امپراتوري ترك ماد ( قسمت دوم )
اقوام وحشی که به علت خونخواری و وحشيت بی حد و حصرشان، از طرف بوميان ايران لقب، " پارسه، پارس" ( به معنی "ولگرد، گدا، مهاجم ) گرفتند، متشکل بودند از ده طايفه بدوی که در حوالی قرن 8-9 ق . م از سمت هندوستان، از همان مسيری که خويشاوندان کولی شان، تقريبا دو هزار سال بعد از آنها طی کردند، به ايران کنونی وارد و با اجازه دولت دو هزار ساله ايلام، در ايالت انشان ايلام، سکونت گزيدند. لازم به ذکر است که از لقب "پارس" مشتق از پرسه زدن، در فارسي آمده است و حتي صداي عصباني سگ را مردم ايران به قياس صداي، پارس، شناختند.
امروزه کسانی که خود را پارسی / آريائی و يا هندوايرانی قلمداد ميکنند، در حقيقت وارثين آن قبايل وحشی و تمدن سوز به شمار می روند. ولی از نظر علمی قرار دادن همه افرادی که به زبان دری ( فارسی ) صحبت ميکنند، در يک گروه صحيح نيست، چه بسا در همين 80 سال اخير ميليونها ترک و غيره که در اثر سياست های فاشيستی حاکميت دست نشانده تاجيک ها در ايران، هويت خود را از دست داده و به زبان دری صحبت ميکنند. حالا اين قوم، از 80 سال پيش با اسم ساختگی "آريايی" تبليغ ميشود، در حالی که اربابان آنها که تز نژاد موهوم "آريا" را برای آنها ساختند، دهه ها قبل به پوچی آن اعتراف کرده اند ولی در ايران هنوز هم پان پارسها اصرار ميکنند که خود را به نژاد موهوم آريايی منسوب کننند. ولی اين مسئله چيزی را عوض نميکند، چون هر سه لقب "پارسی"، " هندوايرانی" و "آريايی" اشاره به آن ده طايفه وحشی و بازماندگان مرتجع و بی تمدن آنها ميکند.
در تاريخ ساختگی و کلا جعلی دولتی ايران که از 80 سال پيش در ايران تبليغ و تدريس ميشود، با حقه بازی، قبايل بدوی و وحشی آريايی را به سه گروه خيالی ماد، پارس و پارت تقسيم، و هر کدام را به ميل خود، در گوشه ای از ايران امروزی جای داده و همه مردم امروزی ايران را از نسل آنها و آريايی معرفی ميکنند. اين گروه بندی کاملا جعلی ميباشد و آريايی ها يا پارسها فقط همان ده طايفه بودند که در انشان سکونت گزيدند. کردها نيز بخشی از آن ده طايفه بودند که بعدها به جاهای ديگر پخش شدند.
پان فارسها که هميشه، بدون ارايه مدرکی، به دروغ کردها را فرزندان مادها معرفی ميکردند، در حالی که تا 100 سال بيش در آذربايجان اصلا کردی وجود نداشت، حالا از 10 سال پيش برای قبضه کردن سرزمين ترکمنها، نقشه پليد ديگری را اجرا ميکنند. طبق اسناد معتبر تاريخی، شاه عباس کبير در قرن 16 ميلادی، چند طايفه بدوی و کوچ نشين کرد را از کوههای بين سردشت و سليمانيه، به خراسان کوچاند، و حتی در تمام کتب تاريخی پان فارسها هم به آن اشاره شده است. ولی حالا پان فارس ها با بيشرمی تمام که مختص خودشان است، اين کردهای مهاجر را به "پارتها " منتسب میکنند و تلاش ميکنند برای آنها در شمال خراسان ريشه چند هزار ساله جعل کرده و آنها را بازماندگان پارتها معرفی بکنند. و برای جا انداختن اين دروغ بزرگ، و اثبات سکونت دروغين چند هزار ساله کردها در ترکمن صحرا، تازگی ها کتابی چهار جلدی را با بودجه آستان قدس رضوی در مشهد چاپ کرده اند که مثل ديگر نوشته های پان فارسها پر از دروغ ميباشد. اين تنها نمونه کوچکی از تحريفات و جعليات شوينيسم فارس در ايران ميباشد. و نوشتجات پان فارسها و اربابان خارجی شان در باره مادها هم عين مسئله بالا کلا جعليات ميباشد.
بر خلاف نوشتجات پوچ پان فارسها، مادها يک قبيله، آنهم به اصطلاح آريايی نبودند، بلکه اتحاديه بزرگی بودند متشکل ازدهها قوم و قبيله، و همه اقوام ترک ـ آلتائی بودند.
در باره هويت مادها سه نظريه مختلف وجود دارد:
1- عده ای قليلی که از روی تعصب و فقط بخاطر مسايل سياسی و مشروعيت دادن به حاکميت اقليت فارس در ايران و توجيه سلطه آنها بر آذربايجان، مادها را آريايی قلمداد ميکنند. سرکرده اين گروه "گيريشمن" است که در مقدمه اصل کتاب پر از جعل "تاريخ ايران از آغاز تا اسلام" که به انگليسی ميباشد، اعتراف کرده است که، آن کتاب را با سفارش مرکز ايرانشناسی وزارت خارجه دولت انگليس نوشته است. بعدها در ايران نيز دهها مزدور و جيره خور، مثل پيرنيا، مشکور، محجوب، زرين کوب، ورجاوند، بيات و... گفته های پوچ و بی ارزش گيريشمن را، که بيشتر شبيه افسانه های شاهنامه است، را تکرار کرده اند و در مدارس ايران نيز اين نظريه کاملا جعلی تدريس ميشود. نوشتجات اين گروه که کاملا بدون سند و مدرک ميباشد، در بين عالمين تاريخدان اصلا جدی گرفته نميشود.
2- گروهی که مادها را اتحاديه ای متشکل از اقوام آلتايی (ترک) و هندوايرانی معرفی ميکنند، اکثريت آنها تاريخنويسان روسی و در خدمت منافع استيلاگرانه دولت روس بودند. اين گروه نيز همان اهداف سياسی گروه اول را دنبال ميکنند، ولی برای پوشاندن اهداف سياسی شان و گرفتن ظاهر بيطرفانه، اجبارأ به گوشه ای از حقايق راجع به ماد، اشاره کرده اند. از معروفترين افراد اين گروه، "دياکونوف"، "ريچارد فرای" و ... ميباشند. اين گروه عقيده دارند که ساکنين بومی آذربايجان و اکثريت عمده جمعيت ماد، همان اقوام آسيانی، آلتائی( اجداد ترکان) بودند ولی حاکميت دست آريايی های تازه آمده بود. البته اين گروه نوشته هايشان ضد و نقيض و غير قابل اثبات ميباشد. چون به تاريخ قبل از تشکيل امپراطوری ماد و لوحه های آشوری و بابلی و ... اصلا توجه نکرده اند.
3- گروه سوم که، مادها را کاملا تورانیي - ترک معرفی ميکنند. محققين اين گروه، کلا افراد بيطرف و عالمينی بودند که، فقط بخاطر خدمت به علم تاريخ و روشن کردن زوايای تاريک تاريخ بشريت دست به تحقيق در باره تاريخ ماد زده اند، و آنها علاوه بر اينکه وابسته به هيچ مراکز قدرتی نبودند، بلکه مورد خشم آن مراکز نيز بودند، تا جائيکه بعضی از آنان، مثل "پروفسور مار" جانش را فدای حقيقت گويی کرد. از محققين مشهور اين گروه، " ژان اوپرت"فرانسوی، "آکادئميک مار" روسی و غيره ميباشد. اين عده با استناد به صدها لوحه آشوری، بابلی و اورارتوئی، وجود زبان مخصوصی بنام "زبان مادی" را رد کرده و اثبات کرده اند که، امپراطوری ماد را همان اقوام آلتايی (قوتتی، لولوبی، هوری، سابير، توروک و ... ) که در مدت حداقل 4000 در آنجا زيسته و بيش از هزار سال در مقابل تجاوزات آشوريان با آنها جنگيده و پايدار مانده بودند، تاسيس کردند، و زبان اداری آنها همان زبان ايلامی که نزديک به زبان آنها بود، ميباشد. ( تاريخ ديرين ترکان ايران، ص 496 ).
4- محققينی که به وجود امپراتوری به نام "ماد" عقيده نداشته و معتقدند که امپراطوری که با نام "امپراطوری ماد" معرفی ميشود، همان دولت کهنسال " ماننا " ميباشد.
آقای "پورپيرار"، محقق و نويسنده سری کتابهای تاريخی "تاملي در بنيان تاريخ ايران" عقيده دارند که، چيزی به نام امپراتوری ماد وجود خارجی نداشته است، و امپراتوری که از آن با نام " ماد" ياد ميکنند، همان دولت ماننا ميباشد. ايشان مينويسند: "....و ترديد ندارم که از قوم ماد تاکنون حتی به قدر يک دکمه ی لباس و يا نعل اسب اشياء و اسناد باستانی، در همدان و هيچ کجای ديگر به دست نيامده و ذکر نام اين قوم احتمالا ناشی از بد خوانی عمدی نام ماننايی هاست، در اسناد بين النهرين به صورت ماندی ها هم آمده است، چندان که اينک به يقين کامل می توان مدعی شد که تمام ادعاها درباره قوم ماد جعل مطلق و در واقع بافتن آستری مناسب، برای لباس ظاهرا فاخر هخامنشيان است. زيرا بدون افسانه های مادی، کورش بدون پدر بزرگ، بدون همسر، بدون جنگل بان پرورش دهنده و بدون گنجينه های همدان می ماند و قصه کودکانه ظهور کورش از پاسارگاد و پارس، بدون مقدمه های سرگرم کننده آغاز می شد."
با توجه به اين حقيقت که هيچ اثر تاريخی که بشود اسم "مادی" بر آن گذاشت، تا حال پيدا نشده است، و تمام آثار پيدا شده مربوط به دوران ماد ، مربوط به هنر و صنعت ماننا ميباشد. تائيدی بر صحت اين نظريه ميباشد.
دلايل كساني كه بنا به علايق آرياگري شان، سعي ميكنند كه مادها را آريايي معرفي كنند، آنقدر مسخره و بي اساس است كه معلومات تاريخي، صداقت و بي طرفي آنان را شديدا زير سوال برده و مغرض و اجير بودن آنان را بر همه ثابت ميكند. يكي از اين به اصطلاح تاريخنويسان "گيريشمن" يهودي ميباشد، كه با اعتراف به اين حقيقت كه، تا قرن 7 ق . م هيچ اثري از آرياييها در ماد مركزي وجود نداشت ( تاريخ ماد، ص 146 ) ولي بدون ارائه مدركي با تناقض گويي هاي زياد ماد ها را آريايي معرفي كرده و هيچ توضيحي هم نميدهد كه، آن جمعيت عظيم بومي ماد مركزي (قوتتي-لولوبي ه، سابير ها و ديگر التصاقي زبان ها ) كه اسناد تاريخي، در همان زمان، از مبارزه بي امان آنها با تجاوزگران آشوري خبر ميدهند، چه شدند؟ آيا آنها چطور يكدفعه ناپديد شدند تا اقوام چند هزار نفره بدوی آريايی بتوانند با آن سرعت ناگهاني در سرزمين آنان امپراتوري تشكيل بدهند؟
يكي ديگر از اين تاريخ سرايان هذيان گو، "پراشئك" تاريخ نويس چكي ميباشد كه ماد ها را بدون ارائه هيچ سند تاريخي، فقط با استناد به اينكه مناطق ماد مركزي امروزه فارس نشين هستند پس مادها هم هندوايراني بودند، ( تاريخ ديرين ترکان ايران، ص 397) البته اين به اصطلاح تاريخ نويس ، اطلاعات غلط خود را راجع به تركيب ائتنيكي امروزي سرزمين ماد مركزي ( زنجان، قزوين، همدان و ...) را از منابع رسمي دولت شوينيستي فارس تهيه كرده است، ولي بر خلاف اين جعليات ساكنين اين مناطق هميشه ترك ها بودند و امروزه نيز اكثريت مطلق جمعيت آنجا ها ترك هستند و فارس و كرد زبان ها از 70 سال پيش به اينور به آنجاها كوچانده شده اند. حالا به فرض محال اگر هم اين آمار دولتي صحيح بودند و فرضيه اين تاريخنويس، آرياپرست مغرض، با استناد به آن آمار جعلي، درست بود، بايد با اين نوع نتيجه گيري، قبول كرد كه مناطق صدرصد تركي آذربايجان، مثل تبريز و... ، در طول تاريخ ترك نشين بودند، ولي اين به اصطلاح تاريخ نويسان مزدور و مغرض در آنجا نظريه و نوع نتيجه گيري شان يكدفعه تغيير كرده و اعلام مي كنند كه زبان آنها بعدها عوض شده است. همه اين تاريخ نويسان در يك چيز مشترك هستند آنهم ترك ستيزی ميباشد كه قدرتهاي مهم امروزي ( روسيه ، اروپا ، چين و غيره ) به علل سياسي آن را ترويج ميدهند و در اين ميان حاكميت هاي شوينيستي فارس در ايران، پشتون/تاجيك در افغانستان و کردهای بدوی تازه از کوه پايين آمده و غيره، آلت دست، نوكران ناچيز و مجري برنامه هاي ضد تركي آن قدرتهاي ترك ستيز ميباشند و خودشان به تنهايي جرات و قدرت دشمني با تركها را هيچوقت نداشته و ندارند.
لازم به ذکر است که، هم تاريخ دانان اروپائی و هم روسی با وجود احساسات ضد ترکی شان، همگی به اين حقيقت اعتراف کرده اند که، آريائی ها به هنگام مهاجرت به فلات ايران، موفق به نفوذ به آذربايجان نشدند. حتی "گيريشمن" پدر تاريخ جعلی فارس ها، در کتاب "تاريخ ايران از آغاز تا اسلام" تمام مناطقی را که آريائی ها در آن سکونت گزيده بودند، تک تک نام برده و هيچکدام آن مناطق داخل ماد - ماننا نبودند. ولی او در چند صفحه بعد در همان کتاب، در تناقض با نوشته چند صفحه پيش خودش، بدون ارايه حتی يک مدرک، امپراطوری ماد را آريائی معرفی ميکند. ( تاريخ ديرين ترکان ايران، ذهتابی ص 458 )
لازم به ذکر است که در جشنهای کذايی 2500 ساله نيز در سال 1350، پان فارسها فقط به خاطر آنکه امپراطوری ماد، آريايی نبود، روی آن خط کشيده و تاريخ آريايی ها را از هخامنشيان شروع کردند و يادی از مادها نکردند.
تاريخ نويسان فارس و اربابانشان، در روز روشن در مقابل چشمهای ما وجود بيش از 30 ميليون ترک در ايران را کاملأ انکار ميکنند، پس نميتوانند در نوشتن تاريخ چند هزار سال پيش که از چشم ما دور است، صداقت داشته باشند، لذا نوشته های آنان افسانه ای بيش نيست. اقوامی که طبق افسانه های شاهنامه خودشان، هنگام آمدن به ايران، اقوامی کاملا وحشی بودند که بدنشان را با يک تکه پوست پوشانده بودند، و به مرور زمان، لباس پوشيدن، غذا پختن، خواندن و نوشتن و ديگر مظاهر تمدن را از ديوها ( ايلاميان، مادها و ... ، يعنی بوميان ايران کنونی ) ياد گرفتند، ( تاريخ ديرين ترکان ايران،ص 404) البته که همچون اقوام وحشی نميتوانستند امپراطوری متمدن ماد را تاسيس کنند، و يا جام زرين ماننايی را که شاهکار هنر بشريت ميباشد بسازند ( مراجعه کنيد به بخش پيشداديان در شاهنامه).
اهداف سياسی اين گروه از جعل تاريخ را خلاصه وار اينطور ميشود ذکر کرد:
1- مشروعيت تاريخی بخشيدن به عنصر بدوی به اصطلاح آريايی در ايران
2- مشروعيت بخشيدن و تقويت حاکميت کاملا دست نشانده فارس در ايران
3- از بين بردن هويت تاريخی ترکان در ايران و آسيميله کردنشان در قوم کذايی فارس
4- صاحب خانه قلمداد کردن قوم فارس و توجيه ستم ملی و اقتصادی بر عليه ترکان
5- نابودی شعور ملی ترکی در بين ترکان ايران
يکی از کتابهای جامع در باره مادها، کتاب "تاريخ ماد" به قلم "م . دياکونوف" روسی ميباشد که در زمان ديکتاتوری کومونيسم نوشته شده است و به فارسی نيز ترجمه شده است. با توجه به دشمنی ديرينه روس ها با عنصر ترک ( دولت روسها بر ويرانه های دولت های ترک و در سرزمين های تاريخی ترکها بنا شده است، سرزمينهای آلتين اردو، گوک ترک ها، خزر و...) که هميشه جزوی از سياست دول روس چه در زمان تزارها، کمونيستها و حالا ميباشد لذا تاريخدانان روسی اگر هم دچار احساسات ضد ترکی نباشند، آن آزادی عمل لازم را نداشته و ندارند تا حقايق را بازگو کنند. و به وقايع تاريخی از زاويه ديد منافع ملی روس نگاه ميکنند.
"دياكونوف" با توجه به شرايط سخت ديكتاتوري شوروي سابق در نوشته هايش کاملا جانب احتياط را نگه داشته تا به سرنوشت سياه تاريخدان و دانشمند بزرگ "آكادئميك مار" ( كه به علت تحقيقات گرانقدرش در باره تاريخ سومر و ماد و اثبات اين حقيقت كه آنان اجداد تركان امروزي بودند، از طرف استالين به سيبري تبعيد و در آنجا مرد ) گرفتار نشود. در زماني كه "دياكونوف" تاريخ ماد را می نوشت، در صورت كوچكترين اشاره به تاريخ تركه، با بر چسب پان تركيسم به سيبري تبعيد ميشد. لذا "م . دياكونوف" كتابش پراز تناقض گويي بوده و به صورت هاي مختلف ميشود آنرا تفسير كرد ولي با وجود آن اطلاعات زيادي را راجع به ساكنين ماننا - ماد به ما ميدهد.
"آكادئميك مار" زبان شناس و تاريخدان مشهور روسی، کسی است که عميقترين و علمی ترين تحقيقات را در مورد مادها انجام داد. او با تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد که تحقيقات "اوپرت"، علمی ترين و صحيح ترين اطلاعات را در باره مادها داده بود، لذا تحقيقات خود را بر مبنای يافته ها "اوپرت" قرار داد و آنها را تکميل کرد. او به اين نتيجه رسيد که زبان رسمي و رايج در ماد همان زبان ايلامي بود و او از جمله اسناد پيدا شده در آذربايجان به زبان ايلامي، همچنين كتيبه هاي هخامنشي به زبان ايلامي در ماد را نشان هايی از اين حقيقت می دانست.
به عقيده "آکادئميک مار" کتيبه داريوش در خاک ماد (بيستون، جزوی از خاک ماد بود ) که به سه زبان نوشته شده، زبان ايلامی در آن کتيبه، همان زبان رسمی امپراطوری ماد بود. با توجه به اينکه، ماد مهمترين مملکت امپراطوری هخامنشيان بود، لذا تصور اينکه دولتی اشغالگر در خاک سرزمين اشغال شده کتيبه ای بنويساند، و در آن چيزی به زبان دولتی آن سرزمين آن نوشته نشود، منطقأ قابل قبول نيست. ( تاريخ ديرين ترکان ايران، ص 496، ذهتابی ) زبان ايلامی خويشاوند و خيلی نزديک به زبان قوتتی ها، توروک ها، سابير ها، هوريها و ... ساکن ماننا و ماد مرکزی بود، و رسميت زبان ايلامی در امپراطوری ماد، آلتائی - ترکی بودن آن امپراطوری را ثابت ميکند
Geen opmerkingen:
Een reactie posten