داشتند، اصرارمی کردند که اردوی سابقه باید لغو شود. بهانه های شان این بود که یکجانبه است ، یک طرفه است ، تنظیمی است، وغیره. درحالیکه قطعا چنین نبود.
من یقین دارم که درملغی شدن این اردو، پاکستانی ها صد فیصد تاثیر خود را هم بالای امریکایی ها که ساختن اردوی ملی را بدوش داشتند وهم بالای آقای کرزی که سرخود را از یخن برادری پاکستان بیرون میکرد، وارد کرده بودند.
یکتعداد اشخاص که دراطراف آقای کرزی بودند، به هرمقصد ونیتی که بود، پافشاری کردند که اردوی سابقه لغو شود واردوی ملی ساخته شود. چنین هم شد، درحالیکه اولین کندک اردوی ملی ایجاد گردید. این یک اشتباه بزرگ بود. البته موضوع دی. دی. آر وغیره مشکل نبود، انجام می شد؛ ما بحیث یک عملیه خوب، طرفدارآن بودیم. اما انحلال اردو یک حرکت کلاملا منفی و به ضرر کشور بود. درینصورت دشمنان افغانستان وقتی با ترفندها واطلاعات فریب کارانه وبا تلقین های داخلی ، اردو را از سر راه برداشتند ، آزادانه به هر سمت و سویی که خواسته باشند ، به سیروحرکت های نظامی آغاز کردند وکسی نبود که جلو آنان را بگیرد. نتایج آن را عملا در ناامنی های جاری مشاهده می کنیم.
خلیل رومان : جناب مارشال صاحب! بازهم در دوره موقت. این دوره ورئیس آن توسط شما، یعنی مجاهدین ودرراس شما بسیارحمایه شد. اگر حمایت شما نمی بود ، شاید وضع بگونه دیگری انکشاف می کرد. موفقیتهای نسبی واساسگذاری های نسبی هم صورت گرفت، معلومدار از لحاظ سیاسی وضع خوب بود، از لحاظ امنیتی نیز یک ثبات نیم بند بوجود آمده بود. اما چند دلیل وعامل را ذکر می کنند که در کنار رفتن شما ومجاهدین نقش دارد.
برخی ازین دلایل را یاد آوری میکنم . اگر شما می خواستید زیاد و کم کنید. دلیل اول، زیادت خواهی های مجاهدین بود. البته شما می پذیرید که گذار به فساد واختلاس ها، عدم تجربه، تخصص وغیره؛ دوم ، شاید حرکت مغرورانه تلقین شده به آقای کرزی که گویا به پیروزی رسیدند ونیازی به شما ندارند، سوم ومهم، مداخله پاکستان درعرصه نظامی وسیاسی که باید نیروهای نوتشکیل یافته را به جان هم بیاندازند و گروه ها وعناصر نیرومند ودارای نقش درآینده را به شکلی از اشکال از کنار دولت دور کنند؛ وبلاخره یک سلسله عوامل مربوط به سلیقه ها وامثال آن. آیا تایید می کنید که این عوامل نقش داشته اند؟ شما ازین جمله کدام یک را عمده میدانید؟
مارشال فهیم: عواملی را که برشمردید ، همه بطور قسمی و ضمنی نقش داشته اند. اما درین شکی نیست که آقای کرزی چه بپذیرد چه نپذیرد، حتی دراجلاس بن درحالیکه آقای سیرت به نماینده گی از تیم مربوط به ظاهر شاه کاندید ریاست اداره موقت بود( پشنهاد ما بود که ریاست از جانب آنها باشد) آقای سیرت در انتخابات داخلی شان رأی لازم را کمایی کرده بود. ولی شخصا من مخالفت کردم که مشکل درین است که در افغانستان ظاهرا جنجال بالای پشتون وغیر پشتون است، باید رئیس جمهور یک پشتون باشد. ازکابل خود ما یاد داشت دادیم که آقای کرزی که جوان اند ، مدنی روشنفکر و شهری اند ، باید بحیث رئیس اداره موقت بیاید. شاید ایشان این حرف را قبول نکند. شنیدم که می گویند مرا بن آورده است ونه اینها.
ابه هرحال وقتی انتخاب شدند ما هر نوع همکاری را کردیم. یک فرد بودند، آمدند، حکومت موقت ساخته شد. اما در ارتباط با انتخاب شان در لویه جرگه اضطراری بازهم قطعاً وصدفیصد ما نقش داشتیم. درآنوقت شخص ظاهرشاه که باید حامی کرزی می بود ازوی بریده بود، خودش خود را کاندید می کرد. همچنان ازمجاهدین، خصوصا استاد ربانی کاندید می شد که درمقابل آقای کرزی برنده هم می شد.
ما بالای همه فشار می آوردیم و زمینه را مساعد ساختیم که آقای کرزی انتخاب شود. شاید درین امر خود شان اعتراض ونظر منفی ورد کننده نداشته باشد. زیرا مسئله را بهتر میدانند.
مسئله یی را که شما بحیث عوامل یاد کردید ، بدون شک مجاهدین در افغانستان آمده بودند، ملک نبودند، همه به نظام و حکومت داری آماده و بلد نبودند، ولی تعدادی زیادی خصوصا کسانیکه نقش کلیدی داشتند، حتی در دوره مجاهدین اززمان آمرصاحب شهید ، نقش خوب داشتند.
نمی خواهم یکجانبه صحبت کنم که کمبودی نداشتند، جداً داشتند وما سعی می کردیم دریک پروسه آنرا نیز برطرف واصلاح کنیم. قابل اصلاح بود ورفته رفته اصلاح می شد.
اما حرکت مغرورانه آقای کرزی، اینکه چقدر به غرور شخصی خودش تعلق داشت یا نداشت ولی کسانیکه در آن وقت دراطراف شان بودند، شدیدا اورا به این غرور دعوت می کردند که باید از خود یک حرکت وگویا جرئتی تبارزدهد که گویا آقای کرزی درچنگال مجاهدین نیست ویک شخصیت مستقل است. بالاتر ازین هیچ هدفی نداشتند.
عامل دیگر، شما گفتید تحرکات پاکستان بود. فکر میکنم خیلی عمده باشد. صدفیصد برملا ومبرهن بود. پاکستانی ها علناً درمجالس رسمی شان چه در افغانستان و چه در اسلام آباد، همچنان مشرف باربار با آقای کرزی درین رابطه صحبت کرده بود. بارها امریکایی ها را تحریک می کردند.
این مسأله درگذشته ها هم پیوند دارد. حتی زمانیکه افغانستان آزاد شد وخارجی ها پافشاری می کردند که مجاهدین داخل کابل نشوند. زیرا تعهداتی به پاکستان داده بودند که گویا مجاهدین را درحوزه نفوذ پاکستان که آنکشورادعای عمق ستراتیژیک خود را تا جنوب هندوکش دارد ، نمی گذارند.
برای آنها کارگردانان آنوقت نیروهای بین المللی وعده داده بودند که اجازه داخل شدن به کابل را نمی دهند. وقتی که داخل کابل شدند، معلوم شد که با پافشاری شان همین بود. درکتاب بوش درجنگ صریحا گفته اند که اجازه دخول درکابل را برای مجاهدین نمیدادند. اما شخصی بنام فهیم ( باتمرد وکله شخی ) داخل کابل شد.
معلوم بود که برای پاکستان اطمینان داده شده بود که مانع داخل شدن ما به کابل خواهند شد.
باور راسخ داریم ، مثل کسی که به یک کتاب ویک حقیقت باورداشته باشد که دراز بین بردن اردو وسازوبرگ نیم بند نظامی که درکشور مانده بود، به پاکستانی ها وعده داده شده بود. زیرا کسانی که برای ساختن اردوی ملی آمده بودند ، آنقدر پافشاری در از بین بردن اردوی سابقه داشتند که حتی پاکستانی ها و حتی کرزی از خود تبارز نمیدادند.
پاکستان تا آخر آقای کرزی وتیم او را تشویق می کرد که اگر شما به اصطلاح حضور پنجشیری ها واتحاد شمال را از دولت کم کنید، ما وشما برادریم وافغانستان و پاکستان دوکشور برادراست. بارباربه آقای کرزی وهمراهان وی تصریح میکردیم که ما در کشمکش ها پرورده شده ایم. وتجربه داریم که شما را پاکستانی ها فریب می دهند. اگرما رانده شدیم ، اطراف تان صاف می شود، فاقد پایگاه وسیع اجتماعی وملی می شوید وتیر اصلی به شما اصابت میکند. دیر یا زود با شما نیز تصفیه حساب می کنند. آنها نمیخواهند که افغانستان قوی مرکزی ونیرومند درهمسایگی شان که خود صدها مشکل دارند، وجود داشته باشد. بدون شک این عامل خیلی تاثیر گذاربود.
خلیل رومان: خوب ، به نکته بسیارجالب اشاره کردید، بفرمائید که تحلیل های خود را از فعالیتها ومداخله های پشت پرده سیاسی که ازجانب مقامات پاکستانی واحتمالا کسانیکه درگروپ آقای کرزی وظیفه داشتند و چنین تشنجات را دربین شما و آقای کرزی دامن میزدند ، چند بار به آقای کرزی سپرده اید.
بیاد دارید درکدام سالها وکدام تاریخ این تحلیل ها به ریس جمهور سپرده شده و رد عمل شان چه بوده است؟
مارشال فهیم : من بطور دوستانه وبرادرانه ویک جانبه همیشه وقتی با ایشان کار می کردم ، این مسایل را گفته ام. درمجالس رسمی نیز مطرح می کردم . حتی زمانیکه درصحنه نبودم نیز باربار نزدشان رفتیم و به ایشان حالی کردم که اگر درگذشته فکرمیشد که این حرف را بخاطر خود می گویم ، اکنون ما نیستیم، وموضع وتحلیل ما همان است. دسیسه ها وتوطئه های عمیق درجریان است تا افغانستان در یک سلسله بحرانهای ظاهرا داخلی غرق گردد. برای اینکه درافغانستان باقی بمانیم وبه منظور اینکه بقای کشور حفظ گردد ، به حرف ها وتحلیل های ما توجه کنید. زیرا کسانیکه بد بین افغانستان آزاد ومستقل اند ، دیر یا زود شما را به این حال نمی گذارند. متاسفانه این سخنان تاثیری نداشت.
خلیل رومان: مارشال صاحب! پاکستان معلومدار یک ضدیت تاریخی دراز مدت با افغانستان دارد که هیچ حاکمیت ملی را نمی خواهد وکمتر از کنفدراسیون یا کمتر از یک حکومت ضعیف ونوکرمآب در افغانستان راضی نمیشود. پلان های مختلف خود را درسطوح مختلف دارد که شما درمورد آن اشاره کردید. فکر نمی کنید که این پلان ها دریک حجم قوی تر ومنطقوی هم مطرح شده باشد و بعضی استعمار گران علاقه مند تجزیه افغانستان بوده اند. علایمی را مشاهده نکرده اید وحتی پشنهاد رسمی درین عرصه به جانب شما یا از طریق کسانی دیگری به گونه غیر مستقیم به شما نرسیده باشد؟
مارشال فهیم: به استثنای مداخله های پاکستان در سه سال دوره موقت وانتقالی از هیچ کشوری درمنطقه در ارتباط به قضیه افغانستان هیچ نوع حرفی نه مخفی نه علنی چه رسمی و چه غیر رسمی نه شنیده ایم. با هرطرفی رابطه هایی داشتیم، با کشورهای منطقه تماس داشتیم. مشوره های شان این بود که ثبات افغانستان به نفع ثبات منطقه است . به استثنای اینکه پاکستان از این امر پیوسته ناراض بود.
خلیل رومان: بعضا گفته می شود که در مورد تجزیه افغانستان پاکستانی ها پلان داشتند که سرحد تا متک باشد ، برخی از کشورها ی دیگر همسایه نیز با این نظریات وعلاقه مندی داشتند وتحریکات غیر ملموس میکردند. نظر شما درین باره چیست؟ قضیۀ اتک ومتک چگونه بوده است؟
مارشال فهیم: افغانها تا اتک می خواهند وپاکستانی ها تا متک ، این سخن هم در یک برخورد خنده آور خلاصه میشود وهم اگر درمورد آن تحلیل های کلان داشته باشیم ، همین نتیجه بدست می آید. من درمورد سایر کشورها چیزی نمیدانم ، اما در سه سال اول، پاکستانیها ممد وکمک کننده طرز دید وتفکر امریکایی ها وانگلیس ها بودند. شاید حال تغییراتی به وجود آمده باشد. اما درگذشته چراغ دست شان درقضایای
افغانستان پاکستانی ها بودند. ویقیناً از طرف پاکستان، طبق دلخواه توجیه می شدند.
زیرا توانستند نیروهای وبدنۀ اصلی نظام وحاکمیت افغانستان را به زعم خود شان از صحنه بکشند.
خلیل رومان: درهمین راستا اگر به شما پیشنهاد شده باشد یا پشنهاد شود که درشمال به نوعی حاکمیت را بدست بگیرید که گویا خدای ناخواسته تجزیه افغانستان مطرح باشد، با توجه به سابقه ونقش تان در جهاد ومقاومت، دراداره موقت وانتقالی ، جواب شما درین مورد چه بوده است یا چه میباشد؟
مارشال فهیم: اعتقاد وباور من این است که افغانستان، خانۀ مشترک مردم آن است. این باور جزء وجود وجزء خاصیت های وجودی ماست. این کشور بحیث یک میراث گرانبها به همه افغانها تعلق دارد ونباید در آن کوچکترین اختلاف وکشمکش وجود داشته باشد. برای من وهمه همراهانم ریگ های ارزگان، وپکتیا وپکتیکا ، دایکندی وقندهاروهرات مانند لعل بدخشان ارزش دارد. هروجب خاکم برایم ارزش مساوی دارد. من خود را فرزند این خاک میدانم ونه مربوط به یک محل مشخص آن.
نیت های وجود داشت . برداشتی کرده ام درگذشته از روی کتابها ومعلومات ها آنقدر به آن باورنداشتم، اما زمانی شخصا خود بحیث یک طرف مسوول بودم. وقتی که آمرصاحب شهید شد ، من جانشین شان شدم ، وزارت دفاع بدوشم بود. مبارزه علیه تروزیزم آغاز شد، چیزهای را دریافتم که تصمیم گیرنده مراجع کلان وقدرتهای بزرگ می باشند. مردم افغانستان اصلا تصمیم گیرنده نبوده اند. مخصوصا در ابتدا پیش ازینکه جنگ علیه تروریزم آغازشود، دید و وادیدهای بین سران امریکایی ها وروس ها وکشورهای منطقه صورت گرفته بود. ما ازتوصیه ها ونظریات شان درک کردیم که آنها به بسیار خوبی راضی اند که افغانستان تقسیم شود. یک قسمت آن تحت نفوذ پاکستان وقسمت دیگر تحت نفوذ کشورهای شمال افغانستان باشد. درحالیکه این امر به هیچ صورت درخور مردم افغانستان نیست و به خیر مردم افغانستان نمی باشد. این تجزیۀ افغانستان است که به هیچ صورت وبه هیچ قیمت ما خواهان آن نبوده ایم ونیستیم. برعلاوه دربرابرفکرتجزیه وتجزیه طلبی وتبلیغاتی که علیه تعداد اشخاص درین رابطه می شود، ایستاده گی کرده ایم وازین افکار با حرص وولع نفرت داریم. اما این جدا از طرح سیستم ها ونظامهای علمی وفلسفی مثلا فدراسیون یا انتخابی بودن والی ها یا نظام پارلمانی است. همه اینها قابل بحث وتعمق اند. زمانیکه اساسات ملی افغانستان کاملا پا برجا باشد ، کشور دارای اردوی ملی باشد ، سرحدات آن آسیب پذیر نباشد ، مردم از لحاظ فکری آماده باشند، همه اینها شرایط وزمینه ها اند. درآنوقت می توان درباره هریک از طرح ها بحث های را انجام داد ، اما درحالت فعلی افغانستان که کشور دربحران ها غرق است، طرح شمال وجنوب زهریست برای هر افغان، هروطن پرست وهر کسیکه کوچکترین احساس نیک به کشور دارد. به فکر این سمت و آن سمت شدن هیچ درد این ملت را مداوا نمیکند.
ما می گویم افغانستان خانه مشترک ومال مشترک همه مردم افغانستان است. اگر خوبی می آید به همه مردم افغانستان تعلق دارد واگرسختی هم است همه به آن شریک باشند که احساس هموطنی ویک وطنی را از دست نداده باشند.
خلیل رومان : چند سوال درمورد جبهۀ متحد ملی ، شما یکی از رهبران برجسته آن هستید. وجوه اختلاف جبهه با دولت وحکومت افغانستان بطور خلاصه در چی ها متمرکز است؟
مارشال فهیم: زمانیکه دولت افغانستان بحیث یک اساس درحرکت شد؛ آقای کرزی به اصطلاح یکجانبه وتک روانه حرکت کرد وهمۀ مردم مخصوصا جانب مجاهدین و سایر نیروهای ملی - مترقی را نادیده گرفت و تنقیص های تشکیلاتی موج وار بوجود آمد ، دی.دی. آر صورت گرفت وازطرفی هم دشمنان افغانستان به سرباز گیری شروع کردند ، فضا طوری آمد که یک نوع نا امیدی در وجود همه مستولی شده بود. این پندار بوجود آمد که دولت یک طرفه ویک جانبه درحرکت شده است. من ازین بیشتر تبصره نمی کنم. مردم به یک جایگاه وآدرس دیگری نیاز داشتند که لا اقل به ندای آنان پاسخ گوید. من برای ساختن جبهه اصرار کردم . درابتدا چندین بار با آقای کرزی مطرح کردم که فضایی را که بوجود آورده اید ، ایجاب می کند تا جبهه یی ایجاد شود. چه خوب است که شما پیشگام شوید. ازین طرح استقبال میکرد وآنرا خوب تلقی می نمود وصحبت بالای آنرا به امروز وفردا موکول می کرد. ما تلاش کردیم ، درین وقت که مخالفین مسلح از مردم سرباز گیری می کردند. مردم که ناامید شده بودند ، جایگاه دومی برای شان وجود نداشت. ناگزیر همه برای حل عقده های خود به آنان مراجعه میکردند. لذا ما با سرعت تلاش کردیم ومجمع بزرگی را با اشتراک شخصیتهای کلان ساختیم. بدینترتیب به مردم یک اطمینان داده شد.
درمورد اختلافات باید بگویم که ما درتجربه دریافتیم که سیستم موجود کارآمد نیست.
لذا پشنهادهای اصلاحی به دولت دادیم ودربرنامه خود گفتیم که بر اساس تعدیل قانون اساسی نظام ریاستی به نظام پارلمانی تبدیل شود، تقسیم قدرت صورت بگیرد وهمه مردم خود را درقدرت سهیم بدانند. اینها خواست جبهه ملی اند که دولت را برآشفته ساخت وعلیه آن به تبلیغات پرداخت.
شما ببینید ، اگر درپکتیا والی توسط مردم انتخاب شده باشد ، یقین دارم که درکارهای ولایت همکاری میکنند. همینطور درجوزجان درهمه ولایات. درینصورت درعین حال که قدرت مرکزی می شود، مردمی هم می شود. والی ها درچوکات قانون صلاحیت دارند واز طرف مردم انتخاب می شوند. این به مفهوم فدرالیزم یا مرکز گریزی نیست.
یا چندین کاندید ازطرف مردم می باشد ، بهترین آنها از جانب رئیس جمهور برگزیده میشود. صحیح نیست، کسی که دربین مردم خودش رفته نمی تواند ، درآنجا پایگاه مردمی ندارد ، بالای یک ولایت دیگری حاکم گردانیده شود وشخصیت های خود شان از صحنه دور باشند.
خلیل رومان: طوریکه گفته می شود آقای کرزی از سالها به اینطرف روابط ومذاکراتی با طالبان دارد وشاید به مفاهمه بانجامد. تا مدتی جبهه یا حداقل شخصیت هایی درجبهه کما کان به مخالفت شان با طالبان ادامه میدادند ، ولی درین اواخر دیده می شود که یک نوع مسابقه وپیشدستی درداشتن مذاکره ورابطه با طالبان صورت گرفت. بعضی از شخصیت های جبهه اعلان کردند که تماسهای با طالبان دارند وبزودی نتیجه خواهد داد. فکر نمی کنید که این امر خود یک نیرنگ سیاسی پاکستان باشد که طالبان را به شکلی از اشکال مطرح کردند، قوی ساختند و برعکس نیروهای سیاسی دولت را به جان هم انداختند واکنون می خواهند درین مسابقه ازهمدیگر سبقت کنند؟ آیا ارتباط با طالبان ویا مبالغه ها دربارۀ آن، راه حل تمام مشکلات افغانستان است؟ استفادۀ ابزاری برای ترساندن طرف مقابل است؟ یا همسویی با فضای بوجود آمده دربیرون ازکشور؟
مارشال فهیم: به نظر من راه حل تمام مشکلات افغانستان یک مذاکره ویک تفاهم کلان است . یک اتفاق کلان است. نظر من راجع به انتخابات هم همین است که سوال می شود آیا براه می افتد یا نه. پاسخ من این بود که برنده شدن درانتخابات مشکل کشور را حل نمی کند. یک تفاهم ملی ، یک اتفاق همگانی می تواند این مشکل راحل کند. درینصورت شخص منتخب با یک اتفاق کلان میتواند کاری را از پیش برد. قضیه افغانستان به مذاکره ضرورت دارد وحتی اگر یک نفرهم از دائره آن بیرون بماند ، جنجال درکشور باقی خواهد ماند.
درمورد مذاکره باطالبان باید نخست بدانیم طالب کیست، من یک روز درنظریاتم به آقای کرزی گفتم که درجهان سازمانی بنام القاعده وجود دارد که اعضای افغانی آنرا طالب می نامند. آنها از دوگروه متشکل اند. گروهی که سرشناس بودند؛ قوماندانان بودند، براساس مصلحت های منطقوی وقومی به آنها پیوستند. با اینها ممکن است تفاهم شود وبراساس اهداف ملی وکلان افغانستان می توانند شامل یک پروسه صلح و سازنده گی شوند. یک گروه که مستقیما با القاعده درارتباط اند، مخصوصا رهبری طالبان سرمویی کمتر ازتمامیت سلطه شان چیزی رانمی خواهند. ملاعمر عملا اعلان نکرده که به مذاکره آماده است ، نه به آقای کرزی ونه به جبهه ملی. آنها میگویند، ملاعمر امیرالمومنین است، به بیعت مردم قانع می شوند نه به چیزی کمتر ازآن. بدین لحاظ ما طالبان را به گروه میانه رو ومصلحت بین که هم آقای کرزی با آنها تماس دارد وهم ما با ایشان مذاکره داریم.
اما برداشت شما بسیار قوی است. این یک بازی است که پاکستان براه انداخته است، همین گروه هاهم درحد خودشان به فکر بازی کردن هستند. به فکر اینکه ازما چه نفعی را می توانند ببرند. هرکس که به فکر آن باشد تا از وجود طالبان دراثر مذاکره بدون پذیرش اساسات وقواعد ملی افغانستان مانند قانون اساسی وچهار چوب های ملی نفع میبرد، شاید تصور نادرست باشد. اما تفاهم وجود دارد. این خوب است ، من هم صحبت دارم . با همان منابع که آقای کرزی صحبت دارد ، من هم رابطه دارم . خود آقای کرزی هم بدین باور است که طالبان به هیچ صورت به شکل دسته جمعی از طریق مذاکره به افغانستان نمی آیند. اگر بیایند و به ارزش های مردم معتقد شوند وهمسو با آن درحرکت شوند ، مشکلی باقی نمی ماند.
خلیل رومان: ازتوضیحات شما واز اظهارات سخنگوی جبهه ملی معلوم می شود که دیگر جبهه راه خود را از راه دولت جداکرده است.
یعنی باحفظ اینکه ما نظام انتخابی آوردیم وجناب شماهم درآن نقش داشتید ، افغانستان هم استقبال می کند که درنفس خود نظام انتخابی به خاطری خوب است که ما از یک سیطره سی سال و چهل سال وچهل و پنج سال خلاص شدیم. فکر نمی کنید که اگر جبهه ملی حمایت خود را از آقای کرزی بگیرد ، اوضاع به گونه دیگری تحول خواهد کرد؟
مارشال فهیم: در بارۀ انتخابات، ما بدین باور هستیم که درافغانستان انتخابات یک دست آورد است. اگراین پروسه را حذف کنیم درحکم باز گشت به شش، هفت سال قبل است. یعنی تقریبا هیچ است. زحمت های که ما ودنیا کشیده ایم واستقبالی که از آن شده است همه هدر میروند. هم جبهه ملی وهم دولت به اصل انتخابات باور دارند. از طرف دیگر ما فکر می کنیم که نقاط برجسته اعلان شده دربرنامه جبهه ملی این است که اگر جبهه ملی درنتیجۀ انتخابات برنده شود، زمینه را برای تعدیل قانون اساسی درباره ایجاد نظام پارلمانی وانتخابی شدن والی ها مساعد میکند.جبهه ملی چنین تصریح نکرده است که راه خود را از انتخابات جدا خواهد کرد. خواهش ما از دولتمردان وسیاست مداران افغانستان وهم ازجامعۀ جهانی که کشوررا حمایت وپشتیبانی میکنند این است که درپروسه انتخابات سکتگی وارد نشود. باور و تصمیم جبهه ملی این است که کاندید واحد خود را خواهند داشت.
شاید آقای کرزی کاندید باشد. کسانی دیگری که سروصدای شان بلند است، کاندید خواهند شد وکسانی دیگری که هنوز اعلان نکرده اند، شاید شامل پروسه شوند. هرکس حق دارد خود را کاندید کند . ولی جبهه ملی کاندید واحد خواهد داشت. اما به خاطر مصالح ملی وکلان افغانستان (البته این نظرشخصی من است) کاندید واحد خواهیم داشت. یقین داریم که طبق ارزیابی های ما ، پیروز خواهیم شد." کل حزب بمالدیهم فرحون" ، هرکس هرچه دست آورد دارد به آن میبالد . مجاسبه ما این است که پیروز خواهیم شد . با ضعف های که دولت آقای کرزی دارد ، با ناتوانی هایی که وجود دارد، بامخالفت های که هست، با حالتی که درجنوب کشور است ، امتحان شش ساله وغیره درمجموع همه اینها جمع می شوند ونتیجه این است که افغانستان یک جامعه اسلامی است ومردم بدین باوراند که چهره های ملی و جهادی باید شخصیت ها مطرح شوند وخودرا معتقد می دانند که کارشان درآیندۀ کشورنتیجه میدهد و افغانستان را ازین بحران ها بیرون می کنند. ما مطمین هستیم که درانتخابات یک نامزد واحد داشته باشیم و برنده شویم. ولی من شخصا بدین باورم، زمانیکه آقای کرزی برنده شد وما را حذف کرد، نتوانست که امروز یک حکومت کلان در کشوربسازد. فعلا دست آوردی وجود ندارد، جزاینکه کشوررا بحران ها تهدید می کند. دولت فراگیر ایجاد کرده نتوانستند. اگر فردا ما برنده شویم و جناح های دیگر حضورنداشته باشند، حتی جناحی که امروز درصحنه است، اگر حضور نداشته باشد، باز هم یک نقیصه است . بناءً تکرار میکنم که نظر شخصی من اینست که هم طرف دولت وهم طرف های که کاندید دارند، هم جبهۀ ملی باید به اتفاق ملی به یک نتیجه برسند. اولویت های ملی را تثبیت وتشخیص کنند وبعد بطرف تعیین زعامت سیاسی بروند. درین صورت مشکل افغانستان حل خواهد شد. اما به این شکل تنش ها زیاد میشود. هرگروپی که برنده شود گروپ دیگر ولو که خورد باشد یا کلان به مخالفت خود ادامه خواهد.
خلیل رومان: جناب مارشال صاحب ؛ شما آگاهی دارید که انجمن فکری برشنا شش، هفت ماه قبل ایجاد شده است. این انجمن مبلغ وانعکاس دهندۀ افکار ملی است که ازمنافع و مصالح علیای افغانستان نماینده گی میکند. سراپای صحبت های شما هم درهمین محوربود که منافع ملی و مصالح ملی برای شما ارزش بالا تر از هر چیز است. اگرروزی این انجمن ازشما دعوت کند که روی تثبیت مولفه های منافع و مصالح ملی با هم مشترکا کارکنیم و از تجارب و نظریات شما مستفید شوند و پیشنهادات ونظریاتی برای شما داشته باشند، موضع گیری شما چه خواهد بود ؟
مارشال فهیم: نه تنها انجمن فکری برشنا بلکه انجمن های زیاد ایجاد مفکوره ها، توحید مولفه های همسو ونزدیک با هم کارکنند و بلاخره درافغانستان به یک مجمع کلان ملی پاسدار وعلم بردار منافع و مصالح علیای کشور مبدل شوند. این کار بسیار خوب است، من ازآن استقبال می کنم.
ما به هیچصورت دروطن خود تماشا بین نیستیم. ما مراقب اوضاع و احوال کشور هستیم. سرنوشت شخص ما، یک یتیم یا بیوه زن، خورد وبزرگ این کشور مشترک است. اعتقاد ما این است. به عنوان مارشال یک جایگاه اجتماعی ایکه دارم ، ایجاب می کند روی همه مصالح کشورفکرکنم. هر چیزیکه به خیر کشورباشد ویک جانبه نباشد، ما آماده هستیم که باآن همکاری کنیم. البته باید تفاهمی بوجود آید و به اصطلاح قناعت های ایجاد شود.
خلیل رومان: تشکرمارشال صاحب؛ حال که درخانه هستید و فرصت خوبی برای یک ارزیابی پیدا کرده اید، جریان کار تانرا درحکومت های دورۀ اول مجاهدین یا ادارۀ موقت چگونه ارزشیابی کرده اید. چه فکر میکنید اگر بار دیگر شروع کنید، کدام کارها را نمیکنید و کدام های آنرا بیشتر انجام میدهید؟
مارشال فهیم : درین شکی نیست که هرروززنده گی یک تجربه جدید است. به قول معروف گذشت روزگاز آموزگار بزرگ است. از دوره کارهایم درحکومت مجاهدین وحکومت های قبل ازآن، مطالعه و دریافت من این است که نقطۀ مشترک ضعیف درهمه حکومت ها وهمچنان تا حال، این است که درافغانستان درهیچ حکومتی تنوع افکارو سلیقه ها از اقوام مختلف و اقشارمختلف مدنظرگرفته نه شده است. این ضعف تا به حال ادامه دارد. درحکومت های داکتر نجیب اله، مجاهدین، طالبان وحکومت فعلی همه این نکته مشترک ضعف بوده است. کشور عقب مانده و سنتی است. تعصب هنوزدرخورد وکلان کشوراوج کامل خود را دارد.
هیچ کس نمی تواند، بطور یکجانبه به ادارۀ معقول کشور موفق شود. اگر در دورۀ حکومت استاد ربانی یک حکومت وسیع البنیاد و گسترده به وجود می آمد، سعه صدر می بود و با سینه باز همه مردم افغانستان درآن سهیم می شد، یقین دارم مشکل به این سرحد نمی کشید. دورۀ طالبان نیز همینطوربود، جزطالب نیروی دیگری را مجال ندادند. امروز نیز جزآقای کرزی و کارمندان وی که ازتعداد انگشتان دست زیاد نمی شوند، دیگران درصحنه نیستند. امروز این یک نقیصه است. من این موضوع را دیروز نقیصه می دانستم، امروزهم می دانم و درآینده هم اگر کسی به همان شیوه پیش برود، نمی تواند به سر منزل مقصود برسد.
خلیل رومان: مارشال صاحب! به عنوان حسن ختام این صحبت ضمن تشکرمی خواهم خود شما بیانی داشته باشید. ترجیح می دهم ازفلسفه،عرفان وتمثیل مولای بزرگ باشد.
مارشال فهیم: به ارتباط موضوعاتی که بحث شد وشما دربارۀ آرمانها وافسوس ها جمع بندی و ارزیابی تجربه ها وکامیابی ها و ناکامی گفتید، بدون شک آرزوهایی مانده است و تحقق نیافت. البته عوامل آن هم زیاد است. همه چیز طبق آرزو پیش نمی رود. ابیات مولانا فعلاً درذهنم آماده نیست، اما متناسب به وضعیت کنونی غزل یکی از جوانان روشنفکر و مجاهد بدخشان بیادم آمد، برای تان میخوانم.
دل خون گریست قصه دل نا شنیده ماند
نجوای دل به گوش فلک نارسیده ماند
آهنگ آستان حرم داشت مرغ دل
دربادیه به خاک هوس ها تپیده ماند
شهباز آرزو ز افق های بیکران
شهپر شکسته در دل هستی خزیده ماند
صاحبدلی نبود که داند طریق مهر
اشک نیاز بر رخ « سامع» چکیده ماند.
Geen opmerkingen:
Een reactie posten