zondag 20 januari 2008

فهرست تطبیقی واژگان ترکی با هزارگی(=قسمت ششم)

فهرست تطبیقی واژگان ترکی با هزارگی(=قسمت ششم)

قسمتِ ششم...

*تالَهَ/تالان[=talā]=[=هزارگي]=غارت و چپاول.
تالان[=تركي]=يعني غارت و تاراج(منبع: همان، ص106).

*تاغ[=tabüğ]=[=هزارگي]=جزء دوم نام روستا و هم شاخهاي فرعي از قبيله هزاره در هزارستان/اُرَزگان/خاص اُرُزگان و گيزاب: ميانهتاغ.
طاغ[=تركي]=طاغ، تاغ، داغ و تاو در زبان تركي بهمعناي كوه است(منبع: جامع التواريخ، ج3، ص2374).

*تِبشي[=tebşi]=[=هزارگي]=طغار چوبي كه در آن خمير كنند.
تبسي[=تركي]=به تركي رومي، سيني(=پطنوس)كوچك را گويند(منبع: سنگلاخ، ص100).

تَراغ/ق[=tārağ]=[=هزارگي]=فرقِ سر.
تاراغ/ق[=تركي]=شانه كه به عربي مشط نامند(منبع: همان، ص101).

*ترت و پَرت[=tārt-o-pārt]=[=هزارگي]=پراكنده.
ترت و پَرت[=تركي]=تارومار(منبع: همان).

*تِز[=tez]=[=هزارگي]=تند و سريع.
تيز[=تركي]=بهمعني زود و سريع باشد(منبع: همان، ص126).

*تِزَك/تيزَك[=tezāk]=[=هزارگي]=نام منطقهاي در هزارستان/ميدان –وردك/بيسود. در گويش تركي آذري نيز زودباش را "تِزاُل"[=tezol]ميگويند.
تيزك[=تركي]=سرگين دوآب را گويند و به اشباع كسره صدايي باشد كه هزل و استهزاء از دهن برآرند(منبع:همان، ص126).

*تسمه[=tāsmā]=[=هزارگي]=نوار چرمي.
تسمه[=مغولي]=در زبان مغولي بهمعناي بند، ريسمان، يا نوار باريك چرمي است(منبع: جامع التواريخ، ص2338)
تسمه[=تركي]=چرم خام و دوال چرم را خوانند(منبع: سنگلاخ، ص103).

*تغار/طغار[=tāğar]=[=هزارگي]=طشتِ بزرگ، براي خمير درست كردن(=ضربالمثل: شِكم مُلا تغارخدا، شكم سَيد، پناه بَر خُدا!).
تغار[=تركي]=طشتِ گلين و قدح بزرگ(منبع: همان ص 104).

*تَكهَ[=tākā]=[=هزارگي]=بُز نَر ، آهوي كوهي، ايضاً جزءِ دوم نام گياهي كه شبيه ريشِ بُز است و در هزارستان به: تكهريش موسوم است(=ضربالمثل: هم سر قوچه ميگيره، هم سر تكّهرََه!).
تَكه[=تركي]=بُز نَر(منبع: همان، ص105).

*تكهتركمن[=tākā-turgmān]=[=هزارگي]=نام جَد اولِ طوائفِ هزارۀ تركمن. در كتابِ پژوهشي در تاريخ هزارهها (=ج2 ص78 ) دو نسَبنامه از دو نفر هزارۀ تركمني درج شده است كه جدّ اول هر دو تكهتركمن است...در گذشته اصولا قبيله هزاره يك قوم يكدست نبوده است و طي قرون و اعصار ريزش(=در سدۀ اخير بويژه بخشي از هزارههاي اهلسنت) و جذبِ اقوام گوناگون را در خود داشته است كه وجه غالب آن، اقوام ترك و مغول بوده است، از جمله همين تركمنهاي هزاره...، از چگونگي و زمان ورود و جذب اين مجموعه به قوم هزاره اطلاع درستي در اختيار نداريم. تا جائي كه من ميدانم، اولين بار در تاريخ ظهيرالدين محمد بابُر، از هزارههاي تركمن نام برده است(=بابرنامه). امروزه اين طائفه بصورت مطلق و جزئي جدائي ناپذير از قبيله هزاره در آمده است. در سدههاي اخير، زيست بوم اصلي اين قوم در ولسوالي سُرخ پارسا(=درۀ تركمن) از توابع ولايتِ پروان ميباشد(=هر چند كه امروزه اكثر آنها خارج از اين ناحيه و عمدتاً در شهرها، بويژه در كابل بسر ميبرند)، تركمنهاي هزاره از لحاظ اقتصادي عموماً وضعيت بهتري نسبت به ساير طوائف هزاره دارند. در ساليان پيشين، سرخ و پارساي امروزه را تركمان و پارسا مي گفتند(=از جمله در اسناد دولتي و هم كتاب سراج التواريخ كه حدود نود سال پيش تأليف شده است). پُر واضح است كه اين تغيير، برخاسته از سياستهايِ شوونيستي محو هويتهاي مشخص غير پشتون، توسط حكام وقت بوده است. در كتاب مشاهير تشيع در افغانستان نيز، در موردِ آيتالله العظمي قربانعلي محقق كابلي(=تركمني) يكي از دو مراجع بزرگ تقليد هزاره تبار و برحال، در قسمتِ اجازه نامه اجتهاد از سوي آيتالله العظمي خوئي به ايشان در نجف، تذكر رفته كه مرجع مذكور نام اين شخص را چنين مرقوم كرده اند: قربانعلي محققتركماني...( منابع: 1- افغانان، مونت استوارت الفنستون، ترجمه آصف فكرت، ص424 ، 2- حسين نائل، سرزمين و رجال هزاره جات[=هزارستان] ص157، 3- پژوهشي در تاريخ هزاره ها ج1ص93و241و242و243و244 چاپ اول،...كتاب مشاهير تشيع در افغانستان را، فعلا در اختيار ندارم تا بتوانم آدرس دقيق مطلب مربوط به آيت الله قربانعلي تركمني را در اينجا درج كنم).
تكهتركمن[=تركي و تركمني]=يكي از طوائفِ معروف و متشخص تركمن(=اگر اشتباه نكنم رئيس جمهور فعلي تركمنستان هم از اين طائفه است)،

*تگاو[=tāgaw]=[=هزارگي]=جُلگهء پُرآب با مزارع.
تكاو[=تركي]=آبي را گويند كه از ميان دره و تهِ كوه و بعضي جاها ايستاده و بعضي جاها خشك و بعضي جاها سبز باشد(منبع: سنگلاخ، ص104).

*تَمُوز[=tāmuz]=[=هزارگي]=تابستان، موسم گرما.
توموس[=تركي تركمني]=تابستان(منبع: فرهنگ نامهاي تركي ، ص92).

*تَنگ[=tāng]=[=هزارگي]=تسمه و نوار پهني كه به منظور محكم نگهداشتن پالان در كمر اسب و اُلاغ ميبندند
تانك[=تركي]=نواري را گويند كه بر كمر دواب بندند و آن را تَنك هم گويند(منبع: سنگلاخ، ص108).

*تو[=tü]=[=پسوندِ هزارگي]=اين پسوند در گويش هزارگي، مالكيت و داشتن را ميرساند و تقريباً معادل پسوند «دار» فارسي است. مثال: خانهتو: خانهدار، بركتتو: بابركت، چوچهتو: چوچهدار ، سامتو: سهمناك ، همچنين نام قراء و مناطق زيادي در هزارستان با پسوندِ "تو" همراه هستند: اَلميتو ، شيمَلتو ، قَرغَنَهتو ، اُوليادتو ، قوچونغوتو ، شيبَرتو ، اركتو ، تالَهتو ، مَمقَتو ، غيغوتو ، برغَنَهتو، آلتو ، چنارتو، پُودينَهتو، بيرمَنيتو و نيز نام ولسواليهاي معروف و دوگانه در هزارستان/غزني و ميدان-وَردَك: چَغَتو.
تو[=پسوندِ مغولي]=در زبانِ مغولي پساوند و شناسهءنسبت ، مالكيت و دارندگي است(منبع: جامع التواريخ / ص2305 ذيل كلمه اولجايتو).

*توبي[=tobi]=[=هزارگي]=تپه يا كوهِ مخروطي شكل.
تؤبه[=قزاقي]=قله و بلندي كوه(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص409).
توبه[=تركي باشغردي و تاتاري]=قله و بلندي كوه(منبع: همان، ص392).
تئپه[=تركي اوزبيكي]=قله و بلندي كوه(منبع: همان، ص383).

*تور[=tor]=[=هزارگي]=رم دادن حيوانات.
تور[=تركي]=بهمعني ضد رام بود(منبع: سنگلاخ، ص113).

*تورگَن/تورگان/تركان[=türgān]=[=هزارگي]=نام درهاي معروف در هزارستان/غزني/چَغَتو و نيز، نام منطقهاي گمنامتر در مناطق هزارهنشين درۀ غوربندِ ولايتِ پروان. مردم بومي هزاره، اين دو منطقه را تورگَن[=Turgān] تلفظ ميكنند ولي در اسنادِ دولتي گويا تُركان ضبط شده است. همچنين جزءِ آخر نام قريهاي در هزارستانِ جنوبي/اُرزگان/چوره، كه حدود صد و اندي سال قبل، توسط افغانها/پشتونها(=بعد از فتنه عبدالرحمن) غصب و اشغال شده است: "جوي منصور تُركان".
تورگان[=تركي]=يعني زود(منبع: همان، ص114).
توركان[=تركي]=همسر خاقان(منبع: فرهنگِ نامهاي تركي، ص87).

*تُوغَي[=toğāi]=[=هزارگي]=درهاي كه داراي خميدگي و زاويه بوده و در داخل آن رودخانه و مزارع باشد و ايضاً نام قريهاي در هزارستان/غزني/جاغوري.
توغاي[=تركي]=پيچ و خمي كه در ممر رودخانهها باشد(منبع: سنگلاخ، ص118).

*توغَل[=toğāl]=[=هزارگي]=تقويم(=جنتري)خاص هزارگي، اين جنتري بومي، امروزه، رو به فراموشي بوده و فقط عدهاي از پيرمردان با آن آشنايي دارند.
توغَل[=تركي باشغردي و تاتاري]=دقيق(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص409).

*تُولغَه[=tolğā]=[=هزارگي]=فرقِ سر ، سر.
تاولوغا/تاوولغا/داولوغه/داوولغه[=تركي]=كُلاه(منبع: سنگلاخ، ص109).
تولگا[=تركي آناطولي]=كلاهخود، كلاهِ آهني جنگجويان(منبع: فرهنگِ نامهاي تركي/ ص405).

*تُولُوم[=tülum]=[=هزارگي]=1- مَشك، خيك2- خشمگين و عصباني.
تولوم[=تركي]=خيك(منبع: سنگلاخ، ص121).

*تُولَي[=tāwlāi]=[=هزارگي]=خرگوش(=ضربالمثل: تَولَي نكشته، قوغ نكو!).
تؤلَي/تااولاي[=مغولي]=خرگوش(منبع: جامع التواريخ، ص 2086 و 2344).

*تُوي/طوي[=toy]=[=هزارگي]=عروسي(=ضربالمثل: دختر خان دَ نامِ آتهخو طُوي موشَه!).
توي[=تركي]=جشن و سرور و عروسي(منبع: سنگلاخ ص124).

ادامه در پُستِ بعدي...

Geen opmerkingen:

 
  • بازگشت به صفحه اصلی