وضعيت فعلی توركان افغانستان
پنجشنبه,۲۴ آبان ۱۳۸۶
در افغانستان هويتها در جنگ هستند!
در واقع فعلا هويت ترکهاي افغانستان بخاطر بي توجهي دولت، بيتوجهي دانشمندان ترکتبار کشور، غرق سران آن به مسايل شخصي خودشان، عدم آگاهي ترکها از فرهنگ و تاريخ خود و حمله فرهنگي ويا فکري ديگران رو به ضعف نهاده است. تاکنون تعدادي زيادي از ازبکها و ترکمنها زبان خود را از دست داده تغيير هويت نمودهاند در اين اواخر اکثريت شهرنشينهاي اين دو قوم ترک در حالت تغير هويت هستند.
در دوران تصويب قانون اساسي جديد نمايندگان ترکهاي افغانستان خواستار گنجانيدن بعضي حقوقهاي حقه خود در قانون اساسي شدند و از جمله رسميت زبان ترکي هم بود ولي درآن زمان مداخله از حد زياد خارجيها منجر به ناکامي آنها شد و تهديدهايي توسط خارجيها خصوصا مداخله آقايان زلمي خليلزاد سفير امريکا در کابل و لخضر ابراهيمي نماينده ملل متحد در افغانستان سبب آن شد که يک زبان عمده افغانستان تنها در رديف ديگر زبانهاي خورد قرار بگيرد اگر چه در قانون اساسي ثبت شده و در مناطقي که وجود دارد رسميت پيدا کرد.
حتي در کشت خشخاش در داخل افغانستان، يک منطقه با ديگر مناطق تفاوت دارد يعني در مناطق ترکنشين کم بوده و تمام استراتژيهاي دولت در مورد محو کشت و تجارت خشخاش در اين مناطق تقريبا موفق بوده و اجرا ميگردد اما در ديگر مناطق به ناکامي منجر ميشود.
اشاره:
با مطالعه اين مقاله با نکات تکاندهندهاي از وضعيت اسفبار فرهنگي و سياسي و اقتصادي ترکهاي افغانستان آشنا خواهيد شد. اين مقاله درد دلهاي افشاگرانه يک ترکتبار افغانستاني با ديگر برادران خود است. در واقع اين مقاله به بيان آپارتايد کامل قومي و تبعيض فراگير و در همه ابعاد فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و … ترکهاي اؤزبک و تورکمن افغانستان ميپردازند.
ترکهاي افغانستان در واقع، دچار وضعيت مشابهي هستند که برادرن ترکتبارشان در ايران به آن دچارند. بحران فعلي افغانستان آئينه وضعيت امروز ما و ايبسا سرنوشت اسفبارتر فرداي ما است همان سرنوشت تلخي که برادران ترکمنمان در مناطق ترکنشين عراق در کرکوک، تلعفر، توزخورماتو و تسعين و … با آن درست به گريبانند.
کوتهسخن آنکه:
1. بايد حرکت ملي آذربايجان و در واقع همهي ترکهاي ايران و ساير کشورهاي ترکتبار از حقوق ملي برادران مظلوم خود در افغانستان دفاع کنند.
2. بايد همه مناطق ترکنشين ايران حتي روستاهاي دورافتاده هرچه زودتر شناخته و شناسانده شوند و ظرفيتهاي ملي ترک در ايران خود را براي مقابله با فردايي نامعلوم و احقاق حقوق ملي خويش آماده ساخته و فراهم آورد.
نکات:
به لحاظ تفاوت در اصطلاحات و تعابير و جملهبنديها، تغييراتي جزئي و ويرايش اندکي در متن مقاله صورت گرفته است تا مخاطبان فارسيخوان ايران متن را بهتر درک کنند.
نکتهي آخر اينکه آقاي «حضرتالله ولايت تخار» از فعالان سياسي و فرهنگي ترکهاي افغانستان است که به سمت نمايندگي از سوي ترکها در فعاليتهاي سياسي ايفاي نقش داشته و دارند.
در ضمن اين مقاله از وبسايت «افغانستان اوزبکلري انجمني» (بابر) گرفته شده است. براي مطالعه اصل مقاله ميتوانيد به سايت http://www.babur.org و وبلاگ http://uzbik.blogfa.com مراجعه فرماييد.
باتقديم احترام / فاتح يارار
FatehYarar@yahoo.com
وضعيت فعلي تركهاي افغانستان
در واقع وضعيت فعلي تركهاي افغانستان مأيوس كننده است منظورم از ترکهاي افغانستان آن عده از ترکان وطن ما است که هويت زباني خود را از دست ندادند، آنها در وضعيت بد سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي قراردارند.
ميتوان وضع سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي آنها را در بخشهاي جداگانه محتصرا مورد بحث قرار داد. من اين بحث خود را در يک مدت بسيار کوتاه نوشتم منظورم بحث کامل و يا جامع نبوده تنها بخشي از مشکلات موجود را مورد بررسي قرار ميدهم.
در آغاز به دوستان يادآوري ميکنم که من نويسندهاي قوي نيستم و تنها ايمان و وجدان من، مرا وادار ساخت چيزي در مورد وضعيت بد ترکهاي افغانستان بنويسم و بطور خلاصه به افشاي بيعدالتيهاي موجود در افغانستان بپردازم. اميدوارم ديگر دانشمندان ترک تبار کشور در راه حمايت از حق و عدالت، وظيفه خود را انجام بدهند اگر چه تعدادي قبلا هم وظيفه ايماني خود را در اين راستا انجام دادند.
يادداشت: اين بحث ناچيز بنده در چهار بخش در هفته نامه «پيام جمهوريت» چاپ شده به همان صورت در اينجا نيز تقديم ميگردد.
بخش اول
بررسي کوتاه وضعيت سياسي تركهاي افغانستان
در وضع سياسي فعلي كشور در واقع تركهاي افغانستان هيچ نقشي ندارند، چه در سياست داخلي و چه در سياست خارجي، بلكه آنها از تمام مراكز قدرت و سياست دور نگهداشته شده اند. براي تضعيف جايگاه آنها و يا براي ايجاد اختلاف در ميان آنها نقشههاي طرح شده, يکي پس از ديگري اجرا ميگردد.
در مرحله فعلي هرفرد از افراد ترکهاي افغانستان حق دارند كه نسبت به وضع بد ترکهاي کشور اعتراض نموده و نقض قانون اساسي توسط دولت را مورد اعتراض قرار دهند.
قانون اساسي كشور و قوانين بين المللي براي هر ملت اين حق را داده است که براي بدست آوردن سرنوشت خود مبارزه مسالمت آميز نمايد.
اسلام عزيز هم براي مسلمانها اين حق را داده است كه در برابر بي عدالتي مبارزه نمايند. حديث پيغمبر است که ميگويد: «بهترين جهاد گفتن حق نزد پادشاه و يا حاکم غير عادل است» و در جاي ديگر ميگويد: «اگر هر فرد از امت من در برابر ظلم مبارزه نکند و ظالم را ظالم نگويد از ذمه من خلاص و خداوند از او بيزار است.».
در تشكيلات سياسي دولت چه در مركز و چه در ادارات محلي تركها از حق مسلم خود محروم هستند، اصلاً به حقوق خود نرسيدهاند، نه تنها حق آنها داده نميشود بلكه تعداد كمي نيز كه در ادارات محلي ايفاء وظيفه مينمايند روز به روز بنام اصلاحات اداري و يا رفرم تصفيه ميشوند.
در شوراي بن با وجود اين كه حل و فصل غير عادلانه صورت گرفته بود، نمايندههاي ترکهاي افغانستان را سهيم نساخته بودند و در مورد ترکها از طرف جامعه جهاني و نمايندگان شرکت کننده اصلا توجه نشده بود، با وجود آن باز بنابر نظر برخي از صاحبنظران، حق ترکهاي افغانستان در مشارکت در قدرت 14% در نظر گرفته شده بود ولي امروز دولت به تركها اصلاً حقي قائل نيست.
آقاي کرزي مسئوليت اجراي عدالت را بدوش دارد و هيچ عذري از وي قابل قبول نيست، طرفداران وي ادعا دارند که 75% کارمندهاي دولت را برادرهاي تاجيک تشكيل ميدهند و برادرهاي پشتون کم هستند و اين ادعاي آنها هيچگاه نميتواند مورد قبول واقع شود چونكه مسئوليت اجراي عدالت اجتماعي و مشارکت ملي را بعهده دارد.
تركهاي افغانستان (شامل ترکمنها، قيرغيزها و ازبکها) 25 درصد نفوس كشور را تشكيل ميدهند ولي تخمينا حتي پنج درصد قوه كار دولت و سازمانهاي خارجي را تشكيل نميدهند، نه تنها دولت بلكه سازمانهاي خارجي هم تركها را در افغانستان غير مطلوب ميدانند و در مسئوليتهاي خود اينها را نميگمارند.
در مركز از تركها در مسئوليت رتبه هاي فوق و يا پائين وجود ندارند مگر تعداد بسياز كم، آن هم عنوان سرپرستي را دارند اگر كسي پيدا شود فورا آنها هم برکنار و بيسرنوشت ميشوند.
من به طور مثال چند مقام مهم دولت را ذكر ميكنم، كاملاً از توافقنامه بون و با موادهاي ششم، هفتم، بيست و دوم و هشتادم قانون اساسي كشور مخالفت ورزيده اند. درحاليكه آنها خود را مجريان قانون ميپندارند.
ماده : ششم قانون اساسي
دولت به ايجاد يک جامعه مرفه و مترقي بر اساس عدالت اجتماعي، حفظ کرامت انساني، حمايت خقوق بشر، تحقق دموکراسي، تأمين وحدت ملي، برابري بين همه اقوام و قبايل و انکشاف متوازن در همه مناطق کشور مکلف ميباشد.
ماده: هفتم قانون اساسي
دولت منشور ملل متحد، معاهدات بين المللي، ميثاقهاي بين المللي که افغانستان به آن ملحق شده است و اعلاميه جهاني حقوق بشر را رعايت ميکند.
ماده: بيست ودوم قانون اساسي
هرنوع تبعيض وامتياز بين اتباع افغانستان ممنوع است. اتباع افغانستان اعم از زن ومرد در برابر قانون داراي حقوق و وجايب مساوي ميباشند.
ماده پنجاهم
فقره چهارم : اتباع افغانستان بر اساس اهليت و بدون هيچ گونه تبعيض و به موجب احكام قانون به خدمت دولت پذيرفته ميشود.
ماده : هشتادم قانون اساسي
وزرا نميتوانند در زمان تصدي وظيفه از مقام خود به ملحوظات لساني، سمتي، قومي، مذهبي و حزبي خود استفاده نمايند.
کدام يک از اين مواد فوق توسط ارکانهاي قوه اجرائيه مورد عمل قرار گرفته است؟ همه ارکانهاي قوه اجرائيه تمام مواد مذکور را خصوصا ماده پنجاهم و هشتادم را نقض کردند.
فساد اداري به اوج خود رسيده است، استفاده از مقام رسمي وزراء به نفع قوم و حزب خود کاملا هويداست.
اصلاحات اداري شعار است و جنبه عملي نداشته و عدهاي خاص در ساختار تشکيلات آن مسلط بوده و با سرنوشت مردم بازي غير عادلانه مينمايند.
اولا از مقام محترم رياست جمهوري آغاز ميكنم؛ در رأس تمام قوه مجريه قرار دارد و همه قدرت كشور به آنجا نسبت داده ميشود و آنجا مركز اميد و توقع ملتهاي كشور و آنجا عامل عدالت و ظلم است اما متأسفانه درآنجا تركها را فقط صفرعشاريه چهار درصد قبول نموده است و بيشترين آنها در وظايف بسيار پائين گماشته شدهاند.
وزارتها توسط وزيري كنترول ميشود كه آنجا را به مركز قدرت حزبي و قومي خود تبديل نموده و علناً با مادههاي پنجاهم و هشتاد قانون اساسي مخالفت کردهاند. هر چند توسط رياست جمهوري امضا هم شود.
در وزارت مهم امورخارجه كه از ملتهاي داخل کشور و سياست داخلي آن در بيرون نمايندگي ميکند تعداد تركها را نوزده نفر اعلان كردهاند، ولي من در اين تعداد شك دارم و در هيچ پست مهم هم نيستند.
قرار معلومات، امنيت ملي که بايد مورد اعتماد همه مردم کشور قرار بگيرد و متشکل از دهها رياست و معاونت و هر رياست داراي چندين مديريت است در هيج يک از رياستها و معاونتهاي وي با شمول مديريتهاي آن هيچ يک از ترکهاي افغانستان گمارده نشده است.
وزارت ماليه: چهل و دو درصد پشتون، چهل و شش درصد تاجيك و بقيه نيز هزاره، ازبك و تركمن، بلوچ، پشه اي و غيره هستند که من تخمينا ميتوانم بگويم با شمول معاون پنج نفر ترك وجود دارد.
وزارت مهم امور داخله که بايد همه اقوام كشور به وي اعتماد داشته باشد برعکس به مظهر و يا به جايگاه قدرت يک قوم و يا حزب تبديل شده است، بيش از چهار الي پنج تن از كادرهاي وي را تركها تشكيل نميدهند و آنهم وظيفهشان از قومانداني امنيه بالا نيست. با وجود كم بودن، در هر يک از رفرم تصفيه ميشوند.
رفرم و يا تغييرات جديدي نيز که صورت گرفته غير عادلانه بوده و هيچ نوع توجه به کادرهاي ترکهاي افغانستان صورت نگرفته است.
وزارت عودت مهاجرين از جمله ارکانهاي آن با شمول معاون پنج تن وجود دارد كه من ميشناسم.
وزارت سابق شهدا و معلولين 5 الي 6 تن وجود دارد. و ديگر وزارتها هم از اينها بهتر نيستند. حتي وزير اگر ازبك يا تركمن هم باشد وزارت وي هم چنين بيعدالتي را روا داشته است چونکه از طريق همين وفاداري به اين منصب رسيده است.
در ادارات محلي كه در آن استان ترکها هشتاد درصد را هم تشكيل دهند باز هم مسؤلين آن استان از ديگر قومها تشكيل شده است به طور مثال: ولايت تخار هفتاد درصد ازبك هستند ولي كارمندان اداري ازبك 25 درصد است آن هم روز به روز تصفيه ميشوند، در پستهاي پائين قرار دارند و در همه استانهاي شمالي چنين وضعي ادامه دارد.
خلاصه در تشكيلات فعلي كشور بسيار كم سهيم هستند و تعداد محدودي هم كه هستند روز به روز از ادارات اخراج ميشوند بلكه بدي وضعيت امنيتي كشور، سبب سرعت تصفيه آنها خصوصا از نيروهاي امنيتي شده است چونکه هر يک در تلاش براي ساختن پايگاه قوي براي آينده خراب است.
با وجود اين همه دولت تمام سياستهاي داخلي خود را بر روي آنها اجرا نموده در صورت موجوديت اندك مشكلات در منطقه آنها تبليغات ضد آنها به اوج خود ميرسد و موضعگيريهاي سختي در برابر آنها صورت ميگيرد.
رهبران و يا سران سياسي تركهاي كشور هم بيسرنوشت هستند، دنبال هركس ميدوند ولي در هيچ جا مورد تأييد و قبول قرار نميگيرند و هيچ تشکلي که صاحب برنامه دفاع از آنها باشد وجود ندارد.
اگر احيانا يک شخصيت علمي و سياسي ترک در مورد بيعدالتي اظهار نظر کند مورد تهديد قرار ميگيرند، در جامعه افغانستان براي وي در آينده جايگاهي باقي نخواهد ماند، بر عکس افراطيون ديگر اقوام مورد تقدير و حمايت قرار ميگيرند.
شخصيتهاي سياسي ترك با هر نحوي كه باشند در جامعه شناخته نميشوند مثلاً مجاهدين آنها در نزد احزاب جهادي ديگر ملتها مورد قبول نيستند و حتي در دوران جهاد هم مورد قبول نبودند، و تكنوكرات آنها نزد تكنوكراتها و غيره.
در اين اواخر نارضايتي تركهاي افغانستان در برابر سياست نامتوازن و غير عادلانه دولت رو به افزايش است. نظريه تخميني نشان ميدهد که 95% ترکهاي افغانستان از اين بيعدالتي دولت به ستوه آمدهاند و دارند روزبه روز حوصله خود را از دست ميدهند در صورت عدم توجه دولت به بهبودي وضعيت سياسي ترکهاي افغانستان خصوصا به مشاركت ملي آنها به ساختار دولت به نارضايتي آنها افزوده خواهد شد و آينده خوبي را در پي نخواهد داشت. البته منظورم از حق، دادن چند وزارت به چند تن نبوده بلکه در تمام بخشهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي ميباشد.
نه تنها در رابطه با آنها در مورد حقوق سياسيشان بيعدالتي شده بلکه فريب و بازي بزرگ هم صورت گرفته است. انتخابات گذشته رياست جمهوري و پارلماني کاملا غير عادلانه بودند که تمام مسئولين انتخابات رياست جمهوري و پارلماني از دو قوم تشکيل شده بود حتي مسئله چهارم بودن ژنرال دوستم هم با اخذ راي نبوده بلکه آنچه در بون فيصله کرده بودند صورت گرفته و تمام آراي ترکها دزديده شد من خودم در يکي از بخشهاي اين انتخابات در خارج کشور کار ميکردم صدها تقلب به نفع يک يا دو کانديد صورت گرفت هزارها کتابچه کارت و برگ رأي دهي به طرفداران يک يا دو کانديدا توسط مسئولين برگزاري انتخابات چه خارجي و چه داخلي توزيع شده که شمارة تعدادي را هم من يادداشت کردم.
در انتخابات پارلماني دزدي، مداخله متحدين داخلي و خارجي کاملا هويدا بود در شمال آراء مردم کاملا دزديده شد درين انتخابات مداخله علني بود حتي تعداد زيادي از صندوقهايي که در آن خود کانديدا و دوستان وي رأي انداخته بودند در شمارش صفر حساب شده بود که بسيار تعجبآور بود. اين همه بيعدالتي طي يک طرح و دسيسه قبلي صورت گرفته بود که از ميان کارمندان جي ام بي يا کميسيون برگزاري انتخابات کارمندان ترکهاي افغانستان اخراج شده بودند مثلا در تخار مسأله کاملا واضح بود که کارمندان ترک تبار اخراج شده بودند ولي جاي عجيب همين بود که با اين وجود، تعدادي از تشکيلات ترکهاي افغانستان به واقعيت پي نبرده و با جان و دل نتايج آن را قبول و با خوشباوري و بدون فکر آينده خود را به گرداب بدبختي و شکست انداختند.
مسئولين ملل متحد در شمال کاملا از يک گروه حمايت مينمودند. مثلا من خودم در انتخابات «لوي جرگه» اضطراري شرکت کرده بودم و مسئولين ملل متحد بخاطر اختطاف صبغت الله ذکي برادرم من را در ليست وکيلهاي محلي نوشتند اگر چه من تازه فارغ التحصيل شده و از بيرون کشور وارد شده بودم و مردم هم من را مجبور به شرکت در انتخابات نمودند و بالأخره در «خيمه کندز» من هم حاضر شدم در آن جا داخل شدن افراد غير مسئول و مسلح ممنوع بود ولي مخالفين با همکاري مسئولين و کارمندهاي انتخابات، شخصي از قوماندان را که سلاح به دست داشت شبي که فرداي آن انتخابات بود وارد خيمه ساخته مردم را تهديد به راي دادن به کسي ديگر مينمود.
فردا تعدادي از مردم به من راي دادند که من هم وکيل شدم و اين انتخاب من سران گروههاي مسلح در «گندز» را بسيار خشمگين ساخته بود که من اوضاع را ديده و احساس خطر مينمودم که در آن هنگام آقاي جون آرنولد معاون لخضر ابراهيمي وارد کمپ شد من شکايت خود را در مورد اختطاف (رد صلاحيت؟) برادرم و تهديد خودم اظهار ميداشتم که ناگاه قوماندان سران گروههاي مسلح وارد شد و در حضور آقاي جون آغاز به تهديد من کرد اگر چه آقاي جون چنين بينزاکتي را جدي نگرفت اما يک نوع اهانت به خود تلقي کرد در اين وقت آن قوماندان به آقاي سئرگئي مسئول يوناما در کندز زنگ زد او حاضر شد و او نيز با طرفداري از قوماندان به سرزنش من آغاز کرد و بجاي اين که بخاطر تهديد شدن خودم و اختطاف برادرم با من همدردي کند بلکه به طرفداري از اختطاف و تهديد پرداخت و از من به جون آرنولد شکايت نموده بود، حتي تعجب آور همين بود که وقتي که ما وارد کابل شديم در خيمه بزرگ در هنگام انتخابات انتخاب رئيس جمهور من ايستاده بودم که ناگاه آقاي سرگي حاضر شده از ميان نمايندگان تنها مرا گفت برو در لين بايست و به مشاجره با من شروع کرد انگار که با من کينه و عقده ديرينه دارد.
لهذا در تمام تشکيلات اين سازمان بيشتر از طرفداران يک گروه گماشته شدند و گزارشهايي کاملا غلط و دور از واقعيت داده دنيا را با آنها دشمن ساختند.
بخش دوم:
بررسي کوتاه وضعيت اجتماعي ترکهاي افغانستان.
البته منظورم درين بحث کوتاه مورد بحث قرار دادن تمام جوانب وضعيت اجتماعي ترکهاي افغانستان نبوده بلکه بررسي بعضي مشکلات فعلي موجود است که دامن گير ما ترکهاي افغانستان است و منظورم در اين بحث آن عده از ترکان وطن ماست که زبان خود را از دست ندادهاند يعني ترکمنها و ازبکها.
در سوره حجرات خداوند مي فرمايد:
«اي انسانها ! شمارا از مرد وزن آفريديم و شما را ملتها و قبيلهها گردانيديم تا به اين وسيله يکديگر را بازشناسيد همانا گراميترين شما نزد خداوند متقيترين شماست.».
آيهي مبارکه اصل و يا حکمت خلقت انساني را در مسايل اجتماعي وي ذکر کرده اين را توضيح ميدهد که خداوند انسانها را براي تحکيم علاقه خوب اجتماعي و براي بازشناسي و اعتراف بر حقوق ديگران آفريده، نه براي تفاخر، ظلم، دسيسه، تسلط يک قوم و يا دو قوم بر حقوق ديگران.
همين اجتماعي بودن انسانها بنابر قول استاد مطهري جز با تقسيم کارها و تقسيم بهرهها و تقسيم نيازمنديها در داخل يک سلسله سنن و نظامات ميسر نيست.
افغانستان در يک موقعيت خاص جغرافيائي با تشکل خاص داخلي از بيشترين محدودههاي جغرافيايي و يا به عنوان ديگر دولتها تفاوت دارد.
افغانستان عبارت ازمحدوده اي است كه متشكل از تمام اقوام وقبايل ساكن داخلي آن است لهذا نام افغان اطلاق به تمام اقوام ساكن درين كشور بوده و هر نوع تشکل سياسي که فراگير نباشد دربرگيرنده نام افغانستان نيست.
تعريف حقوقي کلمه «افغان»
فقره سوم وچهارم ماده جهارم قانون اساسي :
«ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون، تاجيک، هزاره، ازبک، ترکمن، بلوچ، پشهيي، نورستاني، ايماق، عرب، قيزغيز، قزلباش، گوجر، براهوي و ساير اقوام ميباشد. بر هرفرد از افراد ملت افغانستان کلمه افغان اطلاق ميشود.»
ما ميتوانيم حديث حضرت پيغمبر را در جامعه خود هم تطبيق دهيم.
اقوام افغانستان همچو راكبين داخل يک کشتي هستند حفاظت از کشتي وظيفه همه، بهرهبرداري از کشتي براي همه، عدم جلوگيري از بيباکي يک مسافر باعث غرق همه ميگردد.
و يا ملتهاي موجود درافغانستان ستونهايي هستند که افغانستان بالاي آن ايستاد است و با انهدام يک ستون و تضعيف ديگر افغانستان ضعيف شده روبه انزوا ويا فروپاشي قرار خواهد گرفت.
متأسفانه جامعه افغانستان از قديم الايام تاکنون يک جامعه کاملا طبقاتي بوده است و عنصريت، برتريخواهي، بيعدالتي، ظلم بر حقوق ديگران ادامه دارد زور هميشه در جايگاه بلندي قرار داشته است احيانا از امتيازات كلي برخوردار بوده است همين سنتها وعادات رايج گذشته سبب شده که هر کس جنگ کرد و خود را آماده جنگ ساخت از امتيازات خوبي برخوردار ميشود بر عکس آنانيکه بر صلح و ثبات اعتقاد نموده دست به کار نشوند هميشه در انزوا قرار ميگيرند.
با مقدمه قبلي درين جا چند سوال را مطرح ميکنم:
§ آيا ترکهاي افغانستان در جامعه فعلي از لحاظ تاريخي و عملي به رسميت شناخته شدهاند؟
§ آيا ترکهاي افغانستان فعلا مورد کدام تبعيض در جامعه فعلي افغانستان قرار نميگيرند و در تمام خدمات اجتماعي و يا بهره برداريهاي اجتماعي سهيم هستند؟
§ آيا حکومت فعلي افغانستان ماده ششم قانون اساسي را مورد عمل قرار داده است که چنين تصريح ميدارد:
«دولت به ايجاد يک جامعه مرفه ومترقي بر اساس عدالت اجتماعي، حفظ کرامت انساني، حمايت حقوق بشر، تحقق دموکراسي، تأمين وحدت ملي، برابري بين همه اقوام و قبايل و انکشاف متوازن در همه مناطق کشور مکلف ميباشد.»
واين سوالها را با ارائه جواب مورد بررسي کوتاه قرار ميدهم.
در واقع تركها از قديم الايام از جمله ساكنين بومي اين مرزبوم بودهاند اگر چه تعدادي از ترکهاي باستان افغانستان تغير هويت داده و نامهاي ديگري و يا زبانهاي ديگري براي خود برگزيدهاند.
از «کوک ترکها» گرفته تا کوشانيها، يفتليها، خينجها، غوريها، هزارهها، قزلباشها، ايماقها، افشارها، ازبکها، مغولها، ترکمنها، سلجوقيها، اويغورها، تاتارها، قيرغيزها و غيره در افغانستان بودهاند.
ولي متأسفانه در افغانستان تاريخ ترکهاي افغانستان اصلا به رسميت شناخته نميشود و تمام تاريخ گذشته آنها انکار ميگردد و در افغانستان آنها را بنام «کوچيهاي از آسياي ميانه آمده» معرفي ميدارند.
نه تنها دهها سال است که برخي از دانشمندان و نويسندگان افغانستان در جعل تاريخ، دزدي تاريخ، تاريخسازي، انکار و اهانت به تاريخ ترکها ادامه ميدهند بلکه سيستيم تعليمي رسمي دولت هم از انکار تاريخ ترکها و مبالغه نسبت به تاريخ ديگر اقوام غرق است.
هيچ يک از دانشمندان و پادشاهان ترکهاي افغانستان با صفت خوب توصيف نميگردد بلکه بيشتر تاليفات در مورد تاريخ مملو از اهانت به تاريخ ترکهاي افغانستان است.
پادشاهان ترکهاي افغانستان با چهرههاي خوب و يا اوصاف خوب در افغانستان معرفي نشدهاند برعکس گذشتگان ديگر اقوام هرچند که با هر صفت خوب يا بد باشند با صفتهاي شايسته و قهرمان داستانها معرفي شدهاند.
تغيير نام اماکن و يا منطقههاي مهم و تاريخي ترکها به زبان، نام پادشاهان و شخصيتهاي ديگر اقوام در افغانستان ادامه دارد در نامگذاريهاي تازه دولت در شهرها ترکها اصلا شريک نيستند. نامگذاري خانه و يا شهرهاي خود ترکهاي افغانستان با نامهاي تازه مربوط ديگر اقوام نامگذاري شده است.
تفسير غلط در مورد فلسفه نامگذاري برخي مناطق که اساسا ترکي است به ديگر زبان و اثبات اصل آن در فارسي يا پشتو!.
در واقع در افغانستان فعلا يک جامعه كه براساس احترام متقابل استوار باشد وجود ندارد، هويتها در جنگ هستند و براي تقويه و تثبيت خود و تضعيف مخالف خود از هر نوع شيوه که وجود داشته باشد صرف نظر نميکنند بلکه مسأله از سياستمدارها به کوچه و يا به مردم عام هم شيوع پيدا کرده و جنگهاي داخلي و فعاليت شئونيستها مسأله را به اوج آن رسانيده است.
تمام تشکل سياسي جامعه از دولت گرفته تا سازمانهاي سياسي و امداد کننده خواه ناخواه در مسايل قومي ميچرخند.
در تحريف واقعيت در افغانستان سازمانهاي خارجي سهيم هستند ما در تحقيقات صادر شده از دفترهاي سازمانهاي خارجي بين المللي از جمله يوناما در افغانستان تحريفهاي فاحش و آمارهاي کاملا غلط در مورد نفوس و مشکلات مربوط به ترکها را مشاهده ميکنيم.
تشکيل اداري در افغانستان هم از بيعدالتي و برتريخواهي اقوام ساکن در جامعه افغانستان حکايت ميکند عدم صلاحيت و وابستگي بيش از حد ادارههاي محلي به مرکز و عدم وجود موانع در تطبيق طرحهاي خوب و بد مرکز در استانها به بيعدالتي اجتماعي افزوده است و هر کس در مرکز مسلط شد در برابر ديگران در ولايات اقدام خصمانه خودرا جامه عمل ميپوشاند.
در واقع فعلا هويت ترکهاي افغانستان بخاطر بي توجهي دولت، بيتوجهي دانشمندان ترکتبار کشور، غرق سران آن به مسايل شخصي خودشان، عدم آگاهي ترکها از فرهنگ و تاريخ خود و حمله فرهنگي و يا فکري ديگران رو به ضعف نهاده است.
تاکنون تعدادي زيادي از ازبکها و ترکمنها زبان خود را از دست داده تغيير هويت نمودهاند در اين اواخر اکثريت شهرنشينهاي اين دو قوم ترک در حالت تغير هويت هستند.
تضاد در ميان هويتها و يا اقوام سبب آن شده که حمله بر روي آنها زياد شود حتي در برخي ولايتها مسئوولان تذکره ويا ثبت احوال نفوس آنها را در ليست ديگر اقوام ثبت ميکنند و در برخي ولايات در نوشتن زبان مادري ازبکي مشکلات زياد است. ميتوان به عنوان مثال بعضي از مناطق تركنشين ولايت بدخشان (توافق اهالي دو قريه تركنشين در ولسوالي خاش مبني بر عدم تكلم به زباني مادري) را يادآوري كرد.
ولايتها در تغيير هويت تفاوت دارد مثلا شمال شرق بيشتر از شمال غرب است و بدخشان در قدم اول قرار دارد كه بسياري از ساكنين تركتبار آن را در شناسنامه تاجيك ثبت نمودهاند.
به هرصورت خطر تغيير روز به روز افزوده ميشود و هيچ تضميني در رابطه با احياء فرهنگ و زبان آنها ـ که در قانون اساسي داده شده ـ وجود ندارد. آن هم در قانون نوشته شده و مورد اجرا قرار نميگيرد در اين موضوع در بحث وضعيت فرهنگي بيشتر روشني مياندازم.
من بايد ياد آور شوم که منظورم در اين بحث خداي نخواسته دشمني با کدام زبان و يا قوم نيست همه زبانها و قومها را خداوند آفريده است دشمني با آنها دشمني با خدا و انسانيت است اما منظورم دفاع از زبان مادري خودم است که خدا برايم نعمت خود شمرده اعطا نموده و فعلا مورد بدترين حمله قرار گرفته است.
از سهم در رشد اجتماع افغانستان، ترکهاي افغانستان کاملا محروم هستند از هيچ نوع امتيازات دولتي برخوردار نيستند 30 سال قبل را در وضع فعلي آنها در مناطقي که زندگي ميکنند مقايسه کنيم بدتر شده در حاليکه 30 سال قبل نيز بدتر از قبل شده بود.
در شهرها نه تنها رشد آنها کم شده بلکه در بعضي مناطق اراضي شهر و نفوس شهر که 60 سال قبل بيشتر از ترکها تشکيل ميشد فعلا نسبت آنها کم شده و حتي اراضي خود را در شهر از دست داده به روستاها رفتنهاند و اين مشکل در مورد ترکهاي افغانستان يک مسأله تاريخي است.
برعکس رشد نفوس ديگر اقوام در شهرها رکورد تاريخي را شکسته است. از تمام امتيازات در اين مورد ديگر اقوام برخوردار هستند قبلا نيز اراضي ترکها مجانا به ديگر اقوام توزيع شده ولي در اين اواخر شدت گرفته تمام اراضي بنام دولتي در شهرها توزيع ميشود ترکها از سهم خود محروم هستند.
در اراضي دولتي توزيع شده پايتخت در دوران انقلاب و جهاد و خلاصه در دوران تمام حکومتها اصلا ترکها سهم نداشتند.
در دوران حکومت رئيس جمهور کرزي توزيع ثروت بگويم يا ملکيت ملي در تمام مناطق رو به افزايش گذاشت بنام پروژههاي مختلف ملي اراضي توزيع شد ولي من ميتوانم بگويم از اين تنها دو قوم از اقوام کشور استفاده کردند وآباد شدند. توزيع اراضي دولتي در روستاها و شهرها ادامه دارد توسط شارواليها و يا وزارت شهرسازي توزيع ميگردد.
شهرهايي بنام «شهرک مهاجرين» در هر ولايت تأسيس گرديد بيعدالتي در توزيع کاملا محسوس است بلکه در برخي ولايتها اراضي شخصي ازبکها براي اين شهرکسازيها توزيع شده بود که باعث تظاهرات مردم گرديد و تلفات هم داشت مثل توزيع اراضي شخصي مردم هوار ساي ولايت تخار براي مهاجرين باعث اعتراض مردم گرديد و ملا احسان الله با اهالي منطقه دست به تظاهرات مسالمت آميز زدند ولي عکس العمل خلاف قانون بود که چندين تن زخمي و يک تن کشته داشت که کشته شده خود مرحوم ملا احسان الله بود.
ولسوالي بنگي ولايت تخار يک ولسوالي عمدتا کوهستاني است اکثريت اراضي آن للمي بوده و تعداد نفوس آن هم زياد بوده در تنگي بنگي نميگنجند و يک منطقه بسيار خورد مالچر هم دارند که براي خودشان کافي نيست.
در اين اواخر من رفته بودم مردم گفتند که شخصي از برادران ديگر اقوام از اين ولسوالي هم نيست از وزارت شهرسازي و مسکن و يا از کدام مقام ديگر امر آبادي 60 خانه را درين مالچر خورد آورده بود که مردم اعتراض کردند معاون والي و ديگر مسئولين با آنها آمده اهالي را تشويق ميکردند که موافقت نمايند.
اختلاف در ولسوالي «دوشي بغلان» هم در ميان دو قوم مسلط در همين توزيع ملکيت عامه است که اصلا ترکهاي افغانستان خبر ندارند.
در دوران حکومت استاد رباني و ژنرال دوستم هم يک تعداد اراضي دولتي در جايهاي مختلف توزيع شد بيعدالتيها کاملا محسوس بود البته در شمال و پايتخت اما در جنوب و شرق اينها تاثير نداشتند.
تعدادي ميگفتند که ژنرال عبدالرشيد دوستم اراضي دولتي را در مزار توزيع کرده براي ازبکها و ترکمنها داده است ولي واقعيت همين است که اراضي توزيع شده در مزار 20% آن را ازبکها و ترکمنها صاحب نشده با آنکه در دوران حكومت فعلي تعداد زيادي از آنها از آنجا اخراج هم شدند در حالي که خود ترکهاي ولايت بلخ را بگيريم از 50% نفوس آنها در اين ولايت بالا است چون که در آن زمان مرکز فرماندهي ژنرال دوستم و يا مرکز 5 ولايت شمال غرب هم بود.
بلکه بخاطر مهاجرت تعداد مهاجرين ديگر اقوام از ولايتهاي ديگر به اين ولايت در دوران ژنرال دوستم به نفوس ديگر اقوام کشور در اين ولايت افزوده شد در دوران دولت فعلي زمينهايي را که توزيع کردهاند به ترکها سهم داده نشده است.
در شمال شرق البته تخار و کندز، ترکها از اراضي توزيع شده دولتي در دوران استاد رباني بسيار کم صاحب شدند اما در بدخشان و بغلان سهم نداشتند.
اگر ما تنها اراضي توزيع شده کابل را که خانه همه مردم افغانستان است در نظر بگيريم بيشتر از اراضي توزيع شده تمام اراضي ولايتهاي شمال است.
اما در بخش خدمات اجتماعي و يا بازسازي:
دولت که تمام بازسازي و انکشاف جامعه را طرح مينمايد و خود آن عمدتا در تطبيق آن نقش دارد هر چند که توسط مؤسسههاي خارجي هم اجرا شود در انکشاف و بازسازي جامعه افغانستان هم بيعدالتي را براه انداخته و انکشاف متوازن را که در قانون اساسي ذکر گرديده در نظر نگرفته است بلکه تبعيض در ميان ولايتها سمتها حتي داخل يک ولايت ولسواليها و داخل يک ولسوالي منطقهها را بر ديگري ترجيح داده است که اين بحث کوتاه گنجايش شرح آن را ندارد .
بخش سوم:
وضعيت فرهنگي ترکهاي افغانستان
در ميهن عزيز ما در واقع يگانه فرهنگي که مايه اتحاد و افتخار مردم ما ميتواند باشد تنها فرهنگ اسلامي که تعبير شده در تمام زبانهاي موجود کشور باشد. استفاده از فرهنگ اسلامي براي اهداف قومي خاص و يا سرکوب ديگر ملتها بدبيني در برابر فرهنگ اسلامي را به ميان ميآورد.
فرهنگ اسلامي، بر احترام متقابل و اعتراف بر تمام حقايق موجود در داخل يک جامعه و اعتراف بر تمام خوبيهاي فرهنگي اقوام ـ در صورتيکه با اساسات دين مبين اسلام در تناقض نباشد ـ استوار است.
زبان در حقيقت يک جزء عمده فرهنگ را تشکيل ميدهد و زبان حيات اجتماعي يک قوم براي تثبيت هويت اجتماعياش ميباشد و ترکهاي افغانستان هم مشکلات زيادي در راه احياء فرهنگ خود دارند من ميخواهم بيشتر مباحث خود را درباره زبان ترکي ازبکي و ترکمني اختصاص دهم.
تنوع قومي، زباني و رنگي دنيا نه تنها يک پديده خوب بوده بلکه يکي از نشانه هاي بزرگ قدرت عظيم خداي متعال است.
خداوند در سوره روم آيه بيست دوم چنين ميفرمايد:
«و از نشانهاي اوست آفريدن آسمانها و زمين و گوناگون بودن زبانهاي شما و رنگهاي شما هر آينه در اين نشانهايي براي عالمان است»
انسانها از ديدگاه دين مبين اسلام از يک پدر و مادر آفريده شده سپس به تمام منطقه زمين انتشار يافتند و زبانهاي متفاوت را که در طبيعتشان برابر بود از طريق الهام خداوندي به آنها داده شده است.
زبانها از مادر به اطفال مثل شير هديه داده ميشود، جزء وي ميگردد در سايه همان زبان، روح و قلب وي بعد از سن رشد مطمئن ميباشد .
حتي از ديدگاه دانشمندان روانشناسي عدم آگاهي از خصوصيات زبان خود و حقارت زبان توسط زبانهاي مهاجم يک نوع تکليف اعصابي و يا روحي را در ميان گويندگان آن ميآورد.
مريت روهين مينويسد در دنيا 5000 (پنج هزار) زبان وجود دارد بعد از تحقيق از تقارب و مشابهتهايي که دارند به اين نتيجه ميرسد که شايد تمام زبانها از يک زبان باستاني ريشه گرفته باشد.
در اينجا ميخواهم ذکر کنم که تمام مراجع را که من از آنها استفاده کردم در بخش آخر ذکر ميکنم.
سازمان ملل خصوصا يونسکو در راستاي حفظ زبانهاي ضعيف و پايمال شده اقداماتي را در دست دارد و تلاش ميکند چنين زيبايي طبيعت در وجود زبانهاي متفاوت است نبايد با از بين رفتن زبانهاي ضعيف طبيعت متضرر شود اگر چه در اين قرن جديد بيشتر از 200 (دويست) زبان مواجه با خطر از بين رفتن است.
لهذا سازمان ملل به رسميت شناختن هر زبان داخل دولت خود و تحصيل در زبان مادري کودکان هر قوم را در مصوبات خود تثبيت و توصيه مينمايد.
وطن ما افغانستان يک جامعهاي است که اقوام، الوان و زبانهاي مختلف زندگي ميکنند در راستاي حقوق فرهنگي مردم تا جايي از زمانههاي دور تاکنون مشکلات وجود داشته و تفاوتهايي را قايل است.
در دوران تصويب قانون اساسي جديد، نمايندگان ترکهاي افغانستان خواستار گنجانيدن بعضي حقوقهاي حقه خود در قانون اساسي شدند و از جمله رسميت زبان ترکي هم بود ولي درآن زمان مداخله از حد زياد خارجيها منجر به ناکامي آنها شد و تهديدهايي توسط خارجيها خصوصا مداخله آقايان زلمي خليلزاد سفير امريکا در کابل و لخضر ابراهيمي نماينده ملل متحد در افغانستان سبب آن شد که يک زبان عمده افغانستان تنها در رديف ديگر زبانهاي خورد قرار بگيرد اگر چه در قانون اساسي ثبت شده و در مناطقي که وجود دارد رسميت پيدا کرد.
ماده شانزده هم قانون اساسي:
«از جمله زبانها پشتو، دري، ازبکي، ترکمني، بلوچي و پشهيي، پاميري، و ساير زبانهاي رايج در کشور، پشتو و دري زبانهاي رسمي دولت ميباشد.
در مناطقي که اکثريت مردم به يکي از زبانهاي ازبکي، ترکمني، پشهيي، نورستاني، بلوچي، و يا پاميري تکلم مينمايند، آن زبان علاوه از پشتو و دري به حيث زبان سوم رسمي ميباشد و نحوه تطبيق آن توسط قانون تنظيم ميگردد.
دولت براي تقويت و انکشاف همه زبانهاي افغانستان پروگرامهاي موثر طرح وتطبيق مينمايد.
نشر مطبوعات و رسانه هاي گروهي به تمام زبانهاي رايج در کشور آزاد ميباشد.
مصطلحات (اصطلاحات) علمي و اداري ملي موجود در کشورحفظ ميگردد.»
به هر صورت تنها براي زنده نگاه داشتن زبانهاي ترکي در بعضي مناطق افغانستان اگر واقعا دولت فقره سوم قانون مذکور را اجرا نمايد کافي است نه براي رشد کامل آن اما فقره اخير هم يک نوع مهمل است آيا منظور از اين فقره تمام اصطلاحات فارسي و پشتو در کشور را ديگر زبانها در اصطلاحات خود بايد بگيرد و حفظ کند؟ اين بمعني آن است که وجود ديگر زبانها تنها حالت سمبوليک داشته باشند و در خلال مدت زماني هويت خود را از دست بدهند و ازبکي در ميان خود به چند بخش و ترکمني هم به چند بخش تقسيم شود.
بحث بر روي اين در پارلمان هم يک نوع چنين برداشتها را به ميان ميآورد.
آيا فرهنگ فعلي افغانستان که با تمام جوانب آن بگيريم فرهنگ اسلامي است يا فرهنگ قومي، قبيلوي و يا قديمي غير اسلامي؟
در واقع فرهنگهاي موجود در کشور فرهنگ اسلامي خالص نيست بلکه مختلط از فرهنگ اسلامي، قبيلوي و قديمي غير اسلامي است بلکه در اين اواخر فرهنگ اسلامي را به طاق نسيان گذاشته هر قوم به زنده نمودن فرهنگ قبيلوي، قومي وقديمي غير اسلامي خود تلاش زياد بخرج دادند لهذا تنوع فرهنگ در کشور روحية باهم زيستي و احترام متقابل را از دست داده به تنافس و جنگ در برابر همديگر برخواسته است.
بطور مثال تغير نام دو مدرسه در مزار يعني « مدرسه ميرزا الوغ بيک» و «مدرسه امير عليشير نوائي» که با نام شخصيتهاي مسلمان ترکتبار ناميده شده بود و نام گذاري کوچههاي مزار با نام زردشت و غيره .
فرهنگ اسلامي تمام خوبيهاي فرهنگي همه اقوام را پذيرفته است به شرط اينکه با اساسات دين در تناقض نباشد واحترام متفابل را دارا باشد.
زبان ازبکي و ترکمني از شاخههاي زبان ترکي ميباشد که زبان ترکي علي العموم از خصوصيات و امتيازات خاصي در ميان زبانها برخوردار است طبق تحقيقان زبانشناسان از جمله موسسه ام-اي-تي در آلمان زبان ترکي سومين زبان استاندارد بين المللي است و در بسياري از زبانهاي بين المللي واژههاي خاص ترکي داخل شده از جمله اينگليسي 10% آن را تشکيل ميدهد.
ترکها از زمانههاي قديم نوشتن و کتابت و خط خاص خود را داشتهاند بعضي مورخين تاريخ اختراع خط ترکي را 2500 سال قبل دانستهاند و برخي از مورخين خط ترکي را به تاريخ تمدن بين النهرين که اولين تاريخ تمدن در جهان ميباشد نسبت داده است، تمدن سومريها را که زبانشان التصاقي و نزديک به زبان ترکي بوده نظر دادند به هر صورت زبان ترکي خط خاصي داشته اما بعد از اسلام و رواج خط عربي رسم خط خود را تغيير داده و به نوشتن با خط عربي را آغاز کردند که اين بحث کوتاه گنجايش شرح آن را ندارد.
وضعيت فرهنگي ترکهاي افغانستان در واقع بخاطر عوامل مختلف تاريخي و فعلي دچار مشکلات در جامعه افغانستان شده است اگر چه وجود قوت وخصوصيات خاص ذاتي خود آن هم تاثير در دفاع از خود را نداشته است.
در قوت و ضعف زبان خصوصيتهاي ذاتياش آنقدر مؤثر نميباشد که قوت گويندگان آن تاثير دارد برخي از زبانهاي معروف در اروپا طي 200 سال رشد نموده به کتابت خود آغاز کردند که قريب است به زبان بين الملي تبديل شود.
زبان ترکي در افغانستان از زمانههاي قديم وجود داشته است حتي تا پنچاب هند در سده اول قبل از ميلاد نفوذ نموده بوده است. در دوران سفر ابن بطوطه مراکشي تا هشنغري پشاور تکلم ميشده است.
اما بعد از سقوط ترکستان توسط تزاريها و چينائيها و تشکيل دولت افغانتستان برخي ترکهاي افغانستان زبانهاي خود را از دست دادند و تغير هويت نمودند.
عوامل متعدد وجود داشت از جمله مورد حمله قرار گرفتن آنها از دو جانب، قطع روابط آنها با دولتهاي آسياي ميانه، عدم توجه دولتهاي زمان به زبان آنها و زير فشار قرار دادن آنها، و تحت تاثير رفتن آنها از جمله عوامل تاريخي است که باعث ضعف زبان ترکي در افغانستان شد.
و ديگر عوامل عمده تاريخي عدم تعصب آنها بوده زيرا که ما ميبينيم در طول تاريخ حکومتهاي ترکها در افغانستان که قبلا بنام خراسان بود و ديگر دولتها وجود داشته و پادشاهان آن هيچ نوع توجه به زبان خود نداشته است و براي رواج زبان ترکي تلاش نکردند و هيچگاه پا فشاري نداشتند.
در واقع فعلا ترکهاي افغانستان به حاشيه رانده شدهاند وضعيت زبان و ديگر فرهنگ آنها کما حقه به جامعه معرفي نميشود و زبان ازبکي نه تنها مورد توجه قرار ندارد بلکه کارهايي هم صورت ميگيرد که به زبان ازبکي و ترکمني ضرر وارد ميکند.
اگر چه ترکها در تمام جوانب خدمت در فرهنگ کشور سهم فعال دارند اما نه با هويت زباني خود. دولت تاکنون فقره سوم ماده چهاردهم قانون اساسي را عملي نساخته در حاليکه چند سال گذشته است بلکه اقدام به بستن ديپارتمان ادبيات ازبکي جوزجان نمود.
تاکنون هيچ رشد متوازني در ميان زبانهاي کشور به چشم نميخورد بلکه تعدادي از زبانها از امتيازات فوق العاده برخوردار هستند.
در اين اواخر دولت تعدادي کتب درسي را به زبان ازبکي چاپ نموده آماده توزيع به مدارس نموده است در حاليکه دانشمندان ازبک کشور اعتراض دارند و ميگويند که در اين کتب گرامر ازبکي در نظر گرفته نشده و با روحيه ترکهاي افغانستان محتواي آن برابر نيست و قبلا با دانشمندان ترکتبار افغان در اين موضوع مشورت صورت نگرفته است.
معارف کشور تنها در خدمت تعدادي از مردم است رشد متوازن را در نظر نگرفته است. تخمينا ده ها هزار بورس هاي تحصيلي ويا نظامي از خارج آمده سهم جوانان ترکهاي افغانستان در نظر گرفته نشده است.
دهها هزار تن براي ترننگهاي کوتاه مدت ويا دراز مدت وارد خارج کشور توسط دولت اعزام شدند سهم ترکها اصلا در نظر گرفته نشده است.
هزارها اسناد جعلي ساخته شده ارزيابي شده به طرفداران خود قدرتمندان توزيع نمودند و آنها تا جاي کادرهاي مهم هستند در دولت فعلي، اما تعدادي زيادي از ترکها در ارزيابي اسناد اصلي خود مشکلات دارند.
هزارها اسناد ساخته شده و يا اصلي ديني ديگر اقوام ارزيابي شده و فعلا علماء ان کادر علمي و يا در کدام بخش دولت کار ميکنند اما من تا جايي خبر دارم صدها عالم ديني ترکتبار که واسطه (پارتي) نداشت واقعا عالم هم بود اما اسنادهاي آنها ارزيابي نشده است.
در رسانههاي همگاني سمعي و يا سمعي و بصري و غيرهي مربوط دولت و خصوصي زبانهاي ترکي ازبکي و ترکمني سهم ندارند اگر چه يک تعداد هفتهنامه هاي محدود يکمقدار زبان ازبکي را جاي دادند و يا به زبان ازبکي چاپ ميشوند اما در بقيهي رسانههاي معروف کشور هيچ سهم ندارند تلويزيون ملي مدتي را براي تقديم برنامه ازبکي داده که اصلا زمان مناسب و کافي نيست. تنها تلويزيون آئينه در بخشي از برنامههاي خود زبان ازبکي و ترکمني را جاي داده است.
سازمانهاي خارجي بين المللي براي حفظ قرهنگ و زبان در اين مورد نه تنها سکوت را اختيار کردند بلکه در دوران تصويب قانون اساسي توسط برخي از اشخاص مهم سازمانهاي خارجي نمايندگان ترکتبار کشور بخاطر پا فشاريشان در مورد ثبت زبان ازبکي به عنوان زبان رسمي کشور در قانون اساسي مورد تهديد هم قرار گرفتند.
دو زبان رسمي کشور بخاطر تماس با دولتهاي که غني از توليدات فرهنگي هستند تمام مشکلات خود را حل مينمايند و روابط سخت فرهنگي، اقتصادي و غيره دارند اما دولت با دولتهاي که ترکزبان هستند آن قدر روابط قوي ندارد.
يک خطر بزرگ ديگري که فعلا زبان ترکي ازبکي و ترکمني را در افغانستان تهديد ميکند داخل شدن از حد زياد اصطلامات و الفاظ ديگر زبانها در اين دو شاخه ترکي ميباشد خصوصا در شهرها.
بخش چهارم:
وضعيت اقتصادي ترکهاي افغانستان.
من در آغاز بايد يادآور شوم که من اقتصاددان ماهري نيستم تنها در مسايل اقتصادي يکمقدار معلومات دارم که از طريق مطالعه بدست آوردم ولي عدم عدالت اجتماعي فعلي کشور به تحقيقات دقيق ضرورت ندارد بلکه يک مسأله کاملا هويدا و محسوس است .
در واقع ترکهاي افغانستان در دوران جنگهاي دو دهه و دور فعلي از وضع اقتصادي بدي رنج برده و ميبرند بلکه تحولات تاريخي در وضع اقتصادي آنها عايد شده که در طول تاريخ کم نظير بوده است.
تمام عوايد دو دهه گذشته اکثرا کمکهاي خارجي و يا استفاده غير قانوني از منابع دولت بود که در هر دو، ترکها سهم بسيار کمي داشتند تحولات دو دهه توازن جامعه را برهم زده تحولات غير معمول و تاريخي در جامعه افغانستان عايد ساخت و ترکهاي افغانستان کاملا متضرر شدند بحث در مورد دو دهه ضرورت به يک بحث طولاني است ولي اين بحث ما تنها در مورد وضعيت فعلي و يا در دوران حکومت کرزي صاحب است.
منظورم در اين بحث تمام جوانب اقتصادي آنها نيست که در تمام جوانب ايجابيات و يا سلبيات اقتصادي و يا اهميت مناطقي که آنها سکونت دارند و تحولات در آن ساحات باشد بلکه من تنها ميخواهم رشد اقتصاد جامعه، بازسازي و توزيع غير عادلانه ثروت ملي و محروميت ترکهاي افغانستان از حقوق خود را شرح دهم و تنها زور و زورنمائي از امتياز فوق العاده برخوردار است.
براي اختصار در چهار بخش سهم آنها را مورد بررسي کوتاه قرار ميدهم هريک:
اول : تشکيل ادارههاي اقتصادي دولت و بودجههاي عادي و انکشافي و غيره؛
دوم: کمکهاي جامعه جهاني و مسايل ان.جي.او.ها؛
سوم: توليد و تجارت ترياک؛
جهارم: سرمايه گذاري خارجي و داخلي و خصوصيسازي.
تشکيلات اداري دولت
تشکيلات دولت را در بخش سياسي مورد بحث قرار دادم که ترکهاي افغانستان هيچ سهم خوبي ندارند در تمام مقامهاي مهم اقتصادي ترکهاي افغانستان (ازبکها وترکمنها) چندان استخدام نشدند.
من ميتوانم بگويم از تمام انواع اقتصاد کشور که من ميخواهم مورد بحث قرار دهم تنها آنانيکه و آن ملتي که در رأس حکومت و قدرت قرار داشتند و دارند استفاده کردند از کمکهاي خارجي، منابع داخلي، تجارت ترياک، سکتورهاي خصوصي و تجارت آزاد و غيره تنها آنانيکه در رأس قدرت بودند و قرار دارند استفاده کردند.
حتي تجارت آزاد کشور را هم به اقتصاد قوم و يا فاميل تبديل نمودند و يک حلقه خاص اقتصادي تشکيل شد که ديگران را نه در دايره دولت ونه در دايره تجارت خصوصي اجازه ميدهند که رشد کنند.
تمام اماکن دولتي توسط اينها تصرف شده بنام سرمايهگذاري اجاره شده و تمام سکتورهاي دولتي که خصوصي شده، تمام قراردادهاي که براي بازسازي و يا ترميم اماکن عامه و يا دولتي با شرکتها صورت گرفته چه توسط دولت چه توسط ان.جي.او.ها در هيچ يک از اينها سرمايهدارهاي ترک کشور سهم ندارند چونکه آنانيکه قرارداد ميبندند بيشتر واسطه در دولت دارند.
سرمايه گذاري در مناطق محلي هم براي تجارهاي ترک ميسر نيست تمام قرادادهاي محلي توسط مسئولين محلي داده ميشود در تمام مسايل بيشتر مسايل قومي را در نظر ميگيرند رشوت و شراکت آنها بايد در نظر گرفته شود هيچ قراردادي به سطح مرکز و يا اطراف بدون واسطه داخل دولت ممکن نيست اعلانات دعوا طلبي تا سال گذشته يک مزاق بود هر کس واسطه داشت به نفع او فيصله ميشد.
دولت در رشد اقتصاد مناطق ترکنشين چندان توجه ندارد بلکه بيکاري و وضع بد اقتصادي سبب شيوع اعتياد به مواد مخدر شده است حسب احصائيه (سرشماري) وزارت صحت عامه کشور بيشترين معتادين در مناطق مرز با ازبکستان و ترکمنستان و مرکز ميباشد.
از بيشترين از کمکها و يا بودجههاي اختصاصي براي پروژه و يا ديگر مصارف سرقت صورت ميگيرد.
در ادارات دولتي فساد استفاده از منابع دولتي و سرقت مال دولت بالا رفته است. علاوه بر سرقتهاي قانوني طبق تحقيق اداره مبارزه عليه ارتشا و فساد اداري هشتاد پرونده بزرگ رشوت، سوء استفاده مالي مقامات دولتي به محکمه ارجاع شده ولي تا کنون رسيدگي نشده است.
آنانيکه در ادرات دولتي مسلط هستند تعدادي از افراد آنها که فعلا کار نميکنند تنخواه ميگيرند بخاطر همين سبب در مورد تعداد دقيق کارمندان دولت تا کنون معلومات دقيق توسط وزارت ماليه ارائه نميشود .
دولت در راستائي کمک به زارعين و يا دهقانان ترکتبار افغانستان هم سست است مسئوليت هاي خود را بطور خوب انجام نميدهد هر چند که استراتژي دولت براي مبارزه از بين بردن کشت خشخاش در مناطق آنها موفقانه تطبيق شده است بديل معيشت وجود ندارد.
در مورد اختصاص بودجه هم تفاوتهاي را در مناطق ترکنشين قايل است بنابر گفته صاحب نظران و من ميخواستم که تمام بودجههاي اختصاصي دولت در ظرف 5 سال را مطالعه نمايم که نتوانستم پيدا کنم.
کمکهاي جامعه جهاني
در مورد کمکهاي جامعه جهاني بگويم که بيش از 17 ميليارد دلار براي افغانستان اختصاص داده شده و بيشترين آن به مصرف رسيده و تنها امريکا در ظرف 5 سال 5/ 82 مليارد دلار را براي نگهداري سربازان و امور نظامي به مصرف رسانيده است علاوه بر ديگر مصارف گزاف امنيتي و مصارف ديگر دولتهاي عضو اعتلاف موجود در افغانستان.
همانا مقدار گزاف پول خارجي که وارد افغانستان شد و به مصرف رسيد و توزيع عادلانه کمکها هم صورت نگرفت که منجر به ايجاد خلاء بزرگ اقتصادي گرديد توازن اقتصادي را در ميان اقوام مسکون در جامعه برهم زد و آنانيکه بر سر اقتدار بودند با ساخت و پاخت با مسئولين جامعه جهاني از اين کمکها استفاده کردند.
بنابر قول آقاي بشر دوست در مصاحبه خود در راديوي ايران چانس فعلي افغانستان در طول تاريخ سيصد ساله آن به وي ميسر نشده بود.
کمکهاي وارد شده توسط دولت و ان.جي.او.ها به مصرف رسيده است در رأس ان.جي.او.ها اکثرا همانا قدرتمندان بر سر حکومت قرار دارند و من ميتوانم بگويم نقش ترکهاي افغانستان در ان.جي.او.ها در حد صفر قرار دارد چه در تأسيس آن و چه در مشارکت در کار آن و چه در اجراي برنامههاي مختلف انکشافي و باز سازي آن.
مؤسسههاي خارجي دونر و يا کمک کننده تمام ان.جي.او.هاي داخلي و يا خارجي بين المللي در افغانستان هستند اگر ما ببينيم بسيار کم بلکه من تاکنون نديدم که يک ترک در رأس يک ان.جي.او. باشد.
کارمندهاي ان.جي.او.ها حقوق بسياري ميگيرند اما صفر عشاريه پنج درصد کارمندهاي آنها را ازبکها و ترکمنها تشکيل نميدهند .
ان.جي.او.هاي داخلي و خارجي در بازسازيشان هم عادلانه نبودند و آنانيکه در رأس حکومت و يا ان.جي.او.ها قرار دارند در مناطقشان و يا مناطقي را ترجيح دادند در آنجا بازسازي بيشتر صورت گرفته است.
حتي دولتهاي خارجي موجود در افغانستان هم در مورد باز سازي اهداف خاصي را در نظر دارند بنابر آن مناطق ترکنشين غير مطلوب است براي آنها.
کشت ترياک وتجارت آن :
اگر چه در مورد کشت و يا تجارت اين بوته مضر و دشمن انسانيت هيچ کسي توصيف خوب نميتواند بکند اما تجارت و کشت اين بوته توسط برخي در کشور و عدم مشارکت ديگر هم يک توازن اقتصادي را برهم زده تعدادي در يک جامعه رشد اقتصادي زيادي داشته بازار را کنترول کند و تعدادي تمام هستي تاريخي و فعلي خود را از دست بدهد و اين يک ظلم بسيار آشکار است همه بايد داخل يک سيستم عادل و داخل قانون پيشرفت کند ولي آنانيکه در اقتصاد کشور از طريق غير قانوني و حرام تسلط پيدا کنند و اين خود يک دشمني با برادران داخل جامعه خود است هرچند که مربوط هر قوم باشد.
کشت خشخاش در افغانستان از سالهاي 2001 رو به افزايش بوده تنها در سالهاي 2005 و 2006 با ترتيب 4100 و 6100 تن تخمين زده شده که با ترتيب اول 87% تکافوي احتياج جهاني را و دوم و 92% از کل کشت و برداشت ترياک در سطح جهان را تشکيل ميداد.
تجارت اين مواد اگر چه سابقه طولاني دارد از تاريخ 1839 تا 1860 توسط شرکت هند شرقي بريتانيا به چين تجارت ميشده است حتي بخاطرتجارت خشخاش بارها جنگ صورت گرفته است تا به امروز ادامه دارد اما در طول تاريخ آن قدر گسترده نبوده که درين سالها است.
در کشت اين بوته مضر داخل افغانستان يک منطقه از ديگر مناطق تفاوت دارد يعني در مناطق ترکنشين کم بوده و تمام استراتژيهاي دولت در مورد محو کشت و تجارت خشخاش تقريبا موفق بوده و اجرا ميگردد اما در ديگر مناطق به ناکامي منجر ميشود.
در مورد مبارزه عليه کشت خشخاش و يا استفاده از آن داخل افغانستان هم يک برنامه همهگير و عادلانه وجود ندارد مناطقي از کوکنار بيشتر از ديگر منطقه استفاده ميکند.
بنابر گزارشهاي بعضي از روزنامههاي معروف غرب در تجارت و ترافيک اين مواد برخي از مقامات مهم دولتي سهم دارند از جمله «مسئولين مبارزه عليه مواد مخدر» و «وزارت داخله» را هم ذکر کردند حتي برخيها اکمال جنگ فعلي را تجارت مواد مخدر توسط نيروهاي خارجي موجود در کشور با همکاري مسئولين مهم امنيتي و تجارت طالبان ذکر ميکنند حتي در مقرريها هم نقش آن را ذکر کرده و ميگويند آنانيکه در همين گروه باشند مقرري حاصل ميکنند ولي چه اندازه حقيقت دارد خدا ميداند اما بدون شک تجارت اين مواد بدون همکاري ارگانهاي امنيتي ممکن نيست.
راد مرد تحليلگر کانادائي مي نويسد: «بسياري از مسئولان دولت با رهبران جنگ طلب و تاجران مواد مخدر اين کشور رابطه و همکاري نزديک دارند از حمايت بسياري از ژنرالان امريکائي برخوردارند.» او علاوه ميدارد: «در پوليس هم سرايت کرده حتي تعيين فرمانده سابق پوليس کابل را هم در همين ليست ميگيرد.».
اقدام ارگانهاي امنيتي در برابر قاچاقچيان يکسان نبوده است مثلا تعدادي از تجارهاي مواد مخدر دستگير ميشوند ولي بر اساس قوميت فورا رها ميشوند هرچند که بالفعل دستگير شده و در اخبار هم نامش آمده باشد، اما تعدادي از تجار ترکتبار کشور شکايت دارند وميگويند يک مقدار پولي که دارند مسئولين بالا در ارگانهاي امنيتي بدون اسناد بنام تجار مواد مخدر آنها را دستگير و به محاکمه سپردند و تعدادي شکايت دارند زياد تحت تعقيب قرار ميگيرند. عکس العمل هم در برابر زارعين فرق دارد.
به هر صورت از خداوند ميخواهم هيج ملتي را از طريق اين مواد حرام رزق ندهد ولي مسألهاي که من ميخواستم ذکر کنم مسألهي برهم زدن رشد متوازن اقتصادي اقوام داخل کشور است و در برخي مناطق رشد اقتصادي بيشتر داشته و تعداد زيادي را به تاجرهاي کلان ملي تبديل نموده است.
سکتورهاي خصوصي :
تجارهاي ترکتباري که واردات و يا صادرات دارند هم از بسيار مشکلات رنج ميبرند در آغاز مسئولين گمرکها با تجارهاي غير ترک تساهل را اختيار نموده و با تجارهاي ترک افغانستان سختي نمودند سبب آن شد که حتي در بخش تجارت و يا سکتور خصوصي هم ترکهاي افغانستان نقص کنند و از صحنه بيرون بروند.
من بطور مثال در شمال شرق مسئولين دو بندر را ذکر ميکنم که قوميت آنها چيست وآيا مشارکت ملي است؟
مسئولين شيرخان بندر کندز:
رئيس: حسن مستقيم از برادران تاجيک ولسوالي فرنگ ولايت بغلان.
معاون : مخدوم عبد الله از برادران تاجيک ولسوالي فرخار ولايت تخار.
مدير کنترول : حاجي نورالله از برادران تاجيک ولسوالي رستاق ولايت تخار.
مدير عوايد: معلم سردار از برادران تاجيک ولسوالي فرخار ولايت تخار.
با شمول مسئولين مواد نفتي همه از برادران تاجيک هستند
و بندر اي خانم هم تابع شيرخان بندر است رئيس آن حاجي شاروال عطا از برادران تاجيک ولسوالي رستاق ولايت تخاراست و تمام بندرهاي کشور چنين است.
در آغاز دوره حکومت کرزي صاحب صدها شرکتهاي معروف دنيا بخاطر سرمايهگذاري وارد افغانستان شدند و بيشترين استفاده کننده از اين شرکتها تنها آنانيکه بر سر اقتدار بودند هستند و سرمايهگذارهاي خارجي هم تنها به آنها بخاطر اينکه در حکومت نقش داشتند اعتماد نمودند اجازهنامه و يا اخذ قرارداد بازسازي براي آنها از همين طريق زود ميسر ميشد.
تا کنون از عدم دريافت کدام قرارداد دولتي بيشترين تجارهاي ترکتبار کشور و شرکتهاي آنها تعطيل وخودشان رنج ميبرند سکتورهاي عمومي که خصوصي شد تنها به تصرف يک تعداد محدود افتاد.
شايد در آينده فرصت پيدا شد که يک بحث الحاقي درين موضوع خواهم نوشت.
در آخر به دوستان يادآور ميشوم چيزي که من نوشتم بسيار ناچيز بوده هر خطائي موجود باشد عذر بنده را قبول نمايند چونکه من نويسنده ماهري نيستم و در مورد مراجع ميگويم که تنها در مورد ترکهاي افغانستان خصوصا در مورد وضعيت فعلي منابع کم است .
مآخد و مراجعيکه از آنها استفاده کردم :
قرآن شريف با تفسير کابلي، حديث پيغمبر، جامعه وتاريخ (استاد مطهري)، جامعه شناسي سياسي (دکتور حسين بشيريه)، رهنمائي پيرامون دولت در افغانستان (مجموعه از محققين)، مقاله ريشهشناسي زبان ترکي (حميد داديزاده اينترنت)، تاريخ ادبيات ترکي و ازبکي ترجمه (استاد برهان الدين نامق)، مقاله اقتصاد ترياک در افغانستان از سايت آريائي، مقاله افغانستان کدام سو (رادمرد) از سايت مشعل، سايتهاي بيبيسي و ديگر سايتهاي خبري و برخي روزنامههاي داخلي و مقاله چانس باقي مانده غرب در ورطه سياست رزاق مامون از سايت آريائي وغيره.
تاريخ : 15/12/1385.
حضرت الله ولايت تخار
Hazratratullah2005@hotmail.com
مخابره شده در سرویس مقالات و مصاحبه ها
Geen opmerkingen:
Een reactie posten