بنام خداوند بخشاینده ومهربان!
جهل یا تجاهل عارف
خوانندگان عزیزانترنیت درهمین اواخر شاهد یک سلسله مشاجرات انترنیتی بوده اند که توسط آقای ذره بین و عده دگری ازدوستان براه افتاده بودند.روی تصادف یک بخشی ازین نوشته ها راکه تحت عنوان" هرات فلسطین آیندهء افغانستان " یاد میشود و بقلم عارف ذره بین نوشته شده است ، اینجانب نیز مطالعه کردم. اعتراف میکنم که درتمام عمر خود به همچو نوشتهء سراپا متعفن ، گند وتهوع آور بر نخورده بودم. جاییکه نه عفت قلم و نه اخلاق ژورنالیستی و نه نزاکت های ادبی ، ملی و مذهبی هرگز در نظرگرفته نشده بودند. بعد از مطالعه این نوشته ها که بیشتر به یاوه سرایی شباهت دارد ، دانستم که چرا یکتعداد وسایل اطلاعات جمعی الکترونی از نشر آن ابا ورزیده ویک تعداد دگر به دام آقای ذره بین که مزورانه ازنام عدالت وبیطرفی در مطبوعات، گذاشته است افتاده اند. باید یادآورشوم که عدالت عبارت از آن طریقه ،شیوه وروش برخورد همسان وهمگون با فرد و یا افراد دریک جامعه است که همزمان در منافی با منافع اکثریت قرار نداشته، خلاف موازین دینی و نورم های اخلاقی این جامعه نباشد ، بعبارهء دگر عدالت نه آنست که به هرکسی اجازه داده شود تا هرکاریرا که دلش بخواهد انجام داده بتواند ، چه درآنصورت دزد باید دزدی کند، قاچاقبر ،قاچاقبری و آدمکش هم آدمکشی و الی اخیر.
درمطبوعات و دگر وسایل اطلاعات جمعی سمعی وبصری نورمهایی وجود دارند که اگر کسی بنا بر تکلیف روانیی که دارد، نمیتواند تابع قانون خود سانسوری گردد ، نوشته هایش نشرنمی شود. تبلیغ جنگ و تفرقه افگنی بر اساس مذهب ، ملت، لسان وقوم دربسیاری ممالک جرم شمرده شده وبه مرتکبین آن جزای حقوقی داده میشود.بناءٌ پیشنهاد میکنم که تارنماها هم باید تابع این نورم ها گردند و نوشته هایرا که حاوی اندیشه های اولتراناسیونالیستی وفاشیستی بوده بوی جنگ ، تفرقه افگنی و تعصب ازآن متصاعد باشند به نشر نسپارند. برمیگردم به اصل مطلب:
پیش ازپیش باید یادآور گردم که هدف ازین نوشته ام هیچگاه دفاع از بهاتینی که آقای ذره بین به ملت هزاره و مذهب شیعه بسته اند نمیباشد زیرا افکار بیمار گونهء او که دربسیاری موارد باهم در ضد ونقیض بوده و بیشتر به هذیان مشابه است از دیدگاهای اهل فرهنگ مطلقا بی اساس بوده و ضرورت بدفاع ندارد..بناءٌ نوشته زیر را بیشتر به یک علت و دو معلول ناشی ازان که : -اگر بینی که نا بینا و چاهست اگر خاموش بنشینی گناهست . و
- خاموشی شرط رضاست . مینویسم تا باشد که شخص آقای ذره بین متوجه اشتباهاتش گردیده و جرئت اخلاقی آنرا پیدا نماید تا از مردم واهل دانش وفرهنگ کشور ما معذرت بخواهند..
1-اسکان دادن یک تعداد از هموطنان ما در دشت جبرییل هرات. .
- الف: آقای ذره بین پدیدهء توزیع زمین جهت اعمار منازل رهایشی ، در دشت جبرییل هرات را که قبلاٌ یک دشت خشک وسوزان بوده است، واکنون به گفتهء موصوف به یک شهرک متمدن تبدیل شده است به یکتعداد ازهموطنان ما ، که اکثریت آنرا ازقوم هزاره ویا شیعه مذهبان افغانستان تشکیل میدهد ، با تهاجم کوچی ها درفصل تابستان به مناطق هزاره نشین به مقایسه میگیرند.
- ایکاش برای کوچی ها هم در دشتهای خشک وسوزانیکه ازولایت غزنی الی ولایت فراه و هرات بیکاره وخاره افتاده اند ویا در سایر دشت های خشک وسوزان وطن ما زمین میدادند و کوچی ها هم حاضر به اخذ زمین میشدند تا از یکطرف این عده ازمهاجرین همیشه خانه بدوش ما صاحب خانه و ملکیت شخصی گردیده تابع احکام وقوانین وطن ما افغانستان شده وبیک تبعه و یا شهروند متساوی الحقوق و متساوی المسؤلیت جامعهء ما تبدیل میگردیدند.
ازطرف دیگر دشتهای خشک وسوزان ما به شهرکهای متمدنیکه دارای جاده های قیرریزی شده ، آب آشامیدنی صحی ، مکتب، شفاخانه و ده ها نهاد های دگریکه جزء لاینفک زندگی شهری وفرهنگ عالی آنست ، تبدیل میگردیدند. از همه مهمتر فاکتور عمده واساسی دگر آن که عبارت از حس نیک همجواری، دوستی ملیت ها ،اعتماد واحترام متقابل بیکدگر است بوجود می آمدند. ما ملیت هزاره ، نه تنها مخالف این عمل نبوده بلکه از آن استقبال خواهیم کرد وممنون تمام آنهاییکه به این کاراقدام وآنرا عملی سازند خواهیم بود.
- درتمام شهرهای افغانستان ، بنا برخصوصیات جامعه ما وضرورت های ناشی ازآن، از قدیم الایام رسم چنین بوده است که مردمیکه ازیک محیط ، قوم ، ملیت و مذهب هستند وباهم مشابهت های لسانی و فرهنگی دارند کوشش میکنند دریک محله باهم زندگی کنند.علت های زیادی وجود دارند که هموطنان ما دست باین اقدام میزنند. روی همین ملاحظه حتا در شهر کابل پایتخت کشور ما شهرک ها ومحلاتی چون: خیرخانه ، کارته پروان، تایمنی ، هودخیل ، قلعهء زمانخان ، دشت برچی ، افشار سیلو ، کارتهء سخی و دگر مناطق شهری که اکثریت ساکنین آنرا عمدتاًٌ ازیک قوم یا حتا از یک ولایت تشکیل میدهند، بوجود آمده اند. درشهرهای دیگر افغانستان هم وضع بهمین منوال و کاپی گردیده است. برعلاوه در تمام کشورهای دنیا ، از آسیا گرفته تا اروپا وامریکا ، مردم در شهر ها به عین شکل زندگی دارند.
شهر و ولایت هرات منحیث یکی ازشهرهاوولایات افغانستان ازین قاعد مستثنا نبوده وسیر تحول وانکشاف کلتوری ومدنی خودرا بهمین منوال میپیماید.
با وجود آنکه آقای ذره بین تاریخ را درمجموع وتاریخ کشور خودرا درخصوص دوست ندارند بازهم میخواهم ازهرات عهد سامانیان وتیموریان که دران زمان یکی ازشهرهای بزرگ ، مقبول ومتمدن جهان بشمار میرفت و مرکز علم وتمدن وفرهنگ زمان خودبوده است یاد آور شوم . آبدات تاریخی همان دوره هنوزهم به شهر هرات شکوه وعظمت خاصی بخشیده ، شهر هرات را در زمره ء شهرهای تاریخی جهان بحساب آورده مایهء افتخار ومباهات اهالی شریف هرات میسازد. خمیرمایه های دانش و ادب همان روزگار هنوزهم شهر هرات را از زمرهء شهرهای پیشرفتهء افغانستان درین عرصه نگه میدارد. چه فیصدی دانشمندان لسان و ادبیات، شاعران، نویسندگان و اهل قلم درین شهر بالا تر ازهرشهر دیگر افغانستان میباشد.
مقایسه هرات امروز با فلسطین که تحت اشغال دولت اسرائیل بوده ودر مناطق تحت اشغالی خانه ها وشهرک های یهودی نشین ساخته بودند ، کم ازکم دور از انصاف ، دانش ومنطق بشمار می آید چه میدانیم که نه دولت مرکزی افغانستان که آقای انوری نمایندهء رسمی آنست کدام ارتباط مستقیم با اسراییل و ملت یهود دارد ونه هزاره ها از لحاظ نژادی ومذهبی به یهودی ها مشابهت دارند.
- پروژهء کنونی دردشت جبرییل هرات که آقای ذره بین قمت هرخانهء آنرا در حدود پنجاه الی صد هزار دالر تخمین کرده است اکثرا ازمواد محلی ساخته شده وبا گچ وچونه رویه کشی شده اند ، سالها قبل از تقرری آقای سید حسین انوری که یکی از قوماندانان برجسته ء حزب حرکت آقای محسنی بوده و صرف از سال 2006 میلادی سمت والی هرات را بعهده دارد آغاز گردیده است. درین پروژه کم بضاعت ترین مردم از تمام ملیت های افغانستان ، که واقعا اکثریت آنرا ملیت هزاره تشکیل میدهد ، شامل میباشند. ممکن است آقای ذره بین هر ریگ زرد رنگ آنجا را چون خشتی از طلا ببینند که چنین قمت های 50و 100 هزار دالری را به خانه های دشت جبرییل داده اند.
جهت رفع تشویش یکعده ازهموطنان ما در ارتباط باکمک جمهوری اسلامی ایران ودور نمای سیاست آن در افغانستان و استفاده از هزاره ها به حیث مهره های ارتباطی این سیاست و از طریق آنها اعمال قوه بالای دولت افغانستان، لازم است تا بر تاریخچهء مختصری مثلث مناسبات نوین ایران- حزب حرکت آقای محسنی، ایران - هزاره ها و هزاره ها - حزب حرکت آقای محسنی ، یک کمی روشنی انداخته شود.
شیخ آصف محسنی قندهاری قسمیکه از نامش پیداست متولد شهر قندهار و ازجملهء شیعه مذهبان آنشهر است که تحصیلاتش را در رشته علوم اسلامی در حوزه های علمیهء نجف وقم تا سرحد حجت الاسلام (خود مرجعیت) به پایهء اکمال رسانیده است.
آقای محسنی الی سالهای 1357 بعنوان مدرس علوم دینی در یکی از مدارس مذهبی شهر قندهار ایفای وظیفه میکرده است .
بعد از سال 1357 و آغاز جنگهای داخلی آقای محسنی نیز باجمعی از یاران خویش راه ایران را که درآن زمان تازه تازه انقلاب اسلامی اش به پیروزی رسیده بود درپیش گرفت. نامبرده بعد از تأسیس حزب حرکت اسلامی که اعضای آنرا عمدتا شیعه مذهبان غیر هزاره تشکیل میداد ، به کمک مالی ایرانیان به فعالیت های جهادی در مناطق شیعه نشین افغانستان پرداخت، ولی آقای محسنی بموقع درک کرد که ایران درگیر در جنگ با عراق ودربند کشیده شدهء محاصرهء اقتصادی نمیتواند آتش حرص وآز اورا درامور مالی وتهیه سلاح وجنگ افزاریکه به تخریب بیشتر وطن وکشتار بیشتر هموطنانش بیانجامد ، اطفاء نماید. بناءٌ با یک حرکت 180 درجهء قبله اش را که قبلاٌ مشهد وقم بود بسمت پشاور که دران زمان عملاٌ مرکز کمک های بین المللی به مهاجرین افغان ،و همچنین مرکز مداخله بین المللی در امورداخلی افغانستان بود، تغییر داد.
آ قای محسنی در ازای سایر رهبران و احزاب جهادی پشاور که تعداد شان به هفت میرسید، رقم هشتم را بخود تخصیص داد. درشهر پشاور موصوف با احزاب جهادی دگرهمچون جمعیت ربانی وحرکت سیاف پیمان همکاری و وفاداری بست که تا امروز دوام دارد.همکاری این سه حزب که بزرگمنشانه خودرا از جملهء احزاب محوری در انقلاب مجاهدین ، بشمار می آوردند باعث تخریب شهر کابل و شهید شدن صدها هزار هموطنان بیگناه ما و از جمله فاجعه افشار گردید.
درجنگهای غرب کابل آقای محسنی همیشه درکنار سیاف و ربانی بر ضد هزاره ها میجنگیده است چنانچه فتوای ننگین آقای محسنی که طی آن مزاری و نیروهایش را مفسد فی الارض خوانده وقتل آنها را مجاز دانست ، ارتباط بهمین دوره میگیرد. درجنگ افشارکابل نیز همین آقای سید حسین انوریی که بگفتهء بعضی آقایان ، امروز گویا از منافع هزاره ها درهرات دفاع میکند ،نقش فعال داشته است.
اما آنچه ارتباط میگیرد به ضلع سومی این مثلث یعنی مناسبات نوین هزاره ها وایران باید یاد آور شد که ، بعد از خروج آقای محسنی از ایران، جمهوری اسلامی به ناچار تصمیم گرفت تا احزاب چندین گانه هزاره هارا در محراق توجه خود قرار دهد.از جاییکه ایران در حال جنگ ، بودجه کافی نداشت تا در دسترس هریکی از رهبران احزاب هزاره ها قراردهد و همچنان کنترول مصرف و بازپرسی از طرز وچگونگی آن نیز خالی از اشکال نبود، بناءٌ بیشتربه نفع سیاسی واقتصادی ایران بود تا یک حزب متحدیکه دربر گیرندهء تمام مناطق هزاره نشین و همزمان جوابگوی منافع تمام هزاره ها در جهاد افغانستان باشد ، ایجاد گردد.همان بود که در عرصهء تاریخ احزاب ، حزب جدیدی بنام حزب وحدت اسلامی به رهبری فقید مزاری ، بوجود آمد. حزب وحدت اسلامی خلاف توقع ایران که پشتیبان مادی ومعنوی آن بشمار میرفت، بنا بر دلایل کاملاٌ معقول، روز بروز از جمهوری اسلامی فاصله میگرفت. یکی ازین دلایل همانا قرار داشتن شخص مزاری درافغانستان و اتکاء داشتن بیشتر بمردمش بود. برخورد دولت ایران در مقابل مهاجرین هزاره که بنا بر پاکدلی و یا بهتر است بگوییم سادگی و صداقتش کشور ایران را بری مهاجرت برگزیده بودند و خلاف توقع از ابتدایی ترین حقوق که عبارت از حق درس خواندن وتحصیل کردن در دانشکده ها و دانشگاه های ایران باشد محروم بودند ، نیز نمیتوانست تاءثیراتی منفی خودرا روی مناسبات نگذارد. قابل یاد آوری است که یک نسل هزاره بجز از کار کردن در دستگاه های سنگبری که پر مشقت ترین کاراست ، درجریان 30 سال مهاجرت چیزی دیگریرا نیاموختند. نادیده گرفتن نسبی منافع ایران در جهاد افغانستان و نرفتن تحت دیکته دولت ایران بعد از جنگ که اکنون کم کم بپاه می ایست ، دگر هم بر سردی مناسبات می افزود.
سردی مناسبات ایران آریایی نژاد و حزب وحدت هزاره ها که بیشتر جنبه های اختلاف سیاسی و نژادی را داشت وجه مشترک مذهبی را با تمام کش وفش آن تحت شعاع خود قرار داده و ایران را بار دگر مجبور به تغییر جهت سیاستش در افغانستان و پیدا کردن نوکران وفا دار ومسلکی نمود. گلبدین حکمتیار که دراین کار ازدگران پیشقدمتر بود ، بموقع نیاز ایران را درک کرده ازین چراغ سبز استفاده اعظمی کرد و تا توانست خودرا با ایران نزدیک ساخت. برعکس ملیت هزاره با وجود داشتن وجوهات مشترک مذهبی با مردم ودولت ایران ، مرجع تقلیدش راکه قبلاٌ در ایران بود به افغانستان انتقال داده وگلیم مناسبات پیری – مریدی اش را با ایران جمع نمود. اکنون مرجع تقلید هزاره ها در افغانستان و کسی بنام ابت الله العظمی آقای فاضل میباشد.
اینبود خلاصه مثلث مناسبات ایران –هزاره ها – حزب حرکت محسنی
از شواهد انکار نا پذیر ( طرز نوشتار ،عدم مراعات ادب و اخلاق نویسندگی ،تنفر داشتن از تاریخ خود بیخبری از وضع اقتصادی شهر و ولایت هرات ، بیخبری ازساختار و ترکیب اجتماعی این ناحیه، غلط نوشتن حدیث شریف: تکلموالناس علی قدر عقولهم و فراموش کردن آیهء شریفهء :ان الله لایحب المنافقین) چنین برمی آید که خود آقای ذره بین اهل هرات نبوده وبنا بر تقاضای زندگی مادی میخواهد درین بادیه حمال الحطبی (هیزم کشی) کنند درغیر آن او باید میدانست که :
یک- موضوع ملیت درهرات ، سالهاست که حل گردیده است وتمام اهالی آن از هرملیتی که قبلا بوده اند ، امروز بنام هراتی یاد میشود و بآن افتخار میکنند. این نمونه میتواند الگوی خوبی برای سایر ملیت ها در مقیاس کل افغانستان باشد.
دو- پیروی کردن از مذاهب مختلف در هرات ، نمیتواند اصل هراتی بودن را خدشه دار سازد ، چه کمیت شیعه مذهبان هرات را نه تنها هزاره ها بلکه از تمام ملیت های افغانستان تشکیل میدهد.
سه- یک رقم خوبی ازهراتی های هزاره تبار ازسالهای متمادی باین سو در هرات زندگی دارند که ناحیهء بنام کلو (کلاب) مربوط باین هراتی ها بوده است . اکثریت ساکنین جدید دشت جبرییل را هم همین هزاره های هراتی یا هراتی های هزاره تبار که سالهاست اکنون تذکرهء هرات را دارند و ناحیه کلاب نظر به رشد و کثرت نفوس برایشان تنگی میکند ، تشکیل میدهند.
چهار- کسیکه ولو یکدفعه هرات را ازنزدیک دیده باشد میداند که ، اهالی شهر نو هرات و سایر مناطق مرکزی شهر به هیچوجه برای زندگی کردن به دشت جبرییل که یک منطقهء دور افتاده ، کاملا خشک و بی آب وبرقست نمی روند.
پنج- یک راه بزرگ ، اصولی ، متمدن و دموکراتیک در رابطه با حل مسئله ملی درافغانستان وجود دارد و آن عبارت است از تغییر درقانون اساسی افغانستان در ارتباط با حق خود ارادیت ملیت ها در چوکات یک دولت مرکزی با نظام فیدرالی. جنگ ونابودی یک ملییت توسط ملیت دیگر ، ترویج اندیشه های نیو ناسیونالیستی و اولترا ناسیونالیستی که آقای ذره بین تبلیغ میکند نمیتواند برای دراز مدت مشکل مردم وکشور مارا حل نماید.
نتیجه:
- سیدحسین انوری مبتکر توزیع زمین بخاطر اعمار منازل رهایشی به اهالی هزاره تبار وتورکتبار هرات نبوده و مدافع حقوق آنها صرف نظر بجوه مشترک مذهبی که با آنها دارد، بوده نمی تواند.
- زنگی را که آقایی ذره بین می نوازند از سفالین بوده و صدای آن ازساحهء تخیلات بیمارگونه و حلقه های گوش خودش فرا تر نمی رود.
- سود جستن بحساب تفرقه اندازی بین مذاهب شیعه وسنی که هردو مذهب از شاخهای دین مبین اسلامند، در شرایط کنونی که اصل دین اسلام بعنوان تروریسم و امثال آن مورد حمله وتعرض قرار میگیرد ، نمایندگی ازهمکاری با دشمنان اسلام را مینماید.
- سید حسین انوری، با تمام استعدادی را که آقای ذره بین برایشان قایلست، نمیواند که همزمان اجنت دوگانهء امریکا وایران که در تمام ابعاد سیاستهای متضاد و متقابل الجهت را تعقیب میکنند ، باشد. اگر آقای ذره بین بگوید که خودش اجنت دوگانه ء امریکا واسراییل است شاید با وی به مشکل اما موافقت کنم.
پایان بخش اول.
م. زردادی
Geen opmerkingen:
Een reactie posten