آته يورت قسمت دوم
فهرست تطبیقی واژگان ترکی با هزارگی(قسمت-2)*آبهَ/آپهََ[=abā~apā]=[=هزارگي]=1- پدر [=درلهجهء دايزنگي(1)] 2- مادر [=درلهجهء بيسودي(2)] آپَه=در بعضي گويشهاي هزارگي بهمعناي خواهر بزرگ است.گولآپا/گول+آپا[=تركي قزاقي/تاتاري/تركمني/ اوزبيكي]=مادر گلمانند ، مادر همچوگُل، خواهر گُل(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، فرهاد جوادي، عبدالله اوغلو، ج1، ص193 ، نشر اختر).آپا/اِبه/آبا[=apa~ebe~aba]=[ تركي]=در زبانِ تُركي بيشتر بهمعناي پدر ، پدربزرگ و ندرتاً بهمعناي مادربزرگ و مادر است( منبع: جامع التواريخ / رشيدالدين فضل الله همداني / ج3 /
ينيخو بلند اَيد نميتَنَه!).آيتماق/غ[=ğ/aitmaq]=[=تركي]=بهمعني گفتن باشد. آييتماق/غ[=ayeetmaq/ğ]=[=تركي]=بهمعني گفتن باشد. آياتماق/غ[=aiatmaq/ğ]=[=تركي آذري]=واضح و روشن و بيپرده گفتن. آيتميش[=aitmiş]=[=تركي]=گفته(منبع: همان، ص30). اَيغاق[=تركي]=ايغاق از مادۀ "آي"[=ay]=سخنگفتن، گفتن، بيانكردن، وعظ كردن(=در متون مانَوي به زبانِ اويغوري) بهمعناي سخنچين، نمام، پشتسرگو و غماز است. در سنگ نبشتههاي تركي، تنها«آي» بهمعناي گفتن و "آيغوچي" بهمعناي مشاور و حكيم، آمده است. در زبان كوماني(=قبچاقي) "آيغاقلا" بهمعناي اظهار كردن، توضيح دادن، دادخواهي كردن به كار رفته است(منبع: جامع التواريخ / ص2309).+ نوشته شده توسط ata yurt در سه شنبه یکم خرداد 1386 و ساعت 7:51
ص2124 / نشر البرز) .آئابا[=تركي سُنقري]=مادر ، در زبان تركانِ ساكن در شهر سُنقر از توابع ولايتِ كرمانشاه، در خطهء كردستانِ ايران( منبع اين قسمت را متاسفانه فراموش كرده ام).آبيي[=تركي تاتاري]=آقا، برادر بزرگتر(منبع: فرهنگ نامهاي تركي،ج1، ص242).*اَبسَقل/اقسَقل[=ābsāqāl]=[=هزارگي]=در ضربالمثلهاي هزارگي بهمعناي ريشسفيد ، رهبر و رئيس به كار برده ميشود (=مثال: ابسقل/آقسَقل كه زياد شد قُل بيرو موشه!).آكساكال[=تركي تاتاري]=ريشسفيد و فرزانه(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص263).*آتهَ/آتا[=atā]=[=هزارگي]=پدر ،ايضاً نام روستايي در هزارستان/غزني/چَغَتو: آتهمير ، همچنين نام يكي از طوائفِ ساكنِ در ولُسوالي( شهرستان/فرمانداري(3) جاغوري: آتَهَ/آتا...در گويش هزارگي، در بيشتر موارد، در كلماتِ موردِ استفاده، مُصَوتِ بلند «آ- a» به مصوتِ كوتاهِ «اَ- ā» (=و مثلا در همين مورد كلمهء«آتا» به «آتَه») تبديل ميشود. به جرأت ميتوان گفت كه معروفترين و پُر كاربرد ترين واژۀ تركي در گويش هزارگي(=تمام لهجهها در هزارستان مركزي) كه همچنان زنده و جاري است، همين كلمه آته بهمعناي پدر ميباشد. حتي بچههاي هزاره كه در مهاجرت و شهرها نيز بدنيا آمدهاند، اين كلمه به گوششان آشناست و آن را استعمال ميكنند(=ضربالمثل: اَسيَه اگَه از آتهِتو بَشَه اَم دَ نوبَدَه!).آتاي[=تركي باشغردي]=مشهور ، معروف، پدر(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص342).آتا[=تركي]=پدر ، واژهء "آتا" در زبان تركي بهمعناي "پدر"است، واژۀ كهن بدين معنا قانگ(qang=) بوده است و آتا براي نخستين بار در متونِ اويغوري بودائي سدۀ هشتم ميلادي جايگزين قانگ شده است(منبع: جامع التواريخ ج3 / ص2285).*آجرغَه[=ajerğā]=[=هزارگي]=میل کردن حیوان ماده بهلحاظ رابطه جنسی(=در لهجهءدایزنگی(آجیرغه[=تركي]=به لغتِ مغولی نر یاشد(منبع: سنگلاخ، مهديخان استرآبادي، ص19) (4)*آجَه[=ajā]=[=هزارگي]=پيره زن، مادربزرگ و ايضاً جزءِ اول نام كوتلي معروف در هزارستان: آجَهگگ(=كاتبانِ دولتي و غير بومي نام اين كوتل را به تشخيص غلطِ خود، "حاجيگگ" ثبت و اشاعه كرده اند)=(ضربالمثل: آجَهرََََه جَغِه ديدگو يخ ميزنه، كُرّه رَ درونِ ماديو!).آچَه[=تركي]=زن مُسنه(منبع همان).اَسَهی[=تركي باشغردی]=مادر( منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص 33).*آغاسي/آقاسي[=ağasi]=[=هزارگي]=نام روستائي در هزارستان/غزني/خواجهميري يا عُمري، در اين ولسوالي كوچك، بصورتِ عمده، هزارهها، پشتونها و بياتها زندگي مي كنند.آغاسي[=تركي]=سرور و بزرگ(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص258).*آغهَ[=ağā]=[=هزارگي]=نامي احترام آميز براي زنان، زنِ اشرافي و محترمه، در گذشته به زنانِ خوانين و بيگهاي هزاره گفته ميشد(=مثال: چيل ماديانِ كُرهّدار...سرگَلِه[=قلين] آغَينگار... نميديم آغَينِگارَه... نميديم باچَينگارَه!). در بیت اخیر پسوند "ی" در کلمهءآغَه، پسوند تحبیب در گویش هزارگی است.آغا[=مغولي]=بانو، خانم، همسر و در اصطلاح گاه بهمعناي شاهزادهخانم نيز به كار رفته است( منبع: جامع التواريخ، ص 2291).گوهرشادآغا=همسر معروفِ شاهرخ، فرزندِ اميرتيمور كورَگاني.*آغيل[=ağil]=[=هزارگي]=1- روستا، دهكده 2- جاي گوسفندان(=ضربالمثل: يك نفر لشكر نموشه، يك خانه، آغيل!).آغُل[=تركي]=در نوشتههاي فارسي بصورتِ آغيل/آقل/آغال/آغول و آؤل نيز ضبط شده است. آغل در زبان تركي نخست بهمعناي: محوطهاي براي چهارپايان، جايگاهِ گله و بويژه گلهِ گوسفندان بوده اما بعدها بهمعناي: محوطه و محل استقرار چادرها(=خيمهها) نيز به كار رفته است(منبع: همان، ص2292).*آق/غ[=ağ~aq]=[=هزارگي]=جزءِ اول نام چند روستا و كوتل در هزارستان: آقبُلاق ، آقرُباط، آقزرات ، ايضاً نوعي گياه(علفِ هرز) كه رنگ سفيد دارد: آقجم. آقيال[=aqyal]=[=هزارگي]=اسبي كه يالِ سفيد داشته باشد.آغ/ق[=تركي]=رنگِ سفيد(منبع: سنگلاخ، ص22).*اُقرَه[=oqrā]=[=هزارگي]=چشم، اُقرهِ هزارگي كه بهمعناي چشم است، مخفف و كوتاه شدۀ آق و قَرَه بهمعناي سپيد و سياه ميباشد. اين كلمه و نام، ممكن است كه بخاطر سفيدي و سياهي اجزاء و نماي ظاهري چشم بدان اطلاق شده باشد. امروزه در بيشتر گويشهاي تركي، چشم را "گؤز" ميگويند(ضربالمثل: اُقرهشي دَ تَراقشي يَه!)آغقره[=تركي آذربايجاني]=سپيد و سياه(منبع: خود آموز و مكالمات روزمره تركي آذربايجاني/ ص259).*آلخاتون[=alxatun~ālxātu]=[=هزارگي]=به باور عوام، بانويي از جنسِ اجنّه كه چشمانِ سُرخ دارد و ايضاً نام قريهاي در هزارستان/ميدان- وردك/بيسود: آلتو(=مثال: آلخاتون، بلبلخاتون، پيچَهسياه، گُزَلخاتون![=گؤزل در زبان تركي=زيبا]،).آل[=تركي]=آل در زبان تركي بهمعناي سُرخ است و در آغاز تنها بهمعناي مُركبِ سرخ چيني كه فرمانروايان فرمانهايِ خويش را بدان مُهر ميكردند به كار ميرفت. اين واژه در «سنگنبشتههاي اورخون» بارها به كار رفته است(منبع: جامع التواريخ، ج3، ص2293).آلاله[=تركي]=لالهِ سُرخ، ايضاً، آلآلما/آل+آلما=سيبِ سُرخ( منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص 11- 12).*اَلغُو/الغان[=oqrā]=[=هزارگي]=نگهبان، پاسبانتورغان[=تركي]=نگهبان، پاسبان( منبع: همان، ص 394).*آلغَه/آلغا[=alğā]=[=هزارگي]=چَكُش.بآلغا[=تركي قزاقي و اوزبیکی]=چَكُش(منبع: همان، ص355).بالکا[=تركي قرغیزی]=چکش(منبع: همان، ص355)بولکا[=تركي اویغوری]=چکش(منبع: همان، ص370)*آيه[=ayā]=[=هزارگي]=مادر[=در لهجه دايزنگي]=(ضربالمثل: آيَهرَه دل موسوزه، دايَهرَه دامو!).اويا[=تركي]=همشيرۀ كوچك(منبع: سنگلاخ، ص55).آييم[=تركي]=خاتون و بانوي حرم(منبع:همان، ص33).*ابَغَه[=ābağā]=[=هزارگي]=عمو ، برادر پدر(=ضربالمثل: ايشكمبه گوشت نموشه، بَچهِاَبَغَه دوست نموشه!).آباقا/غا[=تركي]=عم را گويند(منبع: همان، ص17).*اََچَهقَلی[=āçāqlāi]=چوب دوشاخه(=در لهجهءدایزنگی(اوچاغلاق[=تركي]=گیاهِ سهشاخه را خوانند(منبع: همان، ص38).*ارمان/اربو[=ārbo]=[=هزارگي]=حسرت، آرزو(=ضربالمثل: پيشنَهها پيشَيمو، پَسنَهها دلاَربو!).ارمان[=تركي]=حسرت، آرزو(منبع: همان، ص21).*اَلپاغزده شدن[=ālpağ]=[=هزارگي]=تحت تأثير عظمتِ شخص يا مجلس قرار گرفتن بهقِسمي كه در هنگام سخن، زبان به لُكنت افتد.ارباغ[=تركي]=افسون(منبع: همان، ص20).ارپاغجي/ارپاغ+جي[=تركي آناطولي]=ساحر، جادوگر(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ج1 ص251).ارباو[=تركي قزاقي/باشغردي]=افسون، سحر، جادو(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص3).*اَلغَه[=ālğā]=[=هزارگي]=كفِ دست(=مثال: آلغَه دَ تولغه تو، بي تلغَه نَرُو كه نَفتَه نِلغِه تو از اَلغِه تو!).اَل[=تركي آذربايجاني]=دست(منبع: خودآموز و مكالمات روزمره زبان تركي آذربايجاني، ص43).ايليك[=تركي]=دست را نامند و ايل و ايلك هم خوانند(منبع: سنگلاخ، ص68).*اَلقان[=ālqan]=[=هزارگي]=نام منطقهاي در هزارستان/اُرُزگان(=دايكندي/شهرستان)(5).آلقان[=تركي]=سرخخون، خونِ سرخ(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص270).*الگك- بولگك[=ālgāk-bolgāk]=[=هزارگي]=رنگارنگ.آلابولا[=تركي]=مختلفاللّون، ابلق(منبع: سنگلاخ، ص24).*اَلَو[=ālew~ālāw]=[=هزارگي]=آتش، اَلَنگ=زبانهِءآتش(=ضربالمثل: دَ زمستو از پَلَو كَدَه اَلَو خوشَه!).آلاو[=تركي]=شعله و نايرۀ آتش منبع: همان، ص25).آلئو[=تركي آناطولي]=زبانه و شعلهء آتش(منبع: فرهنگ نامهاي تركي، ص11).*اَلَه/الگك[=ālā~ālāgāk]=[=هزارگي]=اَبلَق(=ضربالمثل: مار گزيده از رسپونِ اَلَهگك ميترسَه!).آلا[=تركي]=ابلق(منبع: سنگلاخ، ص24).الا[=تركي]=الا در زبانِ تركي بهمعناي: رنگارنگ، ابلق، لكه لكه، خالخالي، خالدار.*اَيد[=āyd]=[هزارگي]=سخن، اَيدكردن: سخنگفتن(=ضربالمثل: كَس از بينيخو بلند اَيد نميتَنَه!).آيتماق/غ[=ğ/aitmaq]=[=تركي]=بهمعني گفتن باشد. آييتماق/غ[=ayeetmaq/ğ]=[=تركي]=بهمعني گفتن باشد. آياتماق/غ[=aiatmaq/ğ]=[=تركي آذري]=واضح و روشن و بيپرده گفتن. آيتميش[=aitmiş]=[=تركي]=گفته(منبع: همان، ص30). اَيغاق[=تركي]=ايغاق از مادۀ "آي"[=ay]=سخنگفتن، گفتن، بيانكردن، وعظ كردن(=در متون مانَوي به زبانِ اويغوري) بهمعناي سخنچين، نمام، پشتسرگو و غماز است. در سنگ نبشتههاي تركي، تنها«آي» بهمعناي گفتن و "آيغوچي" بهمعناي مشاور و حكيم، آمده است. در زبان كوماني(=قبچاقي) "آيغاقلا" بهمعناي اظهار كردن، توضيح دادن، دادخواهي كردن به كار رفته است(منبع: جامع التواريخ / ص2309).+ نوشته شده توسط ata yurt در سه شنبه یکم خرداد 1386 و ساعت 7:51
Geen opmerkingen:
Een reactie posten