zondag 17 februari 2008

جايگاه زبان مادری در جامعه بشری


جايگاه زبان مادری در جامعه بشری


• زبان مادری را بايد به عنوان قدرتی در نظر گرفت که کودک می‌خواهد به اين قدرت بنازد، با آن رشد کند، با آن بازی کند، با آن زبان انديشه کند و خود را در زير سايه زبان مادری خود آرام کند و شکوفا گردد و در همان زبان گسترش يابد، بيافريند، با تمدن بشری تماس بگيرد.


• در جوامع چند فرهنگی و چند زبانی ضرورت توجه به حفظ و حراست از زبان‌های به حاشيه افتاده از اولويت بيشتری برخوردار شده است. با بحث‌های انحرافی و با نقشه‌های سياسی و طرح‌های نژاد پرستانه نيز نمی‌شود از اهميت اين مساله پرهيز کرد.



حميد داديزاده تبريزی



شنبه ١۹ ارديبهشت ١٣٨٣ – ٨ مه ٢٠٠۴



 تحقيقات زبان شناسان اجتماعی نشان می‌دهد که زبان همچون يک مجموعه کمپلکس، با اجزا و مشخصات ويژه‌اش با ظرفيت‌های منبعث از شرايط اجتماعی مادر و محيط زيست او، به بچه منتقل می‌شود. همچنانکه بچه از بدو تولد و گشودن چشم از رحم مادر، نمی‌خواهد از مادر و دامان او جدا شود و مدام تنها در آغوش مادر است که آرام می‌گيرد، زبان مادری نيز همان قدر برای بچه ارزشمند و جزو غيرقابل انفکاک آن بچه است. کودک همان نياز که به شير مادر را دارد و هرقدر در کنار مادر و در آتمسفر مادرانه است، احساس امنيت و آرامش می‌کند، زبان مادری نيز چون گوهری گرانبها سرمايه‌ای است که در وجود کودک به ارث گذاشته شده است. لالايی‌های مادر، نفس او، ضربان قلبش و کلماتی که با آن کودک را آرام می‌کند، مجموعه احساسات، عواطف و تفکر کودک از همان گنجينه زبان مادری که در بند بند وجود کودک است، در يک هارمونی حيرت آور عمل می‌کند که تمام زبان شناسان اجتماعی را به اين نتيجه رسانده که حتی چهارچوب دستور زبان و استروکتور گرامر و نوع صدا، زير و بم کلمات، نوع جملات و تعداد واژه‌ها که کودک تا سنين ۵ تا ۶ سالگی بر زبان می‌آورد، همه از آتمسفر زندگی مادر و ويژگی‌های اجتماعی، اقتصادی و معيشتی او الهام می‌گيرد. بی سبب نيست که در ايام جنگ ايران و عراق و تجاوزات صدام، کودکان مناطق جنگی نقاشی‌هايشان يا تانک بود يا گلوله. اين کودکان بی آنکه آموزشی ببينند و يا کلامی سازمان يافته و طرح شده به آنها تدريس شود، از همان آغوش مادر با چشمان معصوم محيط را می‌نگرند و به زبان مادری و با تاثير پذيری از وضعيت محيط زيستی بازتاب نشان می‌دهند. نمونه ديگر اين مورد کودکان فلسطينی هستند که دهه‌هاست در پناهگاه‌های خود در کمپ‌های پناهندگی در آغوش مادران رنج‌ديده چشم به جهان می‌گشايند و زبان مادری خود را در همان شرايط به غايت ظالمانه از دامان مادر می‌آموزند و بازتاب‌های خود را نسبت به مسايل بيرونی بزرگسالان در آه‌های برآمده از سينه، در نقاشی‌های خود بروز می‌دهند، و با آن صدای بيصدايی و از طريق همهمه‌های زبان مادری فرياد بی صدايی‌خود را به جهانيان اعلام می‌کنند.



 درک اين نکته اهميت فراوان دارد که زبان با قدرت رابطه مستقيمی دارد و منظور من از قدرت نيرويی است کا انسان هوشمند را توان انديشه و جسارت ميبخشدو زبان مادری نوعی قدرت برای کودک حساب می‌شود. کودک سلاح برخوردش با محيط غير از صداها و دادها و فريادها از طريق زبان مادری است که نسل به نسل به او منتقل شده است. هرچه محيط زبانی کودک پذيراتر باشد و بچه بتواند با اصل و ريشه، با هويت مادری‌اش رابطه برقرار کند، با قدرت بيشتر انديشه می‌کند، تنفس فکری می‌نمايد و خود را می‌سازد و با محيط بيرونی قدرتمندتر برخورد می کند.يعنع اينکه خود را ميشناسد و با هويت اصيل خويش با ديگران برخورد ميکند و از ابراز آن حس شرمساری نميکند. تشابه مقام زبان مادری در کودک را می‌توان با جايگاه شير مادر مقايسه کرد. چطور که کودک را از رحم مادر جدا کنند، گريه می‌کند و داد و فرياد سرمی‌دهد، هرطور که شير مادر برای کودک ارزشمند است زبان مادری نيز در ذات وجود کودک نهفته است. هرگونه محروم کردن کودک از زبان مادری همانند محروم کردن او از شير مادر، از دامان مهر و محبت او، از قدرت و توان انديشگی اوست. زبان مادری جايگاه والايی در زندگی انسان‌ها دارد. حال حساب کنيد در جوامعی که ميليون‌ها کودک زبان و فرهنگ و موجوديت تاريخی آنها از آنها گرفته می‌شود. اندکی تفکر کنيد به پيامدهای روانی کودکی که با توهين و حقير او را از همان آموزه‌های مادری جدا می‌کنند و کودک را در يک آتمسفر ديگری قرار می‌دهند که برايش کاملا ناآشنا و بيگانه است. ابعاد فاجعه وقتی درک می‌شود که کودک از محيط زبان مادری جدا شده و مجبور شود خود را در آتمسفر زبان ديگری قرار دهد. اهميت اين مساله آنجاست که زبان را خيلی‌ها فقط کدها و يا رمزگانی می‌دانند که فرد يادمی‌گيرد و همين. نه، به هيچ وجه اين طور نيست. زبان کودک ظرف انديشه و آتمسفر تنفس اوست. زبان کودک ارابه گردانی است که با لالايی‌های مادر به او منتقل شده و کودک ترجيح می‌دهد با همان ارابه بازی کند، بچرخد، تنفس کند و کودک چهار چوب گرامری آن زبان را در درون نهفته دارد که بايد شکوفا گردد. قدرت کودک به ويژه در ايام کودکی و نوجوانی با ميزان تسلط او به زبانش رقم زده می‌شود. کودک از طريق زبان مادری است که با محيط برخورد می‌کند. بنابراين زمانی که محيط بچه عوض می‌شود و يا اينکه زبان مادری او از او دريغ می‌گردد، بچه يک دفعه خود را بی سلاح و بی پناه می‌يابد. حتی تغييراتی لهجه‌ای و آکسان‌های زبانی نيز در يک زمان معين برای بچه به غايت مهم است. کودکی که برای مثال ترک اردبيل است و با زبان آن و مجموعه ظرفيت‌های زبانی آن زبان باز می‌کند، وقتی يک دفعه به شهر زنجان می‌رود و با زبان ترکی زنجانی می‌آميزد، هنوز در اوايل اين کودک به سبب جدايی از زبان مادری دچار مشکل ارتباط و يا آميزش با محيط خواهد بود.



بنابراين زبان مادری را بايد به عنوان قدرتی در نظر گرفت که کودک می‌خواهد به اين قدرت بنازد، با آن رشد کند، با آن بازی کند، با آن زبان انديشه کند و خود را در زير سايه زبان مادری خود آرام کند و شکوفا گردد و در همان زبان گسترش يابد، بيافريند، با تمدن بشری تماس بگيرد، صدا و مهر نشان خود را بر زمين بکوبد و با اين هويت و کيستی ژئوپوليتيک نام خود را و تاريخ خود را به ديگران نشان دهد و بی واهمه از توهين و تحقير ديگران همچون ساير کودکان جهان، زبان مادری خود را چون گوهری گرانبها حفظ نمايد. شير مادر و زبان مادری دو گوهر نايابی هستند که از هم جدايی ناپذيرند.



کودکی که از زبان مادری‌اش بريده می‌شود در واقع قدرت خود را از کف می‌دهد، قدرتی که پايه زيستی هر انسانی است. کودک با مشاهده به حاشيه رانده شدن زبان مادری‌اش دچار بحران درونی و روانی می‌شود. اين حالت را کسی می‌تواند درک کند که به آن گرفتار آمده باشد. همچو کودکی که در جامعه فناوری آموزشی و متون کتبی و رسانه‌ها را بازتاب کننده زبانش و الفبای زبان مادری‌اش نمی‌بيند. خواه ناخواه به کنار رانده می‌شود. هميشه در اين پرسش فکرش مشغول است که چرا زبان مادری‌اش مورد احترام جامعه نيست. چرا در خانه يک زبان دارد ولی در بيرون از خانه زبان اصلی او وجود خارجی ندارد؟ چرا بايد در مدرسه و دانشگاه و در روزنامه‌ها به زبان ديگری مطالعه کند و آمال و آرزوهای خود را به زبان ديگری ترجمه نمايد. اصلا چرا در مرکز ايالت‌ها و استان‌ها و سرزمين اجدادی خود زبانش زبان راديو تلويزيون‌ها نباشد؟ در دادگاه‌ها نتواند با راحتی و آرامش به زبان خودش از خودش دفاع کند؟



شکل گيری قوه استدلال و منطق و برخورداری از قدرت سخنوری و ديالوگ نيز از مسير تقويت زبان مادری می‌گذرد. در حقيقت زبان مادری همچون کليدی است که درٍ ملک سخن را برای فرد باز می کند. فرد يا ملتی را وارد ميدان تبادل «سخن» و آثار خلاقه و بديعی می کند و راه انکشاف عقايد و نظرهای نو را هموار می‌سازد. با توجه به اهميت جايگاه سخن و فکر و تبادل انديشه در جامعه بشری، روشن است که بی توجهی به زبان ملتی در واقع به خاک سپردن موجوديت آن ملت و زنده به گور کردن هويت آنهاست.



در جوامع چند فرهنگی و چند زبانی ضرورت توجه به حفظ و حراست از زبان‌های به حاشيه افتاده از اولويت بيشتری برخوردار شده است. با بحث‌های انحرافی و با نقشه‌های سياسی و طرح‌های نژاد پرستانه نيز نمی‌شود از اهميت اين مساله پرهيز کرد. امروز ناديده انگاشتن زبان و فرهنگ بوميان و سرخ پوستان پيامدهايی برای بشريت داشته که غير قابل جبران است و بنابراين سياست‌های انسان‌های استعمارگر اروپايی همچون لکه ننگی بر پيشانی آنهاست. در باب بزرگداشت زبان مادری بحث قدمت زبانی مطرح نيست، اينکه برای مثال در ايران، چه کسی بيستون را ساخت و يا ستون‌های تخت جمشيد را که بنا کرد؟ يا کدام ملت اول از فلات ايران گذشت و غيره، مهم اين است يادآوری شود که وزير فرهنگ رضاشاه امريه فرستاد و رسما اعلام کرد هرکس در مدارس آذربايجان ترکی آذربايجانی صحبت کرد، بايد جريمه شود! به اسناد کتاب «فرهنگ ستيزی در دوران رضاشاه» توجه کنيد. امروز انسان در ابعاد جهانی به نوعی مبارزه هميت طلبی روی آورده، مبارزه و حرکتی که تنها رنگ انسانی،اخلاقی، حق طلبانه دارد.



Geen opmerkingen:

 
  • بازگشت به صفحه اصلی