با خواب بودن مردم، جنرال تنی خواب رفعتی می بیند! سازمان حقوق بشر را کور می بینیم!!!
قبل از بحث آن لطیفه کوتاه را که با محتوی بحث همخوانی دارد می آورم :طبیبی را دیدند که هرگاه به گورستان رسیدی ،ردا برسر کشیدی، از سبب آن پرسیدند: گفت: " از مردگان این گورستان شرم دارم، زیرا بر هرکه میگذرم شربت من خورده است. و در هرکه مینگرم، از شربت من مرده است."
هفته قبل تلویزیون آریانا با سردسته جلادان و قاتل کشتارهای جمعی مصاحبه یی داشت بازنگاه به مردی افتاد که از سیمایش نفرت و عقده می بارید و با بی شرمی تمام و خیره سری ظاهر شد با دیدن او مرا بیاد کشتار های مردم بی گناه کشورم انداخت و آن لطیفه بالا را در ذهنم تداعی کرد. فکر میکنم که اکثریت بیننده گان محترم و وارثین شهدا ی کشتارهای جمعی همین احساس را نموده باشند.
شگفت اور است که ان طبیب ردا بر سر میکرد و از گورستانها شرم میکرد، اما این مرد چشم سفید ذره یی از حیا در سیمایش مشاهده نمیشد و با وقاحت تمام حتی پیرامون اوضاع فعلی کشور تبصره میکرد و ابلهانه نظر میداد. این جلاد وبی حیا از نوع میرغضب های تاریخ ما
جنرال شهنواز تنی است که نه از گورستان هراتیان و نه از گورستان کابلیان و نه از گورستان مردمان شمال و نه از گورستان هزارستان شرم میکند. خیر است که اگر مردم ما بنابر فقر و بیچاره گی عدیده و سازمان یافته استعماری زمینگیر شده، اما دیر نه زود خون این همه بیگناهان گریبان گیر این جانیان خدا ناشناس خواهد شد که از ماورای سرحد بکمک شبکه های جاسوسی کشورهای همسایه مانند سایرمزدوران قبیله ، بالای مردم ما تحمیل میشوند.
کجاست سازمان حقوق بشر؟
کجاست آن سازمانهای حامی دموکراسی؟
کجاست عدالت انتقالی؟
جنایات شهنوار تنی وزیر دفاع حکومت کمونستی از احدی پوشیده و پنهان نیست وی به انواع جنایات و کشتارها علیه مردمان بیگناه ملکی دریغ نه ورزیده و شخص فاقد سواد که سفاکی و بیرحمی اش از آن ناشی میشود.
این جنرال خون آشام در ابتدا به حمایت شبکه استخباراتی شوروی یعنی کی جی بی در مدت کوتاه بدون استحقاق و اهلیت سیر صعودی رتب و پست های حساس را پیمود. چنانچه مدتی قوماندان فرقه 9 کنر وسپس قوماندان فرقه 8 بعدا در سمت ستاد کل ارتش ( لوی درستیز) اتومات بحیث وزیر دفاع حکومت کمونستی و عضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق منسوب شد. یقین حاصل میگردد که ارتقایش نظر به میزان کشتار و سفاکی اش وابسته است چون موصوف رهبری، سوق کلیه عملیاتهای نظامی را دوشادوش مستشاران نظامی ارتش اشغالگرشوروی درتمام دهکده ها و مناطق کشور بعهده داشت که طی آن هزاران هزار بیگناه به خاک و خون غلتیده و کلیه مناطق کشور ما به تله خاک تبدیل گردید. بعد از عودت و هزیمت روسها از کشور ما زمینه را مساعد می بیند به همکاری گلبدین و طراحی آی اس آی به کودتای خیلی خونین دست می یازد و در طی دوروز پیهم مزدحم ترین نقاط شهر کابل مانند جاده میوند، مقابل فروشگاه بزرگ، پل باغ عمومی، شش درک، افشار، پلچرخی، جاده میدان هوائی را با پرتاب بم های نوع بیلری پنجصد کیلویی هموار و خونین ساخت. صد ها نفر بیگناه را بکام مرگ کشانید. اما تا امروز این دوسیه به حال خودش سربسته مانده و هیچ کس به آن مجال اعتراض نه یافته است.
چون جنرال تنی از لحاظ فطرت جنایتکار بار آمده لذا تا که زنده است از یک جنایت به جنایت دیگر دست میزند چنانچه جنایت دیگر نا بخشودنی وی - سهم او در پروژه طالبان است. چهره کریه و زشت تنی و سبیل ها پر او که لب و دهانش را پوشانیده، عجیب می نمایاند. ممکن از آن رنگ غلیظ و سیاه تندی که مولوی محمد نبی به ریش خود میزد، او هم در سبیل خود استفاده کرده باشد. البته این وجه نمادین از اتحاد ( طالب و ضابط) را نشان میدهد. چنانچه ضابطان شکست خورده مثل رفیق بهلول به ملا غزنویوال و رفیق فلانی به ملا فلانی تغیر قیافه دادند و در صفوف قوای توپخانه ، زره پوش، قوای هوائی در جنب نظامیان پاکستانی همان افراد فراری کودتا بودند که با طالب همکار ساخته شدند. آی اس آی در بدل آن امتیاز مادی و معاشی چند ساله که به تنی و ضابطان فراری کودتا میداد آنها را برخلاف ایدیولوژی و عقیده چپگرایانه شان زیر دست ملا، چلی و طالب با وظیفه نظامی در خدمت ائدیولوژی تند راستگرایانه افراطی قرار داد. اینها منحیث مزدور و افزار فاقد اراده درانجام خدمت، هیچ کوتاهی نکرده اند.
جنایات نابخشودنی و فراموش ناشدنی دیگر جنرال تنی همانا عملیات نظامی علیه مردم هرات است که در سال 1979 حاکمیت تره کی براه انداخته بود. او با افتخار میگوید که در عملیات هرات سمت فرماندهی را بدوش داشتم و هر آنکس که در مقابلم قرار گرفت از بین برده شد. به شعار خودش که "برخورد انقلابی" کرده و به هیچ جاندار رحم نکرده است. این همان رویدادی را بخاطر می آورد که چنگیز هشتصدسال قبل علیه مردمان بومی هرات اعمال کرده بود.
همچنان تحت قومانده جنرال شهنوازتنی خشن ترین عملیات نظامی در منطقه سالنگ از قریه تاجکان دهنه سالنگ جنوبی تا قریه اولنگ سالنگ شمالی که شامل قریه جات قلاتک و پژه واوری وغیره بود سازماندهی گردید و چند شبانه روز قریه جات متذکره آماج آتش زمین و هوا قرار گرفت که منجر به مرگ هزاران نفراهالی ملکی و کودکان معصوم و بیگناه گردید.
بیایید از خود بپرسیم که کجاست سازمان حقوق بشر که صدای عدالت خواهی آن در سراسر جهان طنین انداخته است؟ کجاست سیما ثمر که مسئولیت حقوق بشر را در کشور ما بدوش گرفته است؟ ما در سایت حقوق بشر مطالب زیرین را میخوانیم:
" کمیسون حقوق بشر موظف به حمایت از حقوق بشر و نظارت از آن در داخل افغانستان است. کمیشنری عالی ملل متحد در امور حقوق بشر وشورای حقوق بشر ملل متحد منحیث ارگانهای رسمی مراقبت کننده حقوق بشر در سطح بین المللی است. و وظیفه دارد تا موارد نقض حقوق بشر را در هر جا مورد غور قرار دهد. . . "
در باره عدالت انتقالی آمده : " عدالت انتقالی یک روند جامع است که در کشورهای بعد از جنگ مخصوص کشورهای که در گیر جنگ های داخلی میباشند برای تامین مصالحه و آشتی پایدار و جلوگیری از تکرار جنایات جنگی در آینده ، مستند سازی وقایع و جریانات جنگهای داخلی و شیوه های رسیده گی به بی عدالتی و مظالم جنگی گذشته میباشد. . . همچنان زمینه التیام دردها و آلام روحی و جسمی قربانیان را فراهم نموده و راهکارهای موثر را برای مصالحه و آشتی در آینده پی ریزی مینماید.
مایه شگفتی اینست که قوماندان زرداد حزب اسلامی گلبدین در مسیر راه سربی بجنایات ضد بشری شناسایی و محکوم به حبس گردید ودر هالند و جاهای دیگر کادرهای نظامی درجه دوم مانند جنرال حسام الدین و غیره را بنام جنایت کار جنگی به محاکمه می کشانند، در حالیکه آنها فقط در یک محدوده کاری به ارتکاب جنایات متهم است! اما جنرال تنی که مدت بیشتر از دوازده سال ستون فقرات نظامی حکومت کمونستی را با افسران شوروی یکجا گرداننده گی میکرد وبالاخره کودتای خونین را براه انداخت، اما چشمان سازمان حقوق بشر بنابر ملحوظات خاص بسته است که این خود نزد مردم بحیث یک معما در آمده است!!
همچنان سایت افغان جرمن آن لاین را مطالعه کردم در باره هفت ثور وشش جدی و پیامد های ننگین آن تنها علیه ببرک کارمل خشترین دشنامها داده شده، اما نامی از جنرال تنی سفاک برده نشده که هویت این سایت را برملا میسازد!
بهرحال! خیلی شگفت آور است که از آزادی مطبوعات استفاده سو صورت گرفته و به جنایتکاران معلوم الحال فرصت فراهم میدارند تا روی پرده تلویزیون ظاهر شوند و این پالیسی نشراتی بمثابه " نمک پاشیدن بالای زخمهای تازه مردم" است.
من حرفهای خود را در اینجا پایان داده و به این باورم که مردم ما از آگاهی و شعور سیاسی لازمی برخوردار اند و بحساب جنایاتکاران و جباران تاریخ کشورما خواهند رسید.
شمه از جنایات عریان و غیر قابل انکار سترجنرال شهنواز تنی توضیح شد به مصداق مشت نمونه خروار.
در پایان صرف یک قطعه فوتوی دلخراش از گورهای دسته جمعی یکاولنگی را در معرض دید و داوری خواننده گان عزیز و سازمان حقوق بشر و آنچه توهماتی که بنام عدالت انتقالی مسماست ، قرار میدهم.
انتظار محاکمه سترجنرال شهنواز تنی و باند جنایت کار اورا مردم دارد.
پایان
Geen opmerkingen:
Een reactie posten