zaterdag 10 november 2007

آته يورت قسمت اول

آته يورت

( فهرستِ واژگان و نامهاي تركي دخيل در گويش هزارگي )
بر مبناي يافته‌هاي ata yurt از چند منبع معتبر
1-امروزه گويش هزارگي يك لهجه و شاخه‌اي از زبانِ فارسي پنداشته مي‌شود. اين زبان يا گويش(=كه خودم نيز سردرگمم كه آيا زبان بنامم يا گويش!) علي‌الرغم تشابهاتِ و اشتراكاتِ نسبتاً قابل توجه با زبانِ فارسي، تفاوت‌هاي زيادي نيز با اين لِسان دارد. از جمله در گرامر يا دستورزبان و نیز فونتيك. از جملهِء ابزارهاي دستوري، كه ذكر شد، و بسيار هم مهم مي‌باشند، پسوندها است. از شمار "بيست" پسوندِ رايج(=و پُركاربرد) در گويش هزارگي، "پانزده" پسوندِ آن امروزه ناشناخته و يا غير فارسي هستند(=بسيار محتمل است كه بخشي از آنها تركي- مغولي باشند). گذشته از ابزار دستوري، بخش بزرگي از كلمات و خزانه واژگاني زبان يا گويش هزارگي نيز غير فارسي و عمدتاً تركي مي‌باشند(=در گذشته بيشتر)... علاوه بر موارد فوق و وجود اشتراكاتِ قابل توجه بين گويش يا زبان هزارگي امروزي با فارسي، جالب است كه از لحاظ آوائي و تفاوتهاي گويشي و هم لهجه، هيچ لهجه و گويش مشابه و نزديك به لحن و لهجهء آنان نیز در بين فارسي‌زبان همسايه‌شان ديده نمي‌شود، يا حداقل صاحب این قلم نديده‌است، از مجاورانِ نزديكِ داخل افغانستان گرفته تا همسايگانِ دورتر، مثل: لهجه‌هاي اصفهاني، يزدي، شيرازي، كرماني، تهراني و...نيز لهجه‌هاي ثقيل و نامفهوم يا كمترمفهوم آسياي ميانه، از جمله لهجه‌هاي فارسي رايج در گوشه و كنار تاجيكستان و اوزبيكستان و...(=اگر يك فارسي‌زبان مثلا ايراني، مكالمه دو هزارهء ساكن در هزارستان را با آن غلظتِ بومي و اصيل، بشنود، به فارسي بودنِ اين زبان، قطعاً شك مي‌كند!). همچنين در گويش هزارگي بعضاً واژگانِ متروك و فراموش شده يا بهتر بگويم "فسيل شده" فارسي هم، ديده مي‌شوند، از قبيل: اژغند(=بهم ريخته‌گی, بهم ريخته)، اِستور(=ستبر، كلفت)، گيميز(=ادرار)، آوور(=ابر/ در لهجه عشاير بختياري ايران) بِهِل(=بگذار)، اِستَرَه(=ستاره)، تيز(=گاز روده) و...
2-از ديرباز(=پيشاتاريخي و تاريخي) افغانستان و مركز آن هزارستان، محلِ سكونت و هم گذار و عبور اقوام، طوائف، و نژادهاي گوناگون بوده است. شمار قابل توجهي از ساكنان، مهاجران، حاكمان و مهاجمان به اين سرزمين، از ازمنهء قديم تاكنون، اقوام گوناگونِ تركي‌زبان و اورال آلتائيك(=بشمولِ بخشي از پروتو-تركها: هون‌هاي سفيد/هپتاليت‌ها/هياطله) بوده اند. از جمله قديمي‌ترين اين ملل، بدون شك نياكانِ قوم يا ملتي است كه امروزه هزاره ناميده مي‌شوند(=به كاغذ پاره‌هاي تحريف‌شده، جعلي و آريامحور مورخانِ معاند افغانستان و منطقه توجه نكنيد). اگر چه زبانِ امروزي اين قوم شاخه‌اي از زبان فارسي طبقه بندي مي‌شود، ولي در اين زبان يا گويش هم(=هزارگي)، علائم و نشانه‌هاي محكم، مشخص و تأمل برانگيزي از زبانِ تركي، هنوز قابل رؤيت و مشاهده‌اند كه حداقل اگر آنها را با ديگر شواهد و مداركِ محكم از جمله عطفِ توجه به حضور طولاني و تاريخي تركان(=و نيز بخشي از پروتو- تركها) در موطن امروزي هزاره‌ها يا نزديك به آن(=بويژه هياطله، خَلَج‌ها، لاچين‌ها، قرلق‌ها و...) بشمولِ ساختمان و فرم چهرۀ اين قوم اخير(=هزاره‌ها) كه ژنتيكِ غليظ ِتركي آنان و نياكانِ‌شان را به نمايش مي گذارند(=شاخهء شرقي/"Turkic Mongoloid")، توجه و كنار هم قرار داده بشوند، تركي‌زبان بودن تمام يا بخشي قابل توجه از اجداد و نياكانِ هزاره‌ها را بخوبي مي‌تواند مشخص كند(=اين يك استدلالِ ميانبُر و بصورتِ خلاصه و موجز ارائه شد). اينكه چرا هزاره‌ها نتوانسته اند زبانِ نياكانِ‌شان را تمام و كمال و با مشخصاتِ كامل لسانِ تركي حفظ كنند، دلايل زيادي وجود دارد كه پرداختن به آن از حوصله اين بحث خارج است*
3-امروزه، اگر ملاحظه مي‌شود كه واژگانِ بسياري از زبانِ تركي در زبانِ پشتو و دري افغانستان(=بويژه جنوبِ هندوكش و نيمه جنوبي اين سرزمين) وجود دارد، از جمله مهمترين دلايل آن حضور و حكومت و همسايگي ديرپاي اجداد و نياكانِ هزاره‌ها، بويژه بعد از اسلام(=بخشي از خَلَج‌ها، لاچين‌ها، غزنوي‌ها، چَغَتاي‌ها، قاراوناس‌ها، نِكودري‌ها، ارغونيه و...) در و بر اين مناطق و ملل يادشده مي‌باشد. بر طبق شواهد تاريخي و يادكردِ تذكره نويسان و مورخينِ گوناگون، بويژه در عهد "بابر" و فرزندانش، قبل از تسلط افاغنه، بر افغانستانِ كنوني، قوم هزاره در بخش‌هاي وسيعي از اين سرزمين حصور، نفوذ يا سيطره داشته است(=بويژه بر بخش‌هايي از مشرقي، جنوبي، زمينداور، كابل و...). هزاره‌ها اصولا مركب از قوميت‌ها و طوائفِ گوناگونِ ترك و مغول بوده اند، به بيان دقيق‌تر، هزاره‌ها رسوب و ته‌نشين بخشي از بقاياي سلسله‌ها، دولت‌ها، خان‌نشين‌ها و امپراطوري‌هاي گوناگون و كوچك و بزرگِ ترك، مغول و ديگر وابستگانِ آلتائيك روي آورده به اين خطه و يا مناطق نزديك و همجوار به آن بوده‌اند(=لازم به توضيح است كه در منطقهءما، علي‌الرغم نظريه‌سازي و تئوري‌ بافي‌هاي گوناگون و نسبتاً رايج توسط اقوامي كه اشاره خواهد شد، تا قبل از ظهور چنگيزخان و فرزندانِ او، اصلا مجموعه‌هاي انساني تحتِ عنوانِ مشخص اقوام هزاره، اوزبيگ، قزاق، نوغاي، تاتار[=ولگا و كريمه] و قره قالپاق‌هاي اوزبيكستان وجود خارجي نداشته‌اند).
4-واژه‌ نامه‌اي كه پيش رو داريد، حاوي "چهارصد و هفتاد كلمهِء تركي" و معدودي مغولي مي‌باشند(=دقيقاً 475 كلمه). در اين فهرست، معيار و اصلي كه در قدم اول براي انتخابِ واژگان، مدِنظر بوده، اصل وجودِ آن كلماتِ هزارگي، در زبان يا گويش‌هاي اقوام گوناگونِ ترك‌ بوده است، صرفِ نظر از اينكه آن ملل و زبان، گويش و لهجهء تركي به چه طائفه، جغرافيا و دورۀ زماني، تعلق، رواج يا سكني داشته‌اند يا اينكه بخشي(=محدود) از آن واژگانِ، توسط آن طائفه مذكور، وام گرفته از كدام قوم يا اقوام غير ترك همسايه و يا غير همسايه(=چيني، سُغدي، سانسكريت، ختني، خوارزمي، تخاري و...) بوده است(=مستقيم يا با واسطه)، همچنين شماري از واژگان كه مشخصات و تعلقات قومي آن معلوم بوده، از جمله براي دركِ بهتر خوانندگان از تفاوتِ لهجه‌هاي گوناگون تركي، در جاي خود درج كرده و آورده ام. ايضاً شمار زيادي از واژگانِ تركي و هزارگي ذيل، معاني متعدد و چندگانه داشته‌اند كه من فقط آن معاني‌اي را كه با معادل هزارگي يا تركي آن، "مطابقت"، "نزديكي" يا "ريشهءمشترك" داشته‌اند را، در اينجا آورده‌ام.
اگر چه اينجانب ايدهِ اصلي و هم شماري از واژگانِ تركي و هم بخشي از ضربُ المَثَل‌ها و دوبيتي‌هايِ هَزارَگَي ذيل را از كتابِ ارزشمندِ جنابِ حاج كاظم يزداني( "فرهنگِ عاميانهِ طوائفِ هزاره")، برگرفته‌ام. ولي فهرستي كه توسطِ من تنظيم و ترتيب شده است، كامل‌تر، دقيق‌تر، علمي‌تر و از لحاظ معني و هم تلفظ، نزديكتر به نمونه‌هاي هزارگي و تركي آن مي‌باشند(=دوبيتي‌ها يا ضرب المثل‌ها را به ابتكار خودم بعنوان شاهد مثال به اين واژه‌نامه افزوده‌ام) و نيز، منابع مورد استفاده و استناد من، غير از منابع و مئاخذ مورد استفاده ايشان بوده است(=در انتها فهرستِ منابع مذكور درج خواهد شد)، همچنين در فهرستِ ذيل، براي اولين بار، شمار زيادي از واژگانِ تركي، علاوه بر آنچه كه در كتابِ جنابِ يزداني آمده است، توسط من رديابي و مشخص شده‌اند.
در خاتمه بايد تذكر دهم كه آقاي شاه علي‌اكبر شهرستاني نيز، در رساله‌اي تحتِ نام "قاموس زبانِ هزارگي" كه در سال 1352 براي ترفيع درجه علمي تهيه و تدوين كرده بودند، بيش از "هزار و چهارصد و پنجاه" كلمهِ هزارگي را كه "هفتصد" واژۀ آن، از شاخه‌هاي گوناگونِ "تركي و مغولي" بوده‌اند، تشخيص و علامتگذاري كرده اند. اين واژگان(=تركي-مغولي) با منابع معتبر داخلي و خارجي هم مقابله شده است( منبع: سرزمين و رجال هزاره جات[= هزارستان]، حسين نائِل ص217). متأسفانه اين رساله در دسترس من قرار ندارد و اصلا آن را رؤيت نكرده ام.
تذكر:
1-تقريباً تمام واژگان، اصطلاحاتِ هزارگي و نامهاي روستاها و طوائفِ گوناگونِ هزاره، همچنين معادلهاي تركي آن را، جميعاً از منابعي كه در انتهاي اين فهرست، درج شده است، استخراج كرده ام.
2-متأسفانه نسل جديد هزاره، بويژه آنها كه خارج از هزارستان متولد و نشو نما كرده اند، اكثر واژگان، اصطلاحات و ديگر عناصر بومي و اصيل هزارگي، از جمله بسياري از واژگان اين فهرست را، به فراموشي سپرده اند.
3-حروفِ لاتين انتخاب شده در مقابل حروف و صداهاي هزارگي(در فهرستِ ذيل):
فتحه__َ [ ā ] حرفِ ش[ş ] حرفِ چ[ ç ]حرفِ او[ ü~u] حرفِغ[ ğ ]، حرفِخ[ x ]، مابقي حروف، همان حروفِ لاتينِ رايج است. همچنين در مقابل واژگانِ هزارگي داخل كروشه[=هزارگي] و در مقابل واژگانِ معادل هزارگي در گويش‌هاي تركي[=تركي] و يا مغولي[=مغولي] درج شده است.
پايان قسمت اولبرگرفته شده از وبسايتturanli.blogfa.com

Geen opmerkingen:

 
  • بازگشت به صفحه اصلی