zaterdag 2 februari 2008

فهرست تطبيقی واژگان تركی با هزارگی قسمت هفتم

فهرست تطبیقی واژگان ترکی با هزارگی
قسمت هفتم
...*تَياق/غ[
=tāyağ]=[هزارگي]=چوبدست(=ضرب‌المثل: كور يكدَفَه تَياغ‌خو گم مُونَه!).تاياق/غ[=تركي]=بالمجاز چوبدست را گويند(منبع: همان، ص110).*تيت[=tit]=[=هزارگي]=پراكنده و پاشان، تيت‌پَرَك=پاشان.تيت و بيت[=تركي]=از هم در رفته و پاره‌پاره(منبع: همان، ص125)*تيليم‌تيليم[=tilim-tilim]=[=هزارگي]=ريز ريز[=در لهجهء بيسودي]. ديليم‌ديليم[=تركي آذربايجاني]=قاش‌قاش ( منبع: خودآموز و مكالمات روزمره تركي آذربايجاني / ص273).تيليم[=تركي]=يعني قاچ(=قاش/تِكِه) بُريده(منبع: سنگلاخ، ص129)دليم[=تركي]=به تركي رومي به‌معني قاچ باشد كه به عربي شُرحه گويند(منبع: همان، ص160).*تيمور[=timur]=[=هزارگي]=بنا به گواهي شجره‌نامه هاي قديمي كه تا هنوز در ميان عده‌اي از مردم هزاره باقي مانده و در بعضي كتب هم، طي سالهاي اخير انتشار يافته است، آنها واضح و به عيان به ما مي‌گويند كه هويت قومي اصيل تركي و مغولي در ميان هزاره‌ها، در گذشته‌ها قوي و پررنگ بوده است، در اين نسب نامه ها، نامهاي اجداد و نياكانِ هزاره‌ها مملو و آكنده از نامهاي تركي و مغولي مي‌باشند. از جمله نام "تيمور" جزئي از نام عدۀ زيادي از نياكان ما هزاره‌ها بوده است. مثال: التمور، دلتمور، بايتمور، ايسَن‌تمور، جكتمور. تيمور[=تركي]=آهن، غير شكننده(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص408).تيمير[=تركي باشغردي/تاتاري]=آهن(منبع: همان).*جاغوري[=jağuri]=[=هزارگي]=نام ولُسوالي معروف در هزارستان/غزني.جَغري/چاغير/چاقير[=تركي تركمني]=نوعي پرندۀ شكاري، ندا، جار، ايضاً نام تيرۀ فرعي از ايل و طائفهء گوگلانِ تركمن(منبع: همان، ص419-412).جاؤقور[=تركي؟]=1-نام يكي از اُمَراي هزاره(=رئيس يك واحد نظامي هزار نفري) از قوم نُكُوز/نيرؤنِ مغول، در خدمتِ سلسلهء ايلخاني ايران. 2-نام يكي از رؤساي قوم تاتار كه از دشمنانِ چينگگيزخان بود( منبع: جامع التواريخ / ص376- 151- 73 ).جاؤت‌قوري/چاؤقوري[=çaud quri~ja'ud quri~ça'u quri]=[=مغولي]=لقبي است كه حكومت آلتان خان(=سلسله تونقوزي تبار كين يا چين) بنا به مناسبتي، به تموچين(=بعدها چينگگيزخان) اعطا كرده بود. ولاديمير تِسُف آن را فرماندۀ نظامي ترجمه كرده است. يكي ديگر از پژوهندگان، آن را مركب از [صد=ja'un جمع ja'ud] و قوري [=جمع كردن، گردآوردن quri] يعني فرماندۀ صد نفر مي‌داند( منبع: همان، ص2123- 338) چنانكه گذشت، بسيار محتمل است كه نام ولسوالي جاغوري نيز، تركي- مغولي باشد.*جاغََهَ/جََغََه[=jāğā~jağā]=[=هزارگي]=1- گريبان 2- كنار و لبهء هر چيز(=ضرب‌المثل: از مرگ پيش، جاغََه پارَه نكو!).ياقا[=تركي]=1- به‌معني كنار باشد 2- گريبانِ جامه را گويند(منبع: سنگلاخ، ص260). *جركَه‌تو/جركه+تو[=jerkātu]=[=هزارگي]=جركه در گويش هزارگي به‌معناي: شهامت، شجاعت، جرأت، دليري است و همراه با پسوند تو كه نسبت و دارندگي را مي‌رساند، يعني: باشهامت، دلير، باجرأت(=ضرب‌المثل: بَچهِ لَغَدخور جُركه‌تو نموشه!).ژوراكلي/ژوراك+لي[=اويغوري]=جسور، شجاع، دلير(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص454).ژورئك‌ژوتكان/ژورئك+ژوتكان[=تركي قزاقي]=جسور، دلاور، شجاع(منبع: همان، ص453).ائرجورؤك/ائر+جورؤك[=تركي قرغيزي]=جسور، دلاور، شجاع(منبع: همان، ص278).ائريوره‌ك[=تركي قزاقي]=جسور، شجاع(منبع: همان، ص279).*جرگه[=gergā]=[=هزارگي]=مجلس بزرگان، مجلسي دائره‌اي كه بزرگان به مشورت بنشينند.جرگه[=مغولي]=در زبان مغولي به‌معناي دست‌جمعي، گروهي، باهم، همسان، رديف، صف و امروزه طبقه، درجه، مقوله و نوع و گونه است. در روزگار گذشته به‌معناي پيشروي دايره‌وار سپاه در جنگ و شكار بوده(منبع: جامع التواريخ، ص2348).*جَغَِه[=jāğā]=[=هزارگي]=كنارۀ هر شئ بخصوص كنارۀ زمينِ زراعي، كنارۀ رودخانه(=مثال: الا يارجان مرا تنا نماني...لبِ خشك و"جَغِه"دريا نماني...لبِ خشك و جَغَه دريا چه باشد...در اين صحرا ميانِ راه نماني!).ژاغا/ياغا[=تركي قزاقي]=ساحل دريا(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص232 - 122).ياكا[=تركي آناطولي/ اوزبيكي/ اويغوري/ تركمني]=ساحل دريا(منبع: همان، ص233).جئك[=تركي قرغيزي]=ساحل(منبع: همان، ص410).ژييئك[=تركي قزاقي]=ساحل دريا(منبع: همان، ص123).*جَلد[=jāld]=[=هزارگي]=تند، سريع و تيزكار.چالت[=تركي]=چُست و چالاك(منبع: سنگلاخ، ص138).*جَلريز[=jālrez]=[=هزارگي]=نام ولسوالي‌اي در هزارستان/ميدان-وردك. اين ولسوالي قبل از تسلط افاغنه بر افغانستانِ كنوني، و سياست هميشگي آنان كه غصب و سرقت سرزمين هزاره‌ها بوده است، غالب ساكنين‌اش را همان هزاره‌ها تشكيل مي‌داده اند. امروزه بيشتر مردم اين ولسوالي پشتون و تاجيك هستند و هزاره‌هاي بومي، فقط در منطقهء سرچشمه از توابع ولسوالي مذكور حضور دارند(=ضرب‌المثل: از راه دور آمده‌ام...پشتِ شتر آمده‌ام...دخترطلب آمده‌ام...پيش رَجَب آمده‌ام...ملكِجَلريزهَ ميديم...آغَي نگارخو ميبرم...باچَي نگارخو ميبرم!).جَلديز[=تركي قرغيزي]=ستاره(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ج1، ص98).*جَلميش[=jālmiş]=[=هزارگي]=نام منطقه‌اي در هزارستان/باميان.چالميش[=تركي]=غالب، مظفر(منبع: همان، ص421).*جورمَلَه/جُرمَلَه[=jurmālā]=[=هزارگي]=گوشت و پوستِ نيم‌سوخته.چوركاماك[=تركي]=سوختن و به هم پيچيدن تَف آتش و هوا پوست و مو و امثال آنر. چوركانميش=پيچيده شده و سياه سوخته شده(منبع: سنگلاخ، ص141).*جوغول[=juğül]=[=هزارگي]=بهم‌ريختن، كاويدن.چوقولماق/غ[=تركي]=كاويده شدن و گود شده(منبع: همان، ص142).*جُول[=jul]=[=هزارگي]=پارچهِ و روانداز بزرگ، قطور و ژنده و ايضاً لحافِ كهنه و مُندرس، از جمله در روستاها براي پوشش اسب(=ضرب‌المثل: جولخو رَ از آو كشيد!).جول[=تركي]=پوششِ حيوانات(منبع: سنگلاخ، ص143).*جونگَي/جونگاي[=jungāi]=[=هزارگي]=بچهِء شتر(=مثال: چهل اشتر جونگََيدار...سر گلهِ[=قلين] آغَي‌نِگار... اسپي‌پوسته نمي‌ديم...دَ ديل‌مو دوسته، نمي‌ديم!).جونگ[=تركي]=شتر باركش(منبع: همان، ص144).*جِيرَن[=jeyrān~jerān]=[=هزارگي]=اسبِ سُرخ رنگ.جئيران/جيران[=تركي]=گوَزن، آهو(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص98).جيرانه[=تركي آذربايجاني]=آهو ، غزال(منبع: خودآموز و مكالمات روزمره زبان تركي آذربايجاني، ص161).جئرَئن[=تركي تركمني]=آهو ، غزال(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص95).جئيلان[=تركي آناطولي]=گَوَزن( منبع: همان)جيرن/جيران[=تركي]=آهوي زرد( منبع اين كلمه را متأسفانه بخاطرم نيست).*جيجيغ/ق[=jijiğ]=[=هزارگي]=دُنبهِء كباب و سرخ شدۀ گوسفند.جيجيغ[=تركي]=گداختهءدُنبهِ گوسفند(منبع: سنگلاخ، ص145).*جيل[=jil]=[=هزارگي]=دورانِ سال مربوط به به يكي از حيواناتِ دوازده گانه(منبع: فرهنگ عاميانه طوايف هزاره / ص112)پَسنَه‌جيلي[=هزارگي]=پسينيان، نسل جديد، نسل معاصر.جيل[=مغولي]=سال(منبع: جامع التواريخ/ ص2332ذيل كلمه پارس ييل).ييل/ئيل[=تركي]=سال(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص271). سيل[=تركي ياقوتي]=سال(منبع: جامع التواريخ/ ص2332ذيل كلمه پارس ييل).سول[=تركي چواشي]=سال( منبع: همان)ايل[=تركي آذربايجاني]=سال( منبع: همان)*جيلَك/جيل+ك[=jilāk]=[=هزارگي]=زنجيري است با حلقه‌هاي ريز و ظريف.جليه[=تركي]=زنجير دراز(منبع: سنگلاخ، ص148).*جيلَه‌گك/جولاگك/جولا+گك[=jilāgāk]=[=هزارگي]=عنكبوت(=ضرب‌المثل: ناخوانده مُلا شدي، نا بافتَه جُولا!).جول/جال[=تركي]=به فتح جيم تنيدۀ عنكبوت(منبع: سنگلاخ، ص143).ادامه در پُستِ بعدي...

Geen opmerkingen:

 
  • بازگشت به صفحه اصلی