همدلي از همزباني بهتر است:
يادداشت هايي از سفر تركيه
شنبه ۳۱مارچ
عبدالحفيظ منصور -
در تركيه هر افغانستاني كمتر احساس غربت مي كند، سيماي باشندگان اين مرز و بوم بسيار شبيه به باشندگان افغانستان است، تا لب به سخن نگشايد، كمتر مي توان تميز داد كه طرف ترك است يا افغانستاني؟ مردم تركيه بشمول مامورين بلند پايه دولتي، سياستمداران، دانشگاهيان و اهل بازار همه يكسان مردم افغانستان را "برادر" مي خوانند و اظهار محبت مي كنند.
در سفري كه در ميانه برج حوت در جمع شماري از فرهنگيان به تركيه داشتم، تازه يك پهلوي سخن مولوي را دريافتم كه گفته است: "همدلي از همزباني بهتر است" و تازه پي بردم كه چه سخن رسائي است در ارتباط به پيوند ميان دو كشور افغانستان و تركيه.
نمي دانم چه رازي در ميان بود، كه دو سده پيش وقتي لشكر هوتكي ها با لشكر ترك در اصفهان رو برو مي شوند، بجاي جنگ باهم سخن به ملاطفت مي گويند و يكديگر را برادر مي خوانند و ميدان معركه را به ميدان اداي نماز جمعه مبدل مي سازند و پس از آنكه يكديگر را در آغوش مي كشند، ازهم جدا مي شوند.
پس از آن احمدشاه ابدالي شهنشاه خراسان زمين نامه مفصلي عنواني خليفه عثماني (سلطان مصطفي) مي فرستد كه با فرستادن اين نامه ازيكسو ابدالي درايت و كفايت خود را در عرصه مناسبات خارجي تبارز مي دهد، از سوي ديگر بر وجود روابط حسنه ميان دو كشور مهر تائيد ميگذارد.
به سخن مسعود خليلي سفير كبير افغانستان در انقره در اوايل سده بيستم شماري از جوانان افغانستان كه از جانب انگليس كشانده شده بودند، تا در برابر ترك ها برزمند، صف عوض مي دارند و در كنار ترك ها قرار گرفته و بر روي انگليس ها شمشير مي كشند و تا پاي جان ميجنگند، كه اكنون مزار اين رزمندگان در "چنه قلعه" موقعيت دارد. خليلي مي گويد: "به پاس اين فداكاري ها پيش از آنكه وارد ساختمان سفارت در انقره شوم، به "چنه قلعه" رفتم و به ارواح آن رادمردان اتحاف دعا كردم و گفتم، فكر نكنيد مردم افغانستان هميشه خوار و ضعيف بوده اند، اين قبرستان نشان مي دهد كه مردم افغانستان ازچه دور انديشي برخوردار بوده اند. اين جوانان، ترجيح دادند، در دور دست ها با دشمن بجنگند، تا دشمن در عقب دروازه خانه شان نرسد."
مسعود خليلي در پيوند به مناسبات تاريخي افغانستان و تركيه گفت: پرچم افغانستان را در اين سفارت مصطفي كمال اتاترك بر افراشته است و اين امتيازي است كه ساير سفارت خانهها آن را ندارند. افغانستان نخستين كشوري بود كه تركيه را به رسميت شناخت و امير امان الله خان به همه سفيران افغانستان دستور داده بود، تا بخشي از سفارت افغانستان را در اختيار دولت نوبنياد تركيه بگذارند، تا تركيه بتواند روابط خود را تأمين نمايد و اين اقدام را مردم تركيه ميدانند. محمد سليم مهماندار ما در استانبول با يادآوري از اين حوادث گفت: "ما در بدل آن فداكاري هاي مردم افغانستان، اكنون ميخواهيم اداي دين كنيم." و همچنان مدير بخش افغانستان در وزارت خارجه تركيه در اين ارتباط مي گويد: "وقتي تركيه به آرامش رسيد، اتاترك 450 تن از متخصصين عرصه هاي طب، انجنيري، نظامي و موسيقي را غرض معاونت به افغانستان اعزام داشت، كه در اوايل قرن بيست، اين اقدام، كلان ترين كمك شمرده مي شود."
افغانستان در كنار نماينده رسمي دولت، در تركيه يك "سفير دايمي" هم دارد كه آن مولانا جلال الدين است. و زيارت او درشهر قونيه هنوز هم پر از زايران و گردشگران است. آرامگاه مولوي در حال حاضر به موزيمي بدل شده است، كه درآن نسخه هاي قرآن مجيد و مجموعه هاي پارسي و نمونه هاي از لباس و آلات موسيقي دوره هاي پيشين را به نمايش گذاشته اند. دردا ودريغا كه ديگر مولوي دارد، در آن شهر آهسته آهسته غريب مي شود و شهروندان قونيه ديگر نمي توانند، مثنوي را با الفباي پارسي بخوانند. تغيير الفباي تركي به لاتين اكنون ميان بلخ و قونيه فاصله افگنده است و اين فاصله ايست بس عميق كه امروز تركيه را از ديروز با عظمت آن جدا كرده است. هر چند سال جاري به پيشنهاد تركيه و افغانستان از سوي يونسكو، سال مولانا نامگذاري گرديده، كه خود از وسعت انديشه و دامنه فكر اين عارف بزرگ پرده بر ميدارد. از سوي ديگر جاذبه مولوي از حضور گردشگرداني كه از سوي رهنمايان تركي هدايت مي شوند و لحظه يي آرامگاه مولوي را تهي نمانده اند درك مي شود؛ اما اين گردشگران درويشاني نيستند، كه با آواز ني به "چرخ" آيند و با عالم بالا ارتباط قايم نمايند. بل بيشترينه اشخاصي اند، كه از زندگي يكنواخت خسته شده اند و براي چند روزي به قصد رفع كسالت به سير و سفر ميپردازند و با گرفتن چند تصوير يادگاري و يادداشت هاي شخصي دقايقي از زندگي خود را شاد مي سازند.
دولت تركيه سلسله سفرهايي را براي اعضاي احزاب سياسي افغانستان تدارك ديده است، تا وضعيت دموكراسي را در تركيه براي سياستمداران افغانستان معرفي نمايد، گروه ما جزء اين برنامه بود. در اين برنامه روزي هم براي شنيدن توضيحات استادان علوم سياسي دانشگاه انقره اختصاص يافته بود، در درب ورودي دانشگاه دانشجويان دختر ناگزير بودند، تا رو سري هاي خود را بكشند و در بكس هاي خود نهان سازند و به جاي آن موهاي بلند ساختگي را برسر نهند كه بخوبي نشان مي داد، هنوز هم حجاب تهديد جدي در برابر دموكراسي و سكولاريسم پنداشته مي شود. و استاد مراد ويچ اين اقدام را "خنده آور" خواند.
مرادويچ پس از دو ساعت سخنراني پيرامون دموكراسي در تركيه چنين نتيجه گيري كرد: "نظام هاي سياسي ذريعه يك بكس دستي از يكجا به جاي ديگر قابل انتقال نيستند، ما حدود صد سال است كه در تركيه نمي توانيم نظام سياسي به تيپ غربي بسازيم. نظام سياسي مانند نهال ايست كه به آب، خاك و هواي مناسب نيازمند است، تحميل يك نظام اروپايي در تركيه، اين كشور را به مشكل روبرو ساخته است، اكنون ما نه شرقي هستيم و نه غربي."
ايلمازآتش، معاون حزب جمهوري خلق تركيه نظر استاد مراد را تائيد نمي دارد، او يكي از آرمان هاي بنيادي حزبش را سكولاريسم ميداند و بدين باور است كه بدون سكولاريسم پيشرفت ممكن نيست. آقاي ايلماز آتش آشكارا گفت: "افغانستان به اتاترك نيازمند است، تا سكولاريسم را در آنجا قايم نمايد."
حزب جمهوري خلق تركيه دومين حزب سياسي است، كه در شوراي ملي تركيه عضويت دارد و با حزب عدالت و توسعه به رهبري رجبطيب اردوغان رقابت دارد. ايلماز آتش بدين نظر است كه در انتخابات آينده حزبش مي تواند، اكثريت را بدست آورد، وقتي از ايشان پرسيده شد كه روي چه دلايلي حزب عدالت و توسعه توانست بطور بي سابقه يي اكثريت كرسي ها را بدست آورد، موصوف گفت: "قبل از حمله به عراق، امريكايي ها با ما تماس گرفتند، تا در حمله به عراق با ايشان همكاري كنيم، ما از چنين كاري ابا ورزيديم و در مقابل حزب عدالت و توسعه آماده كمك شد و در نتيجه امريكايي ها براي پيروز ساختن آن حزب وارد عمل شدند كه به ثمر نشست." از سوي ديگر شكست برنامه هاي اقتصادي حكومت پيشين كه در رأس آن ليبرال ها قرار داشتند، موجب گرديد تا مردم تركيه به محافظه كاران روي آرند.
آقاي نجاتي معاون پارلماني حزب عدالت و توسعه پيروزي خوبش را مرهون ارائه خدمات بهتر به مردم مي داند و مي گويد: "در عصر حاضر احزاب سياسي با اتكأ به شعار محض نمي توانند، پيروز گردند، بلكه احزاب سياسي پيش از همه بايد راه هاي خدمت گزاري به مردم را بياموزند."
محمود روزنامه نگار ترك بدين عقيده است، كه حزب عدالت و توسعه در عرصه اقتصادي و سياسي موفقيت هايي را نصيب شده است، صادرات سالانه تركيه از 25 مليارد دالر به 100 مليارد دالر افزايش يافته است و تنها صد مليارد دالر ديگر از درك گردشگري عايد تركيه ميشود، حزب برسر اقتدار، تركيه را پس از سالها بحران سياسي به ثبات رهنمون ساخته است. هرچند اين حزب به خواست هاي ديني و مذهبي مردم چندان رسيدگي ننموده است، با وجود آن فكر مي شود، با موفقيت هايي كه بدست آورده بتواند ده تا دوازده سال ديگر رهبري كشور را بدوش داشته باشد.
اردوغان نخست وزير كنوني تركيه همان شهردار موفق استانبول است، كه باري بخاطر خواندن شعر؛
مساجد سنگرماست
جماعت لشكرماست
و مناره هاي مساجد سرنيزه هاي ماست
چند ماهي از فعاليت سياسي محروم گرديد و به زندان رفت. او از اعضاي سابق حزب رفاه به رهبري پروفيسور نجم الدين اربكان است كه اكنون نام سازمانش به "سعادت" تعديل شده است.
اربكان اين پيرمرد انقلابي كه پيشرفت كنوني حزب عدالت و توسعه مرهون راهگشايي هاي او در جامعه تركيه است، در انقره مسكن گزين است، در يك شام باراني به ديدار او رفتيم. اربكان تحصيلات مهندسي دارد و ديزاين تانك "ليوپر" محصول كار اوست، اربكان، خميده به ملاقات ما آمد كه نشان از سن بلند او دارد. ولي با شور و حرارت يك جوان به سخن پرداخت. در ابتدا با لهجه يي شيرين گفت: "زبان يار من تركي است و من تركي نمي دانم" و با اين شعر تأسف خود را ابراز داشت كه نمي تواند، بدون مترجم حرف بزند.
نجم الدين اربكان كه براي چند سال نخست وزيري تركيه را بعهده داشت، بخاطر اين گفته كه "زنان محجب از دست ما بسيار آزار و اذيت ديده اند، و بايد در برابر آنها سرتعظيم فرود آريم"، به دادگاه كشانيده شده و بدين دليل كه گويا اصل سكولاريسم را در تركيه زيرپا نهاده است، از نخست وزيري عزل گرديد.
پروفيسور اربكان تجربه مبارزات چندين ساله خود را در چند نكته فشرده ساخت:
سعادت واقعي در اسلام نهفته است.
آزادي و استقلال بدون تأسيس دولت اسلامي كافي نيست.
دولت اسلامي، دولتي است كه بتواند در ميان شهروندان عدالت را تأمين نمايد و زمينه اعلاي كلمه الله را فراهم نمايد.
مسلمان ها براي اعاده عزت و عظمت پارينه شان بايدP به علم و تكنالوژي توجه جدي نمايند.
استاد اربكان براي نشاندهي اهميت تخنيك گفت: "محمد فاتح به خاطري قادر به تسخير قسطنطنيه (استانبول) گرديد كه توپ نيرومندي ساخت و به ضرب آن ديوار هاي قسطنطنيه را درهم شكست." قسطنطنيه همان شهري است، كه 600 سال لشكريان مسلمان در پشت ديوار هاي بلند آن گير افتاده بودند و از تسخير آن عاجز مانده بودند، تا اينكه سلطان محمد فاتح خليفه عثماني آن را به تصرف در آورد و به مصداق حديث پيامبر (ص) بهترين امير مسلمان شناخته شد.
جناب پيامبر صلي الله عليه وسلم فرموده است: "بهترين امير مسلمان آن است كه قسطنطنيه را فتح نمايد و بهترين لشكر آنست كه در فتح آن شريك باشد."
كمال هلباوي دانشمند معروف مصري در ميزگردي در تلويزيون الجزيره وقتي خواست احمدشاه مسعود را تعريف نمايد، گفت: "مسعود محمدفاتح قرن بيست است. مسعود همان كاري را كرد، كه محمد فاتح در گذشته كرده بود." فاتح خليفه مدبري بود، كه در ميان اميران مسلمان نظير او كمتر ديده شده است. او برخلاف اسلاف خود بجاي حمله يكباره گي به قسطنطنيه، عمليات چند مرحله يي را انجام داد و در فرجام به موفقيت انجاميد.
نخست در تنگه دردانيل پايگاه مستحكمي زير عنوان جلوگيري از حمله دزدان دريايي بنا نهاد تا در روز حمله جلو كشتي هاي كمكي به جبهه مخالف را بگيرد.
اين خليفه خبير باري هم در اين تنگه به مانور نظامي پرداخت و چند كشتي فرضي را ذريعه توپخانه غرق دريا نمود. در طول اين مدت با فرماندار قسطنطنيه از در مدارا پيش مي آمد، تا احساس دشمني او را فرو نشاند.
در مرحله دوم كشتي هاي بزرگي را از راه خشكه به درياي عقب قسطنطنيه فرستاد، تا در هنگام حمله راه عقبي آن را ببندند. زيرا در گذشته قسطنطنيه از جانب اروپا پشتيباني ميشد. همزمان با آن تكنيسين هاي دارالخلافه سرگرم آن بودند، تا توپ نيرومندي بسازند كه توان درهم شكستن برج و باروي قسطنطنيه را دارا باشد. اقدامات مرحله وار نظامي در پهلوي ديپلوماسي زيركانه محمدفاتح منجر به فتح شهر گرديد و محمد در سن بيست سالگي لقب "فاتح" را ازآن خود كرد.
استاد عمر فاروق يكي از اعضاي سرشناس حزب سعادت در استانبول كه به كار تدريس در دانشگاه هاي خصوصي اشتغال دارد، بدين باور است، كه ارزش هاي غربي در تركيه به شكست روبرو شده است و تنها ميداني كه در آينده با آن درگير خواهيم بود، مسأله حقوق بشر و حقوق زن است؛ بنابر اين از همين اكنون بايد به آن مسأله اهتمام لازم به خرج داده شود. بسياري از خانوادهها در تركيه ديگر حاضر نيستند، دختران جوان خود را به دانشگاه ها بفرستند، زيرا از اختلاط دختر و پسر ناراضي اند. به گفته استاد فاروق، اين خانواده ها در پي دانشگاه هاي خصوصي اند، كه دختران بتوانند در آنجا حضور يابند. و خود يكي از صنف هاي دخترانه را در استانبول از نزديك ديديم.
جماعت ديگر مذهبي كه در تركيه در سه روز پسين ميزبان ما بود، "جماعت نور" ياد مي شود، اين جماعت، به كارهاي فرهنگي، تعليمي و اجتماعي تاكيد دارد و موسس آن سيد بديع الزمان نورسي است و حالا "فتح الله گولن" رهبري آن را به عهده دارد. كار اين جمــاعت به جماعت تبليغي پاكستان شباهت مي رساند. جماعت نور در 112 كشور جهان مكاتب نمونه دارد، كه از آن جمله در افغانستان چندين مكتب زير نظر اين جماعت فعاليت مي نمايد و جوانان با استعداد را زير پوشش قرار داده است.
يكي از مسؤولين اين جماعت گفت: "در تركيه هياهو به راه افتاده بود كه اسلام ضد علم است و ما با اين كار خود ماهيت علم دوستي اسلام را مي خواهيم در سطح جهاني به نمايش بگذاريم." "جماعت نور" داراي چند فرستنده تلويزيوني، دانشگاه، بيمارستان و پرتيراژ ترين روزنامه (زمان) در تركيه مي باشد.
نشان شهرداري استانبول، مناره هاي مساجد است وبه راستي استانبول شهر مناره هاي بلند مساجد است. در پهلوي هنر معماري تحسين برانگيز اين مساجد، مسأله جالب ديگر وجود جاي معيني براي حضور زنان نمازگذار در اين مساجد است.
در اين شهر كه حدود شش قرن مركز خلافت اسلامي بود، مجلل ترين و با شكوه ترين مساجد وجود دارد. ايا صوفيا و موزيم غني اين شهر و ديگر جاذبه هاي گردشگري سالانه 15 مليون توريست را به خود مي كشد.
خلفاي عثماني وقتي كشورهاي عربي و شمال افريقا را متصرف شدند، آثار اسلامي را از آنجا به استانبول منتقل ساختند، از اين روهم اكنون، استانبول آثار مهمي همچون عصاي حضرت موسي، دستار حضرت يوسف، شمشير حضرت داود، نعلين حضرت محمد، خرقه، مهر و نقش قدم حضرت محمد (ص) را در خود جا داده است.
زماني سلطان سليم مصر را به تصرف در آورد، نقش قدم سرور كائنات در مصر محفوظ بود. اين خليفه، نقش قدم رسول الله (ص) را به استانبول منتقل ساخت و به زرگران دستور داد، تا آن نقش را در زر بريزند و خليفه آن را بعنوان تاج در سر خويش وانهاد.
سلطان سليم همان كسي است كه علما به او پيشنهاد كردند كه از فتوحات بيشتر دست نگهدارد و به اداره سرزمين هاي موجود بپردازد. او از علما فتواي كتبي خواست ووصيت كرد كه آن فتوا را پس از فوت در قبرش بگذارند، تا در ميدان حشر با آن فتوا حاضر گردد. سليم در صندوق ويژه يي مقداري گرد نگهداشته بود، كه از ميدان غزا برداشته بود و وصيت ديگرش اين بود، كه اين گردها را هم در قبرش بگذارند، تا آن را نزد خدا شفيع آرد.
از استانبول خلفاي عثماني بر بخشي از اروپا حكومت مي كردند و هرگاهي هم كه مي خواستند، به اروپا لشكر اعزام مي داشتند و آنجا را به لرزه مي آوردند، وقتي به آنجا دقيق نگريسته شود، بخشي ازاين مسأله كه غربي ها چرا با تمام توان به سرزمين هاي اسلامي متوجه اند و با چنگ و دندان براي تسخير اين مناطق تلاش مي ورزند، خلافت عثماني قسمتي از اين موضوع را بازگو مي دارد. بلغاريا، رومانيا، مجارستان، يونان، بوسني هرزگوين جزء قلمرو امپراطوري عثماني شناخته مي شد.
سيزده سال پيش در هيأتي غرض اشتراك در كنفرانس ايكو، استانبول را ديده بــودم. تحولاتي كه در اين مدت رخ داده است، چشمگير اند. امروز حكومت بدست گروه اسلامي است، حضور زنان، جوانان در مساجد افزايش يافته است. سيزده سال پيش، در درب مساجد روسري هاي كه زنـان آن را عاريت مي گرفتند و وارد مساجد مي شدند وجـــود داشت؛ اما اكنون زنان محجب چشمگير است و حجــاب هم اكنون به نشانه از برتري مبــدل شده است و آن هايي كه حجاب به سر دارند، درست فهميده مي شود كه احساس غرور و سربلندي مي كنند.
در پايان سفر، مدير بخش افغانستان در وزارت امور خارجه تركيه خواست، تا ديدگاه كلي ما را نسبت به تركيه و سياست هاي آن كشور دريابد. به ايشان گفتم، تركيه با توجه به اينكه از يكسو كشور اسلامي است و با افغانستان پيوند مستحكم دارد، از سوي ديگر در ناتو عضويت دارد، مي تواند نقش بيشتري در افغانستان ايفا نمايد، به ويژه ياد و خاطره استادان نظامي تركيه هنوز در افغانستان زنده است، از اين رو بسيار به صلاح است كه تركيه در تعليم و تربيه ارتش افغانستان فعالانه تر عمل نمايد.
ارسال شده بوسيله payk
شنبه ۳۱مارچ
عبدالحفيظ منصور -
در تركيه هر افغانستاني كمتر احساس غربت مي كند، سيماي باشندگان اين مرز و بوم بسيار شبيه به باشندگان افغانستان است، تا لب به سخن نگشايد، كمتر مي توان تميز داد كه طرف ترك است يا افغانستاني؟ مردم تركيه بشمول مامورين بلند پايه دولتي، سياستمداران، دانشگاهيان و اهل بازار همه يكسان مردم افغانستان را "برادر" مي خوانند و اظهار محبت مي كنند.
در سفري كه در ميانه برج حوت در جمع شماري از فرهنگيان به تركيه داشتم، تازه يك پهلوي سخن مولوي را دريافتم كه گفته است: "همدلي از همزباني بهتر است" و تازه پي بردم كه چه سخن رسائي است در ارتباط به پيوند ميان دو كشور افغانستان و تركيه.
نمي دانم چه رازي در ميان بود، كه دو سده پيش وقتي لشكر هوتكي ها با لشكر ترك در اصفهان رو برو مي شوند، بجاي جنگ باهم سخن به ملاطفت مي گويند و يكديگر را برادر مي خوانند و ميدان معركه را به ميدان اداي نماز جمعه مبدل مي سازند و پس از آنكه يكديگر را در آغوش مي كشند، ازهم جدا مي شوند.
پس از آن احمدشاه ابدالي شهنشاه خراسان زمين نامه مفصلي عنواني خليفه عثماني (سلطان مصطفي) مي فرستد كه با فرستادن اين نامه ازيكسو ابدالي درايت و كفايت خود را در عرصه مناسبات خارجي تبارز مي دهد، از سوي ديگر بر وجود روابط حسنه ميان دو كشور مهر تائيد ميگذارد.
به سخن مسعود خليلي سفير كبير افغانستان در انقره در اوايل سده بيستم شماري از جوانان افغانستان كه از جانب انگليس كشانده شده بودند، تا در برابر ترك ها برزمند، صف عوض مي دارند و در كنار ترك ها قرار گرفته و بر روي انگليس ها شمشير مي كشند و تا پاي جان ميجنگند، كه اكنون مزار اين رزمندگان در "چنه قلعه" موقعيت دارد. خليلي مي گويد: "به پاس اين فداكاري ها پيش از آنكه وارد ساختمان سفارت در انقره شوم، به "چنه قلعه" رفتم و به ارواح آن رادمردان اتحاف دعا كردم و گفتم، فكر نكنيد مردم افغانستان هميشه خوار و ضعيف بوده اند، اين قبرستان نشان مي دهد كه مردم افغانستان ازچه دور انديشي برخوردار بوده اند. اين جوانان، ترجيح دادند، در دور دست ها با دشمن بجنگند، تا دشمن در عقب دروازه خانه شان نرسد."
مسعود خليلي در پيوند به مناسبات تاريخي افغانستان و تركيه گفت: پرچم افغانستان را در اين سفارت مصطفي كمال اتاترك بر افراشته است و اين امتيازي است كه ساير سفارت خانهها آن را ندارند. افغانستان نخستين كشوري بود كه تركيه را به رسميت شناخت و امير امان الله خان به همه سفيران افغانستان دستور داده بود، تا بخشي از سفارت افغانستان را در اختيار دولت نوبنياد تركيه بگذارند، تا تركيه بتواند روابط خود را تأمين نمايد و اين اقدام را مردم تركيه ميدانند. محمد سليم مهماندار ما در استانبول با يادآوري از اين حوادث گفت: "ما در بدل آن فداكاري هاي مردم افغانستان، اكنون ميخواهيم اداي دين كنيم." و همچنان مدير بخش افغانستان در وزارت خارجه تركيه در اين ارتباط مي گويد: "وقتي تركيه به آرامش رسيد، اتاترك 450 تن از متخصصين عرصه هاي طب، انجنيري، نظامي و موسيقي را غرض معاونت به افغانستان اعزام داشت، كه در اوايل قرن بيست، اين اقدام، كلان ترين كمك شمرده مي شود."
افغانستان در كنار نماينده رسمي دولت، در تركيه يك "سفير دايمي" هم دارد كه آن مولانا جلال الدين است. و زيارت او درشهر قونيه هنوز هم پر از زايران و گردشگران است. آرامگاه مولوي در حال حاضر به موزيمي بدل شده است، كه درآن نسخه هاي قرآن مجيد و مجموعه هاي پارسي و نمونه هاي از لباس و آلات موسيقي دوره هاي پيشين را به نمايش گذاشته اند. دردا ودريغا كه ديگر مولوي دارد، در آن شهر آهسته آهسته غريب مي شود و شهروندان قونيه ديگر نمي توانند، مثنوي را با الفباي پارسي بخوانند. تغيير الفباي تركي به لاتين اكنون ميان بلخ و قونيه فاصله افگنده است و اين فاصله ايست بس عميق كه امروز تركيه را از ديروز با عظمت آن جدا كرده است. هر چند سال جاري به پيشنهاد تركيه و افغانستان از سوي يونسكو، سال مولانا نامگذاري گرديده، كه خود از وسعت انديشه و دامنه فكر اين عارف بزرگ پرده بر ميدارد. از سوي ديگر جاذبه مولوي از حضور گردشگرداني كه از سوي رهنمايان تركي هدايت مي شوند و لحظه يي آرامگاه مولوي را تهي نمانده اند درك مي شود؛ اما اين گردشگران درويشاني نيستند، كه با آواز ني به "چرخ" آيند و با عالم بالا ارتباط قايم نمايند. بل بيشترينه اشخاصي اند، كه از زندگي يكنواخت خسته شده اند و براي چند روزي به قصد رفع كسالت به سير و سفر ميپردازند و با گرفتن چند تصوير يادگاري و يادداشت هاي شخصي دقايقي از زندگي خود را شاد مي سازند.
دولت تركيه سلسله سفرهايي را براي اعضاي احزاب سياسي افغانستان تدارك ديده است، تا وضعيت دموكراسي را در تركيه براي سياستمداران افغانستان معرفي نمايد، گروه ما جزء اين برنامه بود. در اين برنامه روزي هم براي شنيدن توضيحات استادان علوم سياسي دانشگاه انقره اختصاص يافته بود، در درب ورودي دانشگاه دانشجويان دختر ناگزير بودند، تا رو سري هاي خود را بكشند و در بكس هاي خود نهان سازند و به جاي آن موهاي بلند ساختگي را برسر نهند كه بخوبي نشان مي داد، هنوز هم حجاب تهديد جدي در برابر دموكراسي و سكولاريسم پنداشته مي شود. و استاد مراد ويچ اين اقدام را "خنده آور" خواند.
مرادويچ پس از دو ساعت سخنراني پيرامون دموكراسي در تركيه چنين نتيجه گيري كرد: "نظام هاي سياسي ذريعه يك بكس دستي از يكجا به جاي ديگر قابل انتقال نيستند، ما حدود صد سال است كه در تركيه نمي توانيم نظام سياسي به تيپ غربي بسازيم. نظام سياسي مانند نهال ايست كه به آب، خاك و هواي مناسب نيازمند است، تحميل يك نظام اروپايي در تركيه، اين كشور را به مشكل روبرو ساخته است، اكنون ما نه شرقي هستيم و نه غربي."
ايلمازآتش، معاون حزب جمهوري خلق تركيه نظر استاد مراد را تائيد نمي دارد، او يكي از آرمان هاي بنيادي حزبش را سكولاريسم ميداند و بدين باور است كه بدون سكولاريسم پيشرفت ممكن نيست. آقاي ايلماز آتش آشكارا گفت: "افغانستان به اتاترك نيازمند است، تا سكولاريسم را در آنجا قايم نمايد."
حزب جمهوري خلق تركيه دومين حزب سياسي است، كه در شوراي ملي تركيه عضويت دارد و با حزب عدالت و توسعه به رهبري رجبطيب اردوغان رقابت دارد. ايلماز آتش بدين نظر است كه در انتخابات آينده حزبش مي تواند، اكثريت را بدست آورد، وقتي از ايشان پرسيده شد كه روي چه دلايلي حزب عدالت و توسعه توانست بطور بي سابقه يي اكثريت كرسي ها را بدست آورد، موصوف گفت: "قبل از حمله به عراق، امريكايي ها با ما تماس گرفتند، تا در حمله به عراق با ايشان همكاري كنيم، ما از چنين كاري ابا ورزيديم و در مقابل حزب عدالت و توسعه آماده كمك شد و در نتيجه امريكايي ها براي پيروز ساختن آن حزب وارد عمل شدند كه به ثمر نشست." از سوي ديگر شكست برنامه هاي اقتصادي حكومت پيشين كه در رأس آن ليبرال ها قرار داشتند، موجب گرديد تا مردم تركيه به محافظه كاران روي آرند.
آقاي نجاتي معاون پارلماني حزب عدالت و توسعه پيروزي خوبش را مرهون ارائه خدمات بهتر به مردم مي داند و مي گويد: "در عصر حاضر احزاب سياسي با اتكأ به شعار محض نمي توانند، پيروز گردند، بلكه احزاب سياسي پيش از همه بايد راه هاي خدمت گزاري به مردم را بياموزند."
محمود روزنامه نگار ترك بدين عقيده است، كه حزب عدالت و توسعه در عرصه اقتصادي و سياسي موفقيت هايي را نصيب شده است، صادرات سالانه تركيه از 25 مليارد دالر به 100 مليارد دالر افزايش يافته است و تنها صد مليارد دالر ديگر از درك گردشگري عايد تركيه ميشود، حزب برسر اقتدار، تركيه را پس از سالها بحران سياسي به ثبات رهنمون ساخته است. هرچند اين حزب به خواست هاي ديني و مذهبي مردم چندان رسيدگي ننموده است، با وجود آن فكر مي شود، با موفقيت هايي كه بدست آورده بتواند ده تا دوازده سال ديگر رهبري كشور را بدوش داشته باشد.
اردوغان نخست وزير كنوني تركيه همان شهردار موفق استانبول است، كه باري بخاطر خواندن شعر؛
مساجد سنگرماست
جماعت لشكرماست
و مناره هاي مساجد سرنيزه هاي ماست
چند ماهي از فعاليت سياسي محروم گرديد و به زندان رفت. او از اعضاي سابق حزب رفاه به رهبري پروفيسور نجم الدين اربكان است كه اكنون نام سازمانش به "سعادت" تعديل شده است.
اربكان اين پيرمرد انقلابي كه پيشرفت كنوني حزب عدالت و توسعه مرهون راهگشايي هاي او در جامعه تركيه است، در انقره مسكن گزين است، در يك شام باراني به ديدار او رفتيم. اربكان تحصيلات مهندسي دارد و ديزاين تانك "ليوپر" محصول كار اوست، اربكان، خميده به ملاقات ما آمد كه نشان از سن بلند او دارد. ولي با شور و حرارت يك جوان به سخن پرداخت. در ابتدا با لهجه يي شيرين گفت: "زبان يار من تركي است و من تركي نمي دانم" و با اين شعر تأسف خود را ابراز داشت كه نمي تواند، بدون مترجم حرف بزند.
نجم الدين اربكان كه براي چند سال نخست وزيري تركيه را بعهده داشت، بخاطر اين گفته كه "زنان محجب از دست ما بسيار آزار و اذيت ديده اند، و بايد در برابر آنها سرتعظيم فرود آريم"، به دادگاه كشانيده شده و بدين دليل كه گويا اصل سكولاريسم را در تركيه زيرپا نهاده است، از نخست وزيري عزل گرديد.
پروفيسور اربكان تجربه مبارزات چندين ساله خود را در چند نكته فشرده ساخت:
سعادت واقعي در اسلام نهفته است.
آزادي و استقلال بدون تأسيس دولت اسلامي كافي نيست.
دولت اسلامي، دولتي است كه بتواند در ميان شهروندان عدالت را تأمين نمايد و زمينه اعلاي كلمه الله را فراهم نمايد.
مسلمان ها براي اعاده عزت و عظمت پارينه شان بايدP به علم و تكنالوژي توجه جدي نمايند.
استاد اربكان براي نشاندهي اهميت تخنيك گفت: "محمد فاتح به خاطري قادر به تسخير قسطنطنيه (استانبول) گرديد كه توپ نيرومندي ساخت و به ضرب آن ديوار هاي قسطنطنيه را درهم شكست." قسطنطنيه همان شهري است، كه 600 سال لشكريان مسلمان در پشت ديوار هاي بلند آن گير افتاده بودند و از تسخير آن عاجز مانده بودند، تا اينكه سلطان محمد فاتح خليفه عثماني آن را به تصرف در آورد و به مصداق حديث پيامبر (ص) بهترين امير مسلمان شناخته شد.
جناب پيامبر صلي الله عليه وسلم فرموده است: "بهترين امير مسلمان آن است كه قسطنطنيه را فتح نمايد و بهترين لشكر آنست كه در فتح آن شريك باشد."
كمال هلباوي دانشمند معروف مصري در ميزگردي در تلويزيون الجزيره وقتي خواست احمدشاه مسعود را تعريف نمايد، گفت: "مسعود محمدفاتح قرن بيست است. مسعود همان كاري را كرد، كه محمد فاتح در گذشته كرده بود." فاتح خليفه مدبري بود، كه در ميان اميران مسلمان نظير او كمتر ديده شده است. او برخلاف اسلاف خود بجاي حمله يكباره گي به قسطنطنيه، عمليات چند مرحله يي را انجام داد و در فرجام به موفقيت انجاميد.
نخست در تنگه دردانيل پايگاه مستحكمي زير عنوان جلوگيري از حمله دزدان دريايي بنا نهاد تا در روز حمله جلو كشتي هاي كمكي به جبهه مخالف را بگيرد.
اين خليفه خبير باري هم در اين تنگه به مانور نظامي پرداخت و چند كشتي فرضي را ذريعه توپخانه غرق دريا نمود. در طول اين مدت با فرماندار قسطنطنيه از در مدارا پيش مي آمد، تا احساس دشمني او را فرو نشاند.
در مرحله دوم كشتي هاي بزرگي را از راه خشكه به درياي عقب قسطنطنيه فرستاد، تا در هنگام حمله راه عقبي آن را ببندند. زيرا در گذشته قسطنطنيه از جانب اروپا پشتيباني ميشد. همزمان با آن تكنيسين هاي دارالخلافه سرگرم آن بودند، تا توپ نيرومندي بسازند كه توان درهم شكستن برج و باروي قسطنطنيه را دارا باشد. اقدامات مرحله وار نظامي در پهلوي ديپلوماسي زيركانه محمدفاتح منجر به فتح شهر گرديد و محمد در سن بيست سالگي لقب "فاتح" را ازآن خود كرد.
استاد عمر فاروق يكي از اعضاي سرشناس حزب سعادت در استانبول كه به كار تدريس در دانشگاه هاي خصوصي اشتغال دارد، بدين باور است، كه ارزش هاي غربي در تركيه به شكست روبرو شده است و تنها ميداني كه در آينده با آن درگير خواهيم بود، مسأله حقوق بشر و حقوق زن است؛ بنابر اين از همين اكنون بايد به آن مسأله اهتمام لازم به خرج داده شود. بسياري از خانوادهها در تركيه ديگر حاضر نيستند، دختران جوان خود را به دانشگاه ها بفرستند، زيرا از اختلاط دختر و پسر ناراضي اند. به گفته استاد فاروق، اين خانواده ها در پي دانشگاه هاي خصوصي اند، كه دختران بتوانند در آنجا حضور يابند. و خود يكي از صنف هاي دخترانه را در استانبول از نزديك ديديم.
جماعت ديگر مذهبي كه در تركيه در سه روز پسين ميزبان ما بود، "جماعت نور" ياد مي شود، اين جماعت، به كارهاي فرهنگي، تعليمي و اجتماعي تاكيد دارد و موسس آن سيد بديع الزمان نورسي است و حالا "فتح الله گولن" رهبري آن را به عهده دارد. كار اين جمــاعت به جماعت تبليغي پاكستان شباهت مي رساند. جماعت نور در 112 كشور جهان مكاتب نمونه دارد، كه از آن جمله در افغانستان چندين مكتب زير نظر اين جماعت فعاليت مي نمايد و جوانان با استعداد را زير پوشش قرار داده است.
يكي از مسؤولين اين جماعت گفت: "در تركيه هياهو به راه افتاده بود كه اسلام ضد علم است و ما با اين كار خود ماهيت علم دوستي اسلام را مي خواهيم در سطح جهاني به نمايش بگذاريم." "جماعت نور" داراي چند فرستنده تلويزيوني، دانشگاه، بيمارستان و پرتيراژ ترين روزنامه (زمان) در تركيه مي باشد.
نشان شهرداري استانبول، مناره هاي مساجد است وبه راستي استانبول شهر مناره هاي بلند مساجد است. در پهلوي هنر معماري تحسين برانگيز اين مساجد، مسأله جالب ديگر وجود جاي معيني براي حضور زنان نمازگذار در اين مساجد است.
در اين شهر كه حدود شش قرن مركز خلافت اسلامي بود، مجلل ترين و با شكوه ترين مساجد وجود دارد. ايا صوفيا و موزيم غني اين شهر و ديگر جاذبه هاي گردشگري سالانه 15 مليون توريست را به خود مي كشد.
خلفاي عثماني وقتي كشورهاي عربي و شمال افريقا را متصرف شدند، آثار اسلامي را از آنجا به استانبول منتقل ساختند، از اين روهم اكنون، استانبول آثار مهمي همچون عصاي حضرت موسي، دستار حضرت يوسف، شمشير حضرت داود، نعلين حضرت محمد، خرقه، مهر و نقش قدم حضرت محمد (ص) را در خود جا داده است.
زماني سلطان سليم مصر را به تصرف در آورد، نقش قدم سرور كائنات در مصر محفوظ بود. اين خليفه، نقش قدم رسول الله (ص) را به استانبول منتقل ساخت و به زرگران دستور داد، تا آن نقش را در زر بريزند و خليفه آن را بعنوان تاج در سر خويش وانهاد.
سلطان سليم همان كسي است كه علما به او پيشنهاد كردند كه از فتوحات بيشتر دست نگهدارد و به اداره سرزمين هاي موجود بپردازد. او از علما فتواي كتبي خواست ووصيت كرد كه آن فتوا را پس از فوت در قبرش بگذارند، تا در ميدان حشر با آن فتوا حاضر گردد. سليم در صندوق ويژه يي مقداري گرد نگهداشته بود، كه از ميدان غزا برداشته بود و وصيت ديگرش اين بود، كه اين گردها را هم در قبرش بگذارند، تا آن را نزد خدا شفيع آرد.
از استانبول خلفاي عثماني بر بخشي از اروپا حكومت مي كردند و هرگاهي هم كه مي خواستند، به اروپا لشكر اعزام مي داشتند و آنجا را به لرزه مي آوردند، وقتي به آنجا دقيق نگريسته شود، بخشي ازاين مسأله كه غربي ها چرا با تمام توان به سرزمين هاي اسلامي متوجه اند و با چنگ و دندان براي تسخير اين مناطق تلاش مي ورزند، خلافت عثماني قسمتي از اين موضوع را بازگو مي دارد. بلغاريا، رومانيا، مجارستان، يونان، بوسني هرزگوين جزء قلمرو امپراطوري عثماني شناخته مي شد.
سيزده سال پيش در هيأتي غرض اشتراك در كنفرانس ايكو، استانبول را ديده بــودم. تحولاتي كه در اين مدت رخ داده است، چشمگير اند. امروز حكومت بدست گروه اسلامي است، حضور زنان، جوانان در مساجد افزايش يافته است. سيزده سال پيش، در درب مساجد روسري هاي كه زنـان آن را عاريت مي گرفتند و وارد مساجد مي شدند وجـــود داشت؛ اما اكنون زنان محجب چشمگير است و حجــاب هم اكنون به نشانه از برتري مبــدل شده است و آن هايي كه حجاب به سر دارند، درست فهميده مي شود كه احساس غرور و سربلندي مي كنند.
در پايان سفر، مدير بخش افغانستان در وزارت امور خارجه تركيه خواست، تا ديدگاه كلي ما را نسبت به تركيه و سياست هاي آن كشور دريابد. به ايشان گفتم، تركيه با توجه به اينكه از يكسو كشور اسلامي است و با افغانستان پيوند مستحكم دارد، از سوي ديگر در ناتو عضويت دارد، مي تواند نقش بيشتري در افغانستان ايفا نمايد، به ويژه ياد و خاطره استادان نظامي تركيه هنوز در افغانستان زنده است، از اين رو بسيار به صلاح است كه تركيه در تعليم و تربيه ارتش افغانستان فعالانه تر عمل نمايد.
ارسال شده بوسيله payk