رزاق مامون:...دفاع از هر نوع رفتار خوب یا بد حکومت ضعیف کابل که سر تا پا در فساد و بی عدالتی غرق است ودر تمامی عرصه ها شکست خورده و از سوی جوامع غربی و مردم افغانستان آماج انتقاد قرار گرفته است، برای ابقای تسلط آقای نور در شمال و فربهی سیاسی وی ضمانت چندانی به حساب نمی آید.
پیش لرزه بحران در شمال
رزاق مامونجنگ فرسایشی میان فرماندهان شمال که بعد از سرنگونی طالبان خصوصاً در محور ولایت بلخ شعله ور گشته بود، در نتیجه فشار نیروهای بین المللی پایان گرفت. با وجود آن که دشمنی ها ریشه کن نشده اند اما از آن زمان ثبات نسبی در آن منطقه حکمفرما شده است. ظاهراً نیروهای غربی ، با کنار زدن خاموش جنـرال دوستم از صحنه قدرت نمایی درشمال، فرمانده عطا محمد ( رقیب او را ) به حیث نظامی همکار خویش ترجیح دادند. درآن زمان که فرماندهان و سیاست مداران جمیعت اسلامی که آقای عطا عضو برجسته آن حساب می شود، در دولت مرکزی نقش تعیین کننده داشتند، طبیعی می نمود که این معامله به نفع آقای عطا محمد نور خاتمه یابد.
رخنه عوامل حکومتی به همیاری نیروهای خارجی به هدف ایجاد شگاف در بدنه قدرت نظامی و تشکیلاتی دوستم ( از جمله جلب توجه برخی فرماندهان تحت حاکمیت وی) گام بعدیی بود که تا اندازه یی نقش و تهدید احتمالی جنـرال دوستم در شمال برضد حکومت حامد کرزی و نیروهای خارجی را تضعیف کرد. این یک عملیه حساب شده و تدریجی بود که مارشال فهیم فرمانده نیروهای مقاومت ضد طالبان را که بر کرسی وزارت دفاع و معاونيت ریاست جمهوری تکیه زده بود، نیز هدف قرار داد.
خروج جنـرال دوستم و مارشال فهیم از رده قدرت نظامی و حکومتی، ( هرچند به طور نسبی ) نخستین آزمایش مؤفقانه پروژه پاکستان به همکاری حلقات سکولار داخلی ودپلوماسی غرب در افغانستان بود.این دپلوماسی آن طوری که انتظار می رفت با چالش های خطرناکی مقابل شود، تقریباً به آسانی و ارزان تحقق پذیرفت. گمان می رفت که سیاست غربی ها پس از حذف شکلی مهره های درشت نسل نظامیان وابسته به گروه های ضد طالبان از صحنه قدرت ممکن است خاتمه پذیرد، اما واقعیت های بعدی هم نشان داد که در محاسبات حکومت افغانستان و غرب، انهدام قطعی و کیفی زیرساخت های نفوذ اجتماعی و نظامی شمار محدودی از فرماندهان در دستور کار بوده است.
در مرحله بعدی صحنه آرایی ها جدیدی مورد توجه قرار گرفت که بر بنیاد آن ، ترجیح داده شد که شماری از فرماندهان و چهره های دست دوم گروه های مجاهدین آرام آرام بالا کشیده شوند تا به عنوان بازو های وفادار به حاکمیتی نو ظهور تحت رهبری حامد کرزی و اجندای اعلام ناشده غربی ها، دم و دستگاهی به وجود آورند.
از سوی دیگر، فرماندهان طالبان به اضافه یک دسته از ستیزه گران نسل جدید آن گروه ، بر حوزه جنوب و شرق افغانستان حاکمیت شان را قایم کردند. در نگاه برخی از مردم ، این سیاست به عنوان نوعی بازی دو گانه در افغانستان تلقی گردید که پیامد آن بالطبع، بی اعتمادی فرماندهان محذوف نسبت به نیات حکومت بود.
این نظریه قابل توجه است که شکستن قدرت دوستم در شمال احتمالاً با تصامیم حکومت کرزی و تیره گی روابط میان ازبيکستان(حامی سنتی دوستم ) وامریکا بی ارتباط نبوده است. روی گردانی کرزی از دوستم محصول یک رشته فشار های حلقات قومی بوده است که به دلیل جنگ ها و "بی رحمی " های دوستم بر ضد جنگاوران پشتون تبار در جنوب، درزمان حاکمیت داکتر نجیب الله به شدت ناراضی اند. این درحالی است که آقای کرزی در اوایل تشکیل حکومت موقت خطاب به جنـرال دوستم، از وی به عنوان فرمانده شجاع و فداکار یاد کرد و گفت: مردم جنوب ترا به نام دوستم نمی شناسند بلکه ترا به دیده رستم زمان نگاه می کنند! رئیس جمهور درآن زمان، کاملاً به این مسأله وقوف داشت که عکس قضیه را در حضور دوستم بر زبان رانده است.
آسیب پذیری دوستم به عنوان یک کمونیست سابق، خلایی را ایجاد کرد که بعد ازمدتی به وسیله فرمانده عطا محمد نور جبران گردید. اجماع نظر میان دولت مرکزی و امریکا در مورد اتخاذ موضع مشترک در برابر دوستم ، شرایطی را مساعد ساخت که بر اساس آن، عطامحمد نور فرمانده جمعيت اسلامی و دشمن دیرین دوستم، در محور توجه امریکا و حکومت کرزی قرار گیرد.
بدین ترتیب ، دامنه نفوذ جنـرالی که از پانزده سال به این سو به حیث یک قدرت "پادشاه ساز" و عامل تغییر در افغانستان معروف گشته بود، تا آن اندازه محدود گشت که شماری از نزدیکان او را به این فکر انداخت که خود را به حیث بدیل رهبری ترک تباران در افغانستان مطرح کنند. گفته می شود ( وآن طوری که نزدیکان دوستم ادعا می کنند )، حلقات حکومتی درین کارزار به طور زیر زمینی نقش داشته اند. فرمانده احمد خان و اکبر بای مصاحبان دیروزی دوستم از جمله همین مدعیان شناخته شده اند. کشیده گی میان دوستم و احمد خان نتوانست معادله قدرت در شمال را مطابق انتظارات حکومت دگرگون کند اما اکبر بای به حیث بدیل سرکش و تسلیم ناپذیر، هرگز از میدان مبارزه با دوستم بیرون نرفت.
دولت درمبارزه خاموش میان اکبر بای و دوستم ظاهراً سعی کرد تا از حیطه نقش نظارتی گامی فراتر نگذارد اما در معامله و چانه زنی دولت با دوستم ، اکبر بای به حیث یک مهره درشت منطقه ای در محاسبات حکومت مطرح بوده است. در یک مدت ، نزدیکی مقطعی دوستم با حکومت ( حداقل در مذاکرات پشت پرده) موقعیت اکبر بای را تقریباً به صفر نزدیک کرد و حتی حکومت به منظور جلب رضایت دوستم، اکبربای را روانه زندان کرد و کلیه سلاح های او را از کابل و ولایات شمال ضبط کرد. حوادث بعدی ثابت کردند که دوستم صید قانع وفروتنی نیست که خود را دربرابر امتیازات ناچیز به حراج بگذارد. ایجاد فاصله و سهم خواهی بیشتر دوستم به هدف مشارکت با تیم حکومت ، ملاحظات و تصمیم گیری های محتاطانه و جدیدی را در داخل حکومت به وجود می آورد. از یک منظر، حکومت درمشوره با حامیان خارجی، تا کنون سعی داشته است تا نگذارد که دوستم مانند گذشته به هیولای قدرت مبدل شود و از سوی دیگر نباید اجازه داده شود که دوستم به ورطه اضمحلال نزدیک شود که در آن صورت، خود را مجاز بداند که به هر اقدام خرابکارانه دست بزند.
بعد از حمله اخیر نفرات جنـرال دوستم شب چهاردهم ماه دلو( آن طوری ادعا می شود) به محل اقامت اکبربای درکابل و پیش رفتن تا یک قدمی درگیری کامل با پوليس حکومتی، وضعیت ویژه یی در روابط دوستم با حکومت پیش آمده است که بدون شک، حل اختلافات و بی اعتمادی را در کوتاه مدت دشوار ساخته است. علی الخصوص، این نکته قابل توجه است که دوستم زمانی با این گونه چالش ها روبه رو گشته است که وی عضو برجسته حرکت مخالفان در"جبهه ملی" به شمار می رود. موضع گیری تهدید آمیز مارشال فهیم و سایر حلقات شامل در جبهه ملی به طرفداری از دوستم در برابر حمله احتمالی نیروهای حکومتی به هدف بازداشت وی، بر تصمیم حکومت تأثیر دردناک و ناخواسته یی بر جا گذاشت. نیروهای فشار از جوانب دیگری نیز به سرعت وارد عمل شدند. تماس تيلفوني داکتر زلمی خلیل زاد نماینده امریکا در سازمان ملل متحد با دوستم به منظور جلوگیری از گسترش بیشتر کشمکش ها، آب سردی بود که بر آتش فروریختانده شد. سفیر امریکا بلافاصله با دوستم در کابل دیدار کرد و موضع رسمی امریکا را در باره شیوع احتمالی درگیری میان حکومت و نیروهای دوستم در کابل وسایر ولایات تشریح کرد و از دوستم خواست که عمل متقابل و انتقامی علیه رقبای وی در کابل و کشانیدن دامنه آن به شمال، با منافع امریکا ومصالح افغانستان در تضاد است و می تواند بر روند مبارزه با تروریزم درین کشور تأثیر بازدارنده یی بر جا بگذارد.
اما آن چه که معادله نفوذ و مبارزه بر سر قدرت میان حکومت و جبهه ملی را در ولایات شمال آرایش تازه بخشیده است، وارد شدن ناگهانی عطا محمد نور والی بلخ در رویارویی دوستم با حکومت است. واکنش سریع آقای نور در مورد اغتشاش احتمالی در شمال از سوی نیروهای جنبش ملی به نظر برخی آگاهان نوعی فرصت طلبی و بازی سیاسی تلقی شده است. دوستم بر ضد آقای نور سخنان مبارزه جویانه یی مطرح نکرده بود. پیشینه خصومت ها میان آقای نور و جنـرال دوستم انصافاً این نکته را توجیه می کند که آقای نور به موقع سعی کرد تا از بحران پیش آمده، به نفع خویش و به هدف انزوای دشمن دیرین خویش، بهره برداری سیاسی کند. مناسبات میان دوستم – عطا – اکبربای رنگ یک منازعه ذات البینی و لاعلاج را به خود گرفته است. به مصداق این گفته که دو پادشاه دریک اقلیم نگنجند، امریکا و حکومت افغانستان برای آن که شمال را به نحو دلخواه خویش در دست داشته باشند، ایجاب می کند که از دوستم و آقای نور، یکی را انتخاب کنند. به نظر می رسد که حکومت و نیروهای غربی از آقای نور حمایت می کنند.
تفاوت موقعیت جنـرال دوستم با گذشته آن است که جبهه ملی را در عقب خود دارد واین چیزیست که با توجه به اوضاع متغیر معامله های سیاسی در افغانستان مانع از آن می شود که فرصت های پیش آمده برای آقای نور، این چنین آسان و بدون درد سر ، به خواب های طلایی بدل شوند.
برخی فکر می کنند که در عقب موضع گیری سریع و نسبتاً احساساتی آقای نوردر باره تهدید های کلی هواداران جنـرال دوستم که گفته بودند، حمله بالای دوستم شمال را به آشوب خواهد کشانید، تماس مخابراتی داکتر خلیل زاد وسفارش مصرانه رئیس جمهور کرزی قرار داشته است. دوسال پیش آقای نور در گفتگوی ویژه تلویزیونی که در مزار شریف باوی داشتم، تهدید کرده بود که اگر حلقاتی درداخل حکومت کابل سعی در منزوی کردن وی داشته باشند، با اتکا به پشتیبانی مردم دست به مقاومت خواهد زد. وی حتی از دسیسه یی پرده برداشت که ممکن است برخی حلقات حکومتی او را از مسند قدرت در شمال به زیر آورند. این بار چه اتفاقی افتاد که آقای نور به طرفداری از حکومت کابل، مناقشه جنـرال دوستم با حکومت را "محکوم " کرد وبرای رقیب منطقه ای خود هشدار داد که هرگز اجازه نخواهد داد تا نیروهایی که به قول وی خیال "تجزیه" افغانستان را در سر می پرورانند، به اهداف شان برسند.
عنوان کردن اتهام "تجزیه"طلبی از سوی آقای نور به آدرس جنـرال دوستم، ظاهراً به مضمون بحران تازه ارتباطی ندارد. دوستم درماجرای حمله به خانه اکبربای در کابل و محاصره خانه اش از سوی پوليس، هیچ اشاره یی به موضوع تجزیه طلبی نداشته و درگذشته نیز از زبان وی درین باره نکته واضحی شنیده نشده است. گذشته ازین، برخی سوال می کنند که آقای نور که تنها مسؤولیت ولایت بلخ را بر عهده دارد، روی چه محاسبه یی به نماینده گی از شش یا هفت ولایت شمال افغانستان برخاسته است؟ گفته می شود که آقای نور اخیراً بنا به دعوت مقامات امریکا به واشنگتن سفر کرد. روشن نیست که موضوع مذاکره محرمانه آقای نور با مقامات امریکایی دقیقاً چه بوده است اما تصمیم واشنگتن برای دعوت از یک والی ولایت درافغانستان در قدم اول نشان دهنده حسن نیت و توجه آن کشور نسبت به مهمان خود می تواند تلقی شود. اما سفر یک والی به امریکا مسلماً فراتر از سیاحت های عادی است و با اهداف ویژه و اعلام ناشده امریکا در شمال رابطه دارد. با این حـال، تجربه ثابت کرده است که تکیه بر تشریفات دپلوماتیک امریکا درحمایت مقطعی از این یا آن نظامی یا فرد سیاسی، عاقبتی ناگوار در پی داشته است. امریکا پیش ازین سیاست مشابهی را در برابر سایر فرماندهان و سیاست کاران جنبش مقاومت ضد طالبان که مناصب مهمی در حکومت برای شان داده شده بود، در پیش گرفت اما منطق حوادث بعدی کار خودش را کرد.
گفته می شود که یکی از دلایل واکنش سریع آقای نورنسبت به کشمکش حکومت و جنـرال دوستم ، سرمایه گذاری اقتصادی آقای نور در بندرگاه های شمال و معادن نفت و گاز شمال است که هم اکنون او را در زنجیره اقتصادی شماری از سرمایه گذاران کلان شامل ساخته است. ممکن است این مسأله شرایطی را سبب شود تا مرحله تازه ای از مبارزه طلبی میان دوستم و عطا محمد نور در شمال آغاز شود. موضع گیری غافلگیرانه آقای نور و فرستادن پیام تهدید و اتهام عنوانی دوستم، در کوتاه زمان برگ برنده را به دست آقای نور خواهد داد. مع الوصف نتایج آن در بازی های آتی ، پیش روی های بعدی وی را ضمانت نخواهد کرد.
باور برخی ناظران چنین است که موقعیت آقای نور در شمال ازچندین جهت آسیب پذیر است. بقایای بزرگ طالبان و حزب اسلامی در بلخ ، بغلان ، قندز وبادغیس و حتی بدخشان دست نخورده باقی مانده اند. هواداران دوستم درین مناطق به اضافه محور اصلی جوزجان فعـال اند و افزون بر آن نفوذ روز افزون حزب وحدت اسلامی در داخل مزار شریف و حضور نیرو های ناراضی وابسته به جبهه ملی در تمامی مناطق شمال هریک جزیره های زنده چالش و تهدید اند که هرگاه وضع تغییر کند، در دفاع از آقای نور جان فشانی نخواهند کرد. دفاع از هر نوع رفتار خوب یا بد حکومت ضعیف کابل که سر تا پا در فساد و بی عدالتی غرق است ودر تمامی عرصه ها شکست خورده و از سوی جوامع غربی و مردم افغانستان آماج انتقاد قرار گرفته است، برای ابقای تسلط آقای نور در شمال و فربهی سیاسی وی ضمانت چندانی به حساب نمی آید. شاید آقای نور قبل از همه زمان و فرصت لازم را تا اندازه یی از دست داده است. همان طوری که مدیریت بحران جنوب از توان تیم کرزی و نیروهای خارجی بیرون شده است، رام کردن و راندن آسان توسن حوادث در شمال نیز کار دشواری خواهد بود.
Geen opmerkingen:
Een reactie posten