حامد فاريابی شاعری بود كه بيشتر از هر كس ديگر مطالعه ميكرد . كتابخانه شخصی نداشت . بيشتر از كتابهای دوستان و كتابخانه های عامه استفاده مينمود . در مطالعه او نظم خاصی مشاهده نميشد . هرچه به دستش ميآمد - ميخواند . جدول كلمات متقاطع روزنامه ها و مجلات را حل ميكرد . داستانهای پوليسی ميخواند . داستانهای نويسندگان بزرگ جهان را مطالعه ميكرد . مطالب علمی نشريه را به دقت مرور مينمود . ديوانهای شعرای كلاسيك و مجموعه های شعری شاعران معاصر موءنسش بودند . روزنامه ها را از « با » ی بسم الله تا « تا » ی تمت از نظر ميگذرانيد . اين گستردگی مطالعه در اشعار او حضور خود را تثبيت كرده اند . ازهمين سبب بعضی از اشعار او دشوار فهم شده اند .
حامد فاريابی راجع به شاعران شهروندش نظرات دقيق و منصفانه داشت . شماری را شاعر نميدانست . شماری عاريه گير قدما بودند . دسته يی هنوز راه مشخص نداشتند . طايفه يی شاعر سياسی بودند . و گروهی هم نثر نويس خوب ونه شاعر .
درميان شاعران معاصر فارياب تنها به شهيد نجيب الله حسرت خالقی (( حسرت فاريابی در مطبوعات پشاور )) ارادت داشت . در يادداشتی كه راجع به چند شاعر برايم داده بود ، كيفيت نعلق خاطر خود را راجع به او چنين بيان ميكند : « محترم حسرت خالقی ، اين شاعر و عالم گرانقدر فارياب است كه من سر تعظيم به پيشگاه دانش ، بيان و شعر او فرود ميآورم . الحق اگر اندكی از تندروی و تيزگامی موجوده خود درنگ گيرد و با توده ها همراهی و همگامی كند ، نقش برجسته قدمهای او پيكشان زياد خواهد يافت .غره ديماه 1364 روز جمعه » .
حامد فاريابی در محافل و مشاعره های ادبی و محافل مناسبتی دعوت ميشد تا شعر بخواند . در محافل شعر ميخواند نه آنگونه كه محفلدار توقع داشت . سخن خود را ميگفت ، ديكته را قبول نميكرد . . بعضآ سخنان او مخالف روحيه مجلس ميشد . انتقاد ها و كنايه های ظريف او كار خود را ميكرد .
بعضآ در مشاعره ها شعر ميفرستاده است . شماری ازين اشعار فرستاده شده چاپ نشده اند . طور مثال شعر « زين زرين » در مشاعره ليسه حبيبيه به سبب لحن تند و عريانش و شعر « همراهان زوار » در مشاعره ايكه از طرف روزنامه فارياب براه انداخته شده بود .
ماجرآ های سياسی حامد فاريابی
حامد فاريابی ، ماجرا های سیاسی هم داشته است . باری برای چند ساعتی به سبب سهمگيری در اعتصاب شاگردان زندانی شده در دورانيكه در ليسه زراعت كابل درس ميخوانده است . شعر « ناله زندانی » احتمالآ محصول همين چند ساعت است .
باری چند روز برای زندانيان فاريابی چون مرحومان رئيس نورمحمد محنتی ، مولوی علاوالدين ، محمدالله قريه دار و ..... كه به جرم فعاليت های سياسی و تآسيس حزب « نهضت دموكراتيك خراسان » در كابل تبعيد و زندانی شده بودند ، نامه ، كالا و غذا ميرسانيده . احتمال قوی است كه او يكی از اعضای اين نهضت بوده باشد .چون در جوانی و در زمان تعليم با اعضای ارشد آن محشور بوده است .
زمانی بعداز چاپ شعر « عليه طفيلی ها » كه در شماره (( 291 , 23 / 11 / 1363 )) روزنامه فارياب نشر شده بود ، جهت تحقيق به دفتر كنترول و نظارت كميته حزبی ولایت احضار شده بود .
قرار اظهار خودش ، در پاسخ انتقاد آنان گفته است كه : « شما از مسلك زراعت چيزی نميدانيد . يك متخصص زراعت بيايد و با من در زمينه طفيلی ها به سوال و جواب بپردازد . »
زندگی به سرنوشت تعدادی از اشعار حامد فاريابی ، تآثير تاراجگری خود را گذاشته است . دسته يی از آنها را به باد پناه داده است . خودش ميگفت : يك دفتر شعرم (( شامل اشعار سالهای 1325 - 1329 و قسمآ 1363 )) در بغلان گم شد . بعدها پارچه هايی از آن اشعار ، به نام زين العابدين پرديس در روزنامه اتحاد در بغلان به نشر رسيد . (( اين ادعا را سبك شناسی ثبوت خواهد كرد )) شماری هم در هرات نابود گشته است . به تعبير خودش اين مقدار هم معجزه أسا بدست آمده ، چون افراد امين هر كتاب قلمی را كه ميديدند ، با صاحب آن سر به نيست ميكردند .
زندگانی رسمی حامد فاريابی ، زندگانی يك مآمور پائين رتبه دولتی بود . با معاش ناكافی ثابت و مصارف بيش و بيشتر از معاش . اين مسئله هميشه رنجش داده است . به تعبير ديگر اين كارمند دولت عمری را در رنج و ناداری و قرض سپری كرد .
دشوارترين سالهای زندگانی او چند سال اخير حياتش بود . از اثر يك پرخاش ظاهرآ جزئی و آنی بين او و همسرش خط فاصل شرعی افتاد . فرزندان بنابر سائقهء ازلی ، بيشتر به مادر تمايل نشان دادند .مرديكه در دوران طفوليت از مهر مادری محروم شده بود ، در دوران پيری و سالهای اخير زندگی و مريضی از غمخواری همسر بی بهره شد . اين حادثه ضربهء هولناك روحی و جسمی بر روح آشفته و پيكرهء ناتوانش وارد كرد . جريان پرشتاب نابودی فزيكی او را سرسام آور ساخت و در « بستر سياه » مريضی افگند .
من در تابستان 1370 در شهر شبرغان آمدم . از جريان دو - سه سال اخير زندگی او بی خبر بودم . راجع به وضع صحی مرحوم حامد فاريابی در سالهای اخير حياتش از محترم دكتور گل احمد تانيش ( قاضی زاده ) كه چندگاهی رئيس صحت عامه ولايت فارياب بودند ، جويای معلومات شدم . ايشان لطف نموده يادداشت زيرين را از شهر اتك ايالت پنجاب پاكستان برايم فرستادند : (( تاريخ دقيق عمليات و تداوی مرحوم حامد فاريابی در خاطرم نيست . وی مصاب به آفت غدهء پروستات Prostat بود از همين سبب آفت طرق بولی نزدش ايجاد گرديده بود . عمليات پروستاتيكتومی Prostatictomy بر وی اجرآ شد . همراه با آن عمل سيستوستومی Cystostomy تطبيق شد . تا هنگام مرگ اين عمليه با وی بود .
بايد گفت كه اين مرض به تنهايی سبب مرگ شده نميتواند . موجوديت اين بيماری در سن پيری حالت مريض را وخيم تر ساخته از شفايابی درست جلوگيری ميكند . بنآ يكی از عاملهای مرگ بيماران مسن ميشود » .
محترم دكتور عبدالعلی حليم كه ايشان هم مدتی رئيس رياست صحت عامه ولايت فارياب بودند ، ضمن گفتگويي در منزل شان در شهر اتك گفتند كه حامد فاريابی در اتاق شماره هفت شفاخانه شهر ميمنه بستر بود . در يكی از ماه های زمستان 1372 عمليات شد . عامل عمدهء مرگ مرحومی برانشيت بود . با وجود توصيه های جدی ما از كشيدن سگرت خودداری نميكرد .
كار های اداری حامد فاريابی
با اتكآ به تاريخ و جای سروده شدن اشعار ميتوان گفت كه حامد فاريابی بعداز فراغت از ليسه مسلكی زراعت كابل در چوكات مديريت زراعت بغلان تعيين بست شد . حداقل تا سال 1339 در آنجا بود احتمالآ در دو دوره . مدتی در ولايت فارياب ايفای وظيفه نمود . از آنجا به كابل تبديل شد . چندين سال در آنجا بود . در سالهای 1353 و1354 در جلال آباد بوده است . اين سالها به گفته خود وی دوران سربازي اش بوده است . مسئله يی درينجا پيدا ميشود كه حامد درين سالها چهل و چهل و يك ، يك ساله بود . مطابق به قانون مكلفيت عسكری افغانستان درين سن بايد از هردو دوره خدمت معاف ميبود * . در شعر « زندانی سياست » اشاره به بدرفتاری رئيس خود دارد . مخاطب اين شعر پسر نوزادش « محمد اسلم » است . بعدآ به هرات ميآيد . تا اواخر 1357 در رياست زراعت آن ولايت است . دوباره به فارياب تبديل ميشود و تا آخر عمر چهارده سرطان 1373 در رياست زراعت فارياب در مديريت حفاظه نباتات كار ميكند .
* درينجا ميتواند سوء معلومات بوجود آمده باشد . در سالهاييكه حامد فاريابی در جلال ٱباد « در گمرك » برای خدمت مآموريت تبديل شده بود ، دوره سربازی اش نبود .همت
ظهور مطبوعاتی فاريابی
اولين شعر حامد فاريابی (( ساكت ميمندی ، حامد فاريابيان )) در سال 1325 در جريده ستوری در ميمنه چاپ شد . درست در زمانيكه حامد فاريابی سيزده ساله بود . از آن تاريخ ببعد اشعار او بيشتر در نشرات ولايات به چاپ ميرسيد . در زمان حياتش اضافه تر از صد پارچه شعر از او به نشر ميرسد . اين تعداد بسيارتر از شعر چاپ شدهء هر شاعر ديگر در زمان حياتش ميباشد . چهار پارچه شعر او در تذكرهء رنگين كمان شعر آمده است . بعداز مرگش ، رياست اطلاعات و كلتور فارياب مجموعه يی از اشعار او را بنام « نور شناور » به چاپ رسانيده است كه در آن چهل و هشت پارچه شعر آمده است . اين مجموعه ، مرحومی قبل از وفات ترتيب داده بود بعضی از اشعار او دوبار نيز چاپ شده است .
در مجموعهء « صور قلم » ( ) عنوان شعر حامد گنجانيده شد كه چند عنوان آن در گزينه نور شناور و نشريه « فارياب » به چاپ رسيده است .
حامد فاريابی در روند شناخت
حامد فاريابی در زمان حياتش چندين بار در مطبوعات معرفی شد و درباره زندگی نامه اش معلومات روزنامه يی به خوانندگان تقديم گرديد . به چند مورد اشاره ميكنم :ء
ـ در يكی از شماره های جريده « كلی » در زمان مديريت مرحوم علام نبی صميم در سال 1347 . اين معرفی خشم حامد را برانگيخته است و از غلام نبی صميم آزرده شده ، چون در آنجا تعبير « ديوانه اوضاع » آمده بود .
ـ در روزنامه فارياب (( چند بار در سالهای مختلف )) .
ـ در تذكرهء رنگين كمان شعر (( كتابی كه در مورد 121 تن از شاعران ولايت فارياب معلومات ميدهد .
ـ در شماره های اول و دوم نشريهء ارمغان به مديريت انجنير سردار رحمان اوغلی در سال 1373 .
ـ از طريق راديوی ولايتی فارياب .
ـ بعداز مرگش نيز سوانح او در جریده فارياب نشر شد وهم در گزينه نور شناور زندگی نامه او درج است
ناتوانی ها
( مخمس بر غزل بيدل ع ) ۲۸ /۴ /۱۳۲۸
حامد بيدل
هرچه بنويسم زهستی شرح انشای تو ام ۱
محو استدلال رازم تا به سودای تو ام ***** زآنچه می بينم به عالم درتمنای تو ام
افكند يارب سر افتاده در پای تو ام****** دست و پا گمكرده ذوق تماشای تو ام
درطريق عشق كردم ترك هستی يك قلم ۲
وضع مشتاقان بود عاری ز اجلال و حشم ****** «خانمان پرداز الفت راچه هستی؟ ك عدم؟
زندگی و مرگ يك سانند در سير قدم ***** هر كجا مژگان كشايم گرد صحرای تو ام
هست كيف مستمندی ناتوانی های من ۳
عالَم اعجاز دارد سر گراني های من ******«كيست گردد مانع مطلق عنانيهای من»
ز ورق بی باد بان باشد رواني های من *****« موج بی پروای توفان خيز دريای تو ام »
درمقام دوستخواهی حرف سوزوسازنيست ۴
غير از خود رفتن اينجا ناله و آواز نيست «******در جهان عشق فرقی در نياز و ناز نيست
مذهب عشاق را فكر تفاوت راز نيست ******هر قدر مجنون خويشم محو ليلای تو ام »
مات سامان حياتم در بيابان جنون ۵
از خرد بيگانه باشم در تحير گاه چون ****** «میشگافم پرده هستی تو میآيی برون »
تا شود عقلم به حل اين معما رهنمون ****** نقش نامت بسته ام يعنی معمای تو ام»
دوش ره بردم به بزم خلوت پير مغان ۶
فيض ها بردم زر از صحبت صاحبدلان ****** «ميشنيدم پيش ازين بيدل نوای قدسيان
گوش ميدادم چوحامدازمقام خاكيان ****** اين زمان محو كلام حيرت انشای تو ام
پايان قسمت پنجم
ادامه دارد
.
Geen opmerkingen:
Een reactie posten