نويسنده :افشار
در اکثر کتاب های تارخ نويسان هزاره ها فارسی زبان خوانده می شود در حاليکه هزاره ها از نژاد ترک و مغول بوده پس زبان فارسی زبانی ترکی و مغولی چطور شده ميتواند نظرات دوستان در اين باره ما را ياری بيشتر خواهد کرد ........سايت شمامه
زبان هزاره ها فارسی نيست
زبان اینه تمام نمای فرهنگ یک ملت است و تنهاشناختن یک ملت از ملت دیگر از فرهنگ و زبان ان ملت شناخته میشود و در دنیای امروزی با انکه کشور های پیشرفته جهان توانسته است به اختراعات بزرگی دست یابند اما برای فرهنگ و پیشبرد زبان خویش نیز تلاش های زیادی مینمایند .
هر قوم از خود رسم و فرهنگی جدا گانه دارد در حالیکه فرهنگی یک قوم با قوم دیگر تا حدودی یک رنگ است اما بعضی چیزهای مختلف نیز است که فرهنگ یک قوم را از قوم دیگر جدا میسازد .
همین قسم هزاره ها نیز در حالیکه بعضی از رسم و رواج های شان با دیگر ملیت ها یک رنگ است اما چیزهای مختلف زیادی وجود دارد که هزاره ها را از دیگر اقوام افغانستان جدا ساخته که این خود شناختی قومی هزاره ها از اقوام دیگر جدا میسازد .اما متاسفانه هیچگاه سران و فرهنگیان جامعه ما به این فکر نبوده اند و همیشه خوی تقلید کردن را اموخته و پا جای پای دیگران گذاشته تا امروزملت هزاره از جمله فارسی زبانان به شمار میروند .
اگر ما به دوره تاریخی خویش رجوع نمایم میبینم که هزاره ها از نژاد ترک و مغول بوده و از شرقی میانه الی اسیای شرق و جنوب و در جاهای مختلف دنیا حکومت داشته اند – مگر در دورانی حکومت خود بجای اینکه برای پیشرفت فرهنگ و زبان خویش تلاش نمایند برای پیشرفت زبان و فرهنگ فارسی زبانان انقدر تلاش نمودند که خود ی فارسی زبانان از ان عاجز بودند .
پادشاهان ترک که سلجوقیها بوده در زمان حکومت خویش زبان و فرهنگ خود را پشت سر نهاده برای پیشرفتی زبان فارسی از دل و جان کوشیدند – د ر دوان حکومت غزنویان چها رصد قصه گوی فارسی برای پیشبرد زبان فارسی در درباره غزنویان فعاليت داشتند .
- بادشاهان مغول (ایلخانیها) د ر ایران برای پیشرفت زبان فارسی هر چه توانیستند دریغ نکردند – تیموریان که پایتخت شان در هرات بود در اوایل زمامداری خود برای زبان های فارسی و ترکی مشترکا کار میکردند اما بزودی به زبان ترکی پشت پا زده و برای پیشرفت فارسی تلاش های زیادی نمودند .
همین قسم ترکها و مغولها در هندوستان در زمان حکمرانی خود زبان فارسی رارواج دادند که انها اصلا به فارسی بوی نمیبردند .
خلاصه ترکها و مغولها در هرجای که حکومت کردند برای پیشرفت زبان فارسی از دل و جان کوشیدند اما برای خود کوچگترین خدمت نکرده اند و در نتیجه امروز از فرهنگ و زبان انها در ان مناطق حتا نام ونیشانی نماده است .
در حقیقت اگر بنگریم همان خاصیت های سابقه پدران ما بازهم در دروان جامعه فعلی ما دیده میشود و ما در این دوران علم و دانش بجای انکه از گذشته ها عبرت بگیرم و به قولی مثلی مشهور هزاره گی (برای خود کشکاو نمیتوانم ولی برای دیگران اش مپیزیم )
تمام تجربها ی گذشته و فعلی را جوانان هزاره شهر کویطه روی هم قرار داده و پس از تلاش های پیگیر به این نتیجه رسیده اند که هزاره ها فارس نبوده و هزاره ها هزاره و به همین دلیل زبان هزاره ها نیز فارسی نمیباشد و هزاره گی است و در نتیجه سعی و تلاش ها زيادی توانستند (ایسپلونی هزاره گی) را برای پیشبرد زبان هزاره گی بنیاد نهاده و یک ماهنامه ی بنام منجی(پیغام)را نیزمنتشر مینمایند و معتقد اند که برای زنده ماندن جامعه هزاره زبان هزاره گی یک امر ضروری میباشد و ایسپلونی هزاره گی فعلا تنها در کویطه پاکستان فعالیت دارد و کوشش دارند تا در تمام مناطق هزاره نشین به فعالیت های فرهنگی اغاز کنند و ما نیز این حرکت فرهنگی را به فال نیگ گرفته و برای شان ابراز موفقیت مینمایم .
هزاره ها فارس نيستند پس زبان هزاره گی نيز فارسی نميباشد
اگر ما از نگاه نژادی هزاره ها را بر رسی نمائیم میبنیم که هزار ها از نژاد زرد بوده – و اگر زبان هزاره ها را عمیق تر مطالعه نمایم از کلمه های ترکی و مغولی که به کثرت در بین زبان این مردم وجود دارد به زودی پی میبریم که هزاره ها در بین نژاد زرد از طایفه ترک و مغول میباشد و لی زبان فارسی با گذشت زمان انقدر بالای زبان این مردم تاثیر نموده که امروز هزاره ها کاملا از جمله فارسی زبان ها به شمار میروند .
نویسنده گان و تاریخ نویسان نیز بدو ن انکه هزاره ها را از لحاذ نژادی و اجزای ترکیبی قومی انها مد نظر بگیرند بدون کدام تحقیقات هزاره ها را فارسی زبان میشمارند و بسیار کمی از تاریخ نویسان اند که روی زبان هزاره گی تحقیقات نموده وبه این نتیجه رسیده اند که هزاره ها فارسی زبان نبوده بلکه زبان مردم هزاره (هزاره گی) می باشد .
اگر از نگاه علمی زبانهای دنیا را بر رسی نمایم میبینم که زبان فارسی از جمله ی زبانهای هندو اروپای بوده وعموما اریای ها به این زبان تکلم مینمایند در حالیکه هزاره ها از نژاد ترک و مغول بوده پس به هیچ عنوان زبان فارسی زبان ترک و مغولی شده نمیتواند و از ان گذشته هزاره ها فارس نیستند و اگر عمیق تر مطالعه نمائیم غیر از هزاره ها در هیچ گوشه ی از دنیا نژاد زرد به زبان فارسی تکلم نمی نمایند .
از نگاه تاریخی نیز میبینیم که هزاره ها قبل از اسلام در هزاره جات فعلی زنده گی میکردند و در دوران قبل از اسلام زبان هزاره ها فارسی نبوده که این سخن را سیاحان چینی و کوریای که در ان زمان در بامیان سفر کرده اند نیز تصدیق نموده اند سید عسکر موسوی در کتاب (هزاره های جهان ) مینویسد نیاکان هزاره هاساکنان ترک اسیای مرکزی و شرقی اند که بیش از 2300 سال قبل از شمال و جنوب هندو کش به نواحی موسوم به هزاره جات کنونی مهاجرت کرده اند انا ن از جنوب امده بودند تا ایین بودای را گسترش دهند و در مسیر شان تا شمال هند را فتح میکنند .... و زبان ترکی با لحجه ها و گویش های فراوان ازز مانهای قبل از میلاد به طور رسمی در بامیان صحبت میشده است .
و همچنان از اثاری تاریخی بامیان که توسط کوشانی ها نیاکان هزاره ها بنیادنهاده شده و یونسکو انرا یکی از اثار های طراز اول جهان قرار میدهد نیز میتوان نتیجه گرفت که هزاره ها یک قوم فرهنگی و متمدنی در افغانستان بوده اند و هیچ اثار کهن تری در افغانستان نسبت به بودای بامیان به چشم نمیخورد با این حال باید مطالعه کرد که چگونه هزاره ها با انکه یک قومی فرهنگی و متمدنی بوده اند زیری تاثیرزبان و فرهنگی دیگران میروند .
تا اوایل قرن نهم میلادی در بامیان مذهب بودای رواج داشت مطابق کتاب اثار عتیقه بامیان احمد علی خان مینویسد که در نتیجه جنگ میان عرب ها و بوداییها یک عده بوداییها مسلمان یک عده کشته و عده ی دیگری منطقه را ترک میکنند که بعدا جا های عبادت گا ه های انها خالی میماند و در این وقت شهر ضحاک و غلغله با فرهنگ عربی بوجود میاید و زبان عربی نیز بالای مردم کم کم تاثیر مینماید – و زمانیکه هزاره ها با طرز فکری عربی خود مقابل چنگیز خان قرار میگیرد ونواسه ی وی را می کشد و شهر غلغله وضحاک ویران میگردد تاثیر زبان و فر هنگ عربی بالای هزاره ها کم میشود و از همین جا زنده گی شهری هزاره ها خاتمه یافته و دهات نشین میشوند – در این دوره در ایران ایلخانی ها (سلسله پادشا هان مغول) مذهبی شیعه را قبول میکنند واین مذهب کم کم در هزاره جات نیز پیروانی پیدا میکند تا انکه هزاره ها شیعه شده و مرکزیت هزاره ها کاملا به ایران منتقل میشود ودر این وقت شناختی هزاره گی هزاره ها به شیعی تبدیل میشود از همین جاست که زبان فارسی بالای مردم هزاره تاثیر پزیر میشوند این زبان و مذهب بالای هزاره ها چنان تاثیر مینماید که حتا هزاره ها از وجود نیاکان متمدن خویش انکار مینمایند و خود را از نسل عبدالله جابر انصاری میشمارند تا این قسم وانمود گردد که هزاره ها از نژاد ترک و مغول نبوده بلکه از نسل اصحاب پیامبر اکرم میباشد و طرز فکری شان انقدر پخته میشوند که نامهای گذشته خود را که ترک و مغولی بوده تبدیل و نام های کلبی – عبد –غلام – نام های پیشوایان دینی خویش را برای خود انتخاب مینمایند .
خلاصه زنده گی دور از شهری هزارها از یکطرف و محرومیت های سیاسی و اجتماعی شان از طرف دیگر سبب میشود که هزاره ها زبان و فرهنگ خویش را حقیر شمرده و زبان فارسی را برای خود یک زبان خوب و بهتر
در اکثر کتاب های تارخ نويسان هزاره ها فارسی زبان خوانده می شود در حاليکه هزاره ها از نژاد ترک و مغول بوده پس زبان فارسی زبانی ترکی و مغولی چطور شده ميتواند نظرات دوستان در اين باره ما را ياری بيشتر خواهد کرد ........سايت شمامه
زبان هزاره ها فارسی نيست
زبان اینه تمام نمای فرهنگ یک ملت است و تنهاشناختن یک ملت از ملت دیگر از فرهنگ و زبان ان ملت شناخته میشود و در دنیای امروزی با انکه کشور های پیشرفته جهان توانسته است به اختراعات بزرگی دست یابند اما برای فرهنگ و پیشبرد زبان خویش نیز تلاش های زیادی مینمایند .
هر قوم از خود رسم و فرهنگی جدا گانه دارد در حالیکه فرهنگی یک قوم با قوم دیگر تا حدودی یک رنگ است اما بعضی چیزهای مختلف نیز است که فرهنگ یک قوم را از قوم دیگر جدا میسازد .
همین قسم هزاره ها نیز در حالیکه بعضی از رسم و رواج های شان با دیگر ملیت ها یک رنگ است اما چیزهای مختلف زیادی وجود دارد که هزاره ها را از دیگر اقوام افغانستان جدا ساخته که این خود شناختی قومی هزاره ها از اقوام دیگر جدا میسازد .اما متاسفانه هیچگاه سران و فرهنگیان جامعه ما به این فکر نبوده اند و همیشه خوی تقلید کردن را اموخته و پا جای پای دیگران گذاشته تا امروزملت هزاره از جمله فارسی زبانان به شمار میروند .
اگر ما به دوره تاریخی خویش رجوع نمایم میبینم که هزاره ها از نژاد ترک و مغول بوده و از شرقی میانه الی اسیای شرق و جنوب و در جاهای مختلف دنیا حکومت داشته اند – مگر در دورانی حکومت خود بجای اینکه برای پیشرفت فرهنگ و زبان خویش تلاش نمایند برای پیشرفت زبان و فرهنگ فارسی زبانان انقدر تلاش نمودند که خود ی فارسی زبانان از ان عاجز بودند .
پادشاهان ترک که سلجوقیها بوده در زمان حکومت خویش زبان و فرهنگ خود را پشت سر نهاده برای پیشرفتی زبان فارسی از دل و جان کوشیدند – د ر دوان حکومت غزنویان چها رصد قصه گوی فارسی برای پیشبرد زبان فارسی در درباره غزنویان فعاليت داشتند .
- بادشاهان مغول (ایلخانیها) د ر ایران برای پیشرفت زبان فارسی هر چه توانیستند دریغ نکردند – تیموریان که پایتخت شان در هرات بود در اوایل زمامداری خود برای زبان های فارسی و ترکی مشترکا کار میکردند اما بزودی به زبان ترکی پشت پا زده و برای پیشرفت فارسی تلاش های زیادی نمودند .
همین قسم ترکها و مغولها در هندوستان در زمان حکمرانی خود زبان فارسی رارواج دادند که انها اصلا به فارسی بوی نمیبردند .
خلاصه ترکها و مغولها در هرجای که حکومت کردند برای پیشرفت زبان فارسی از دل و جان کوشیدند اما برای خود کوچگترین خدمت نکرده اند و در نتیجه امروز از فرهنگ و زبان انها در ان مناطق حتا نام ونیشانی نماده است .
در حقیقت اگر بنگریم همان خاصیت های سابقه پدران ما بازهم در دروان جامعه فعلی ما دیده میشود و ما در این دوران علم و دانش بجای انکه از گذشته ها عبرت بگیرم و به قولی مثلی مشهور هزاره گی (برای خود کشکاو نمیتوانم ولی برای دیگران اش مپیزیم )
تمام تجربها ی گذشته و فعلی را جوانان هزاره شهر کویطه روی هم قرار داده و پس از تلاش های پیگیر به این نتیجه رسیده اند که هزاره ها فارس نبوده و هزاره ها هزاره و به همین دلیل زبان هزاره ها نیز فارسی نمیباشد و هزاره گی است و در نتیجه سعی و تلاش ها زيادی توانستند (ایسپلونی هزاره گی) را برای پیشبرد زبان هزاره گی بنیاد نهاده و یک ماهنامه ی بنام منجی(پیغام)را نیزمنتشر مینمایند و معتقد اند که برای زنده ماندن جامعه هزاره زبان هزاره گی یک امر ضروری میباشد و ایسپلونی هزاره گی فعلا تنها در کویطه پاکستان فعالیت دارد و کوشش دارند تا در تمام مناطق هزاره نشین به فعالیت های فرهنگی اغاز کنند و ما نیز این حرکت فرهنگی را به فال نیگ گرفته و برای شان ابراز موفقیت مینمایم .
هزاره ها فارس نيستند پس زبان هزاره گی نيز فارسی نميباشد
اگر ما از نگاه نژادی هزاره ها را بر رسی نمائیم میبنیم که هزار ها از نژاد زرد بوده – و اگر زبان هزاره ها را عمیق تر مطالعه نمایم از کلمه های ترکی و مغولی که به کثرت در بین زبان این مردم وجود دارد به زودی پی میبریم که هزاره ها در بین نژاد زرد از طایفه ترک و مغول میباشد و لی زبان فارسی با گذشت زمان انقدر بالای زبان این مردم تاثیر نموده که امروز هزاره ها کاملا از جمله فارسی زبان ها به شمار میروند .
نویسنده گان و تاریخ نویسان نیز بدو ن انکه هزاره ها را از لحاذ نژادی و اجزای ترکیبی قومی انها مد نظر بگیرند بدون کدام تحقیقات هزاره ها را فارسی زبان میشمارند و بسیار کمی از تاریخ نویسان اند که روی زبان هزاره گی تحقیقات نموده وبه این نتیجه رسیده اند که هزاره ها فارسی زبان نبوده بلکه زبان مردم هزاره (هزاره گی) می باشد .
اگر از نگاه علمی زبانهای دنیا را بر رسی نمایم میبینم که زبان فارسی از جمله ی زبانهای هندو اروپای بوده وعموما اریای ها به این زبان تکلم مینمایند در حالیکه هزاره ها از نژاد ترک و مغول بوده پس به هیچ عنوان زبان فارسی زبان ترک و مغولی شده نمیتواند و از ان گذشته هزاره ها فارس نیستند و اگر عمیق تر مطالعه نمائیم غیر از هزاره ها در هیچ گوشه ی از دنیا نژاد زرد به زبان فارسی تکلم نمی نمایند .
از نگاه تاریخی نیز میبینیم که هزاره ها قبل از اسلام در هزاره جات فعلی زنده گی میکردند و در دوران قبل از اسلام زبان هزاره ها فارسی نبوده که این سخن را سیاحان چینی و کوریای که در ان زمان در بامیان سفر کرده اند نیز تصدیق نموده اند سید عسکر موسوی در کتاب (هزاره های جهان ) مینویسد نیاکان هزاره هاساکنان ترک اسیای مرکزی و شرقی اند که بیش از 2300 سال قبل از شمال و جنوب هندو کش به نواحی موسوم به هزاره جات کنونی مهاجرت کرده اند انا ن از جنوب امده بودند تا ایین بودای را گسترش دهند و در مسیر شان تا شمال هند را فتح میکنند .... و زبان ترکی با لحجه ها و گویش های فراوان ازز مانهای قبل از میلاد به طور رسمی در بامیان صحبت میشده است .
و همچنان از اثاری تاریخی بامیان که توسط کوشانی ها نیاکان هزاره ها بنیادنهاده شده و یونسکو انرا یکی از اثار های طراز اول جهان قرار میدهد نیز میتوان نتیجه گرفت که هزاره ها یک قوم فرهنگی و متمدنی در افغانستان بوده اند و هیچ اثار کهن تری در افغانستان نسبت به بودای بامیان به چشم نمیخورد با این حال باید مطالعه کرد که چگونه هزاره ها با انکه یک قومی فرهنگی و متمدنی بوده اند زیری تاثیرزبان و فرهنگی دیگران میروند .
تا اوایل قرن نهم میلادی در بامیان مذهب بودای رواج داشت مطابق کتاب اثار عتیقه بامیان احمد علی خان مینویسد که در نتیجه جنگ میان عرب ها و بوداییها یک عده بوداییها مسلمان یک عده کشته و عده ی دیگری منطقه را ترک میکنند که بعدا جا های عبادت گا ه های انها خالی میماند و در این وقت شهر ضحاک و غلغله با فرهنگ عربی بوجود میاید و زبان عربی نیز بالای مردم کم کم تاثیر مینماید – و زمانیکه هزاره ها با طرز فکری عربی خود مقابل چنگیز خان قرار میگیرد ونواسه ی وی را می کشد و شهر غلغله وضحاک ویران میگردد تاثیر زبان و فر هنگ عربی بالای هزاره ها کم میشود و از همین جا زنده گی شهری هزاره ها خاتمه یافته و دهات نشین میشوند – در این دوره در ایران ایلخانی ها (سلسله پادشا هان مغول) مذهبی شیعه را قبول میکنند واین مذهب کم کم در هزاره جات نیز پیروانی پیدا میکند تا انکه هزاره ها شیعه شده و مرکزیت هزاره ها کاملا به ایران منتقل میشود ودر این وقت شناختی هزاره گی هزاره ها به شیعی تبدیل میشود از همین جاست که زبان فارسی بالای مردم هزاره تاثیر پزیر میشوند این زبان و مذهب بالای هزاره ها چنان تاثیر مینماید که حتا هزاره ها از وجود نیاکان متمدن خویش انکار مینمایند و خود را از نسل عبدالله جابر انصاری میشمارند تا این قسم وانمود گردد که هزاره ها از نژاد ترک و مغول نبوده بلکه از نسل اصحاب پیامبر اکرم میباشد و طرز فکری شان انقدر پخته میشوند که نامهای گذشته خود را که ترک و مغولی بوده تبدیل و نام های کلبی – عبد –غلام – نام های پیشوایان دینی خویش را برای خود انتخاب مینمایند .
خلاصه زنده گی دور از شهری هزارها از یکطرف و محرومیت های سیاسی و اجتماعی شان از طرف دیگر سبب میشود که هزاره ها زبان و فرهنگ خویش را حقیر شمرده و زبان فارسی را برای خود یک زبان خوب و بهتر
انتخاب کنند ...
ادامه دارد
برگرفته شده از وبلاگ شاه مامه
Geen opmerkingen:
Een reactie posten