zondag 13 april 2008

سيمای شهرت گريز حامد فاريابی - قسمت هفتم


نارسا اظهار رنج است اين پيام


حامد فاريابی شعر خود را « آتش دل بر كاغذ » « نارسا اظهار رنج » و ..... توصيف و تعريف مينمايد . خوشبختانه درين تعبير ها هيچگونه مفاخره و مبالغه وجود ندارد . سروده های او چيزی جز اين مفاهيم و بيان آنها نيست . شعرش زندگانی و آيينه حيات اوست و حيات او برهه يی از زمانه يی .

شعر حامد قاعده ها و استثنا آتی دارد . اين هردو عنصر در موضوع و شكل شعر او وجود دارد و تنشی بين شان هست . اما چون قاعده عامتر است و توانا تر ، بنآ غالبتر از استثنآ ميباشد . با وجود قهاری و جباری قاعده ، حامد فاريابی ، ضابطه گريزی هايی به نفع استثنآ دارد كه درخور توجه است . اين ضابطه گريزی ها ، شعر او را از سيطره خشن قاعده های كهن كشيده ، سيمای خاصی به آن داده است . سيمای تقريبآ منحصر به آفريده های او ، درست و راست همسان زندگيش .

ضابطه گريزی های حامد فاريابی سه گونه دارد :

۱ ـ ضابطه گريزی موضوعی :

اين گريز او برازنده ترين كارش در عرصه شاعری است .

حامد شاعريست زمينی و همنفس با زمين و زمان . شاعر ماورآ يی نيست . چون شاعريست زمينی ، بنآ محبوب و معشوق و دردها و الم های او هم زمینیست . شاعر زمانيست ، بنآ همه موضوعات زمانی در شعر او حضور دارند . او نه « برج عاج » ی دارد كه به آن پناه برده باشد ، نه گوشه عزلت و اعتكافی را صاحب بوده كه در آن به مراقبه و مكاشفه نشسته باشد و خوارق عادات و كرامات به ظهور رسانيده بود ، و نه هم « نظركرده « اييست كه در يك شب به صفت شاعری لاهوتی برتر از زمين و زمان سر برآورده باشد ، و نه هم محبوب خيالی دارد كه ناز و ادا و جور و ظلم موهوم و خيالی او را با نيروی تخيل تجسم بخشد . تنها در هنگام ايجاد حمديه ها و نعتيه ها و شعر های عرفانی ، پيوند او از آب و خاك بريده ميشود . در ديگر موارد او با زمين ، با اجتماع و درد های اجتماع و با نبض زمان زندگی ميكند ، نفس ميكشد و رنج ميبرد . به تعبير خودش « اديب اجتماعی » است ، از همين رو به « سفارش اجتماعی » بيشتر توجه دارد . اين مسائل يكی از خصوصيات بارز شعر و سبك اوست .

او بوستانی از شعر ايجاد كرده است كه در آن همه گونه موضوعات به تفرج آمده اند . دروازه باغ خود را بروی شماری از موضوعات خاكريز نكرده است و به هر موضوعی كه قدم در بوستان او ميگذارد ، « خوش آمدی ! صفا آوردی ! » ميگويد و از رواق منظر چشم ، آشيانه يی به او ميسازد و به قدر توان به اعزاز و اكرامش می پردازد . در بوستان شعری او انسان با آرزو ها ، همت ، ذلت ، جهد ، علم جويی ، گرسنگی ، انسان و انسانيت كشی ، كيهانوردی ، سازندگی و ويرانگری ، به تعبير ديگر با دوران دايمی در محور های به نهايت خوبی و بی نهايت بدی هايش ، زن با جلوه های مادری ، همسری ، دلبری و اغواگری ها و معمايی خلقت بودنش ، وطن با تاريخ ، عظمت ، ذلت ، تباهی و اسارتش ، سرباز با جانبازی و افسر با مسئوليت حراستی و شهيد با جاودانی كارنامه هايش ، قانون اساسی با بی اساسيش ، ملت با گرسنگی ، دربدری و ترانه سفربری اش ، شاه با عامل تفرقه بودن و صدراعظم با ادعای مافوق ملت و قانون بودنش ، وكيل با خوب آلودگی هايش ، شورآ با « از جوش افتاده شوربا » ييش رئيس با خُدعه و نيرنگ و با شرمنده از الف بودنش ، سكرتر با محبوبه اجباری دفتر بودنش ، ترافيك با « آژير خطر » ش ، مآمور با ماموم بودنش ، سياست با عوامفريبی هايش ، آيدلوژی با به جنگ اندازی هايش ، جاسوس با هيله ها و نيرنگ هايش ، علم با قدرت اعجاب انگيزش از يكسو و از سوی ديگر با منفی جنبه هايش ، تمدن با مفهوم دگرگون شده و جلوه های فريبنده و كاذب و اسير كننده اش ، معلم با وارث پيغمبر بودنش ، قلم با مسئوليت عظيمش در برابر انسان و صلح جهان ، شاعر با دردها ، ناله ها و غم ها ، آرزوها و پيشگامی هايش ، عابد با عبا و قبای شيطانيش ، صنعتگر با عرق جبينش ، دهقان با نعمت آوری و قرضهايش ، چوپان با شب زنده داری هايش ، كارگر با رنج و عذاب فرساينده اش ، محتكر با انبار های غله اش ، گندم با سرنوشت غم انگيزش از اوج پاك تا حضیض خاك ، طبيعت با باد و باران و برف و بهار و مهرگانش ، كودك با ترانه ها و رنجها ، بستر های سياه « ؟ » ، نامشروعيت جبری و رگبار طعنه های اطرافيانش ، عشق با با شرح ناپذيرش ، عاشق با ناله ، زاری ، هجران ، دردها و غمهايش ، معشوق با غرور و بلندپروازی هايش ، رسوم با قربانی های مظلومش ، خرابات با سيمای ظاهرآ شاد و جنده های مجبورش ، سرنوشت با خطوط تيره و مبهمش ، زندگی با جلوه های بوقلمونی و طاووسيش ، اتوم با ويرانگری هايش ، هيروشيما با پيكره سوخته اش ، قهرمان علم و دانش با با كارنامه های پرافتخارش ، پرستو با پيك بشارت بودنش ، سگرت با آتش قبوليش ، فرزند با جان مدار و جان پيوندش ، همسر با غمها و رنجها و غمشريكی ها و محور خانواده بودنش و ..... و حامد با دردها ، رنجها ، يافته ها ، عصيانها « نه » گفتنها ، خوشبينی ها ، بدبينی ها ، عشقها ـ طبيعی و غيرطبيعی ـ دوستی ها ، نفرتها و در يك سخن با تمام ابعاد خوب و بدش ، ميزبانی ايشان را بدوش دارد .

كيفيت گلگشت اينهمه موضوعات در گلستان فكری و شعری حامد فاريابی ، توانائی يا ناتوانی او در پذيرائی ازين همه جامه زيبان و بالابلندان لطيف ، مغرور ، بی نهايت گريزپا و تباه كن دامهای بد دوام انديشه ، بحثی است موكول شده تا چاپ همه آثارش و ارزيابی آنها توسط خبرگان نقد ادبی ( منتقدين باصلاحيت شعر ) مگر حضور اين همه مهمان طناز ، رقيب و رشكين ، هر مهمانداری را سراسيمه نميكند .

۲ ـ ضابطه گريزی شكلی :

حامد فاريابی تقريبآ تمام اشعار خود را در قالب های عروضی ايجاد كرده است . با اين هم نوعی گريز از قيد و بست اوزان عروضی و تلاش آزاد شدن از بند قيافه ، در اشعار او ملاحظه ميشود . اشكال شعری بكار گرفته اش را از دو نگاه ميتوان مطالعه كرد :

الف ) اشكال شعری مشترك : به كارگيری اشكال كهن ( عروضی ) بدون دخل و تصرف .

ب ) دستكاری در اشكال شعری عروضی و انواع آن : دستكاری های او درين بخش تقريبآ به بيست شكل و نوع تبارز يافته است . عناصر تحميل شده عبارت اند از : شكستن افاعيل ، تغيير قيافه ، پيروی نكردن از تعداد مصرع های معياری و ثابت . درين شكست و بست ، ترانه ها كه اشكال و اوزان و افاعيل متفاوتی دارند ، شامل ساخته نشد . غزل هايی هم دارد كه مصارع اول در يك وزن و مصارع دوم در وزنی ديگر است .

او با افاعيل ، مصارع و قيافه روش « نزديك نيا بدم يآيد * دور نرو گرگ ميخورد » را دارد . نه ميتواند كه آنها را به دور اندازد و نه ميتواند كه زنجير های آنها را ، در دست و پای انديشه و تخيل خود قبول كند . زمانی حامد آنان را ميشكند و فرصتی هم آنها دست و پای انديشه حامد را در بند ميكشند .

۳ ـ ضابطه گريزی واژگانی :

حامد فاريابی به تعبير خودش ، « عاريه گير و جابه جا كننده مفاهيم قدمآ » در سيستم واژگانی خود نيست . ميخواهد مفهوم و انديشه خطور كرده در ذهنش را با كلمات خود بيان كند . « لباس رسمی » واژگان در نزد او « مطرود » است . اين ضابطه گريزی را ميتوان در چند ساحه مشاهده و مطالعه كرد :

الف ) ايجاد تركيبهای جديد : درين خصوص ، بی گمان از برازندگان است . او برای بيان مفاهيم و مضامين نسج يافته اش در ذهن ، تركيبات خاص ـ معدودی نارسا ـ می آفريند و انديشه اش را به مدد آن تركيبها كه خودی تر اند ، طور دلخواه اظهار ميدارد . به تعبير ديگر ، انديشه اش عاريتی نيست كه با كلمات عاريتی ، در حال و هوای عاريتی تبارز كند . مضمون و مفهوم از خود وی است ، بايد با كلمات و تركيبات خودی و در حال و هوای خودی تبارز كند ، ولو كه جلوه نامقبول به ديگران داشته باشد .

ب ) به كارگيری كلمات دخيل فرنگی : اشاره شد كه حامد در بند لباس رسمی كلمات نيست ، از همين سبب در بكارگيری كلمات فرنگی با جرآت دست مييازد . كار حامد درين ساحه ك عينه كار شاعران ادبيات دوره روشنگری از جمله محمود طرزی نيست . آنان در مدح پديده های تخنيكی شعر ميسرودند و « ادب در فن » ميآفريدند . حامد « ورود » كلمات و اصطلاحات دخيل از زبانها فرنگی را ، در سيستم واژگانی شعرش ، اجازه ميدهد . بعضآ با كلمات فارسی و عربی آميخته ، تركيبهای جديد ميسازد و از « رد و قبول » ديگران واهمه ندارد .

ج ) به كارگيری شماری از كلمات با تلفظ عاميانه يا با تلفظ تركی « توركی » چغتايی ( اوزبيكی ، زبان مادريش ) : راه پيمودهء حامد درين پهنه ، مورد قبول ديگران از جمله قدمآ پرستان نيست و نخواهد بود . او مفهوم دريافته اش را فدای اعراب كلمات نميكند ، بلكه بر اعراب كلمات مفهوم و خواسته اش را تحميل مينمايد . اين روش شايد منحصر به شعر او باقی بماند .

همچنان شماری از كلمات عربی و فارسی را با تآثيری كه سيستم دستگاه صوتی زبان تركی « توركی » در تلفظ آنها گذارده است ، در شعر ميآورد . اين پديده نزد ناآشنايان به اين زبان ، نامآنوس است و تعقيد معنوی و لفظی ايجاد ميكند .

د ) استفاده از فورمولهای علوم تجربی : حامد برای بيان مفاهيم نسج يافته در ذهنش از فورمولهای علوم تجربی نيز استفاده ميكند . اين استفاده بگونهء اشاره يی است . شعر هاييكه اينگونه اشاره به آنها آمده اند ، در نزد آنانی با اين فورمولها آشنا نيستند ، مبهم و نارسا جلوه ميكند .

ه ) به كارگيری لغات شاذ ا نامآنوس : حامد در اشعار خود عمدی ويا غيرعمدی يا از اثر فشار قافيه تعدادی كلمات آورده است كه يافتن معنای آنها بعضآ با فرهنگ ها نيز ناممكن است . همچنان بكارگيری لغاتی به معنای كهن يا به معنای غير معهود يكی ديگر از ويژگی های كار اوست .

ز ) به كارگيری اصطلاحات اداری : حامد كارمند دولت بود ، از همين سبب شماری از اصطلاٰات اداری را در شعر خود آورده است . این اصطلاحات برای غيراهل ، مشكلاتی برای درك معنای شعر ايجاد ميكند .

موارد ( ج ) و ( ه ) خيلی اندك است . با وجود اين اندك بودن اشارتی به آنها شد تا خواننده اشعار حامد آگاهی قبلی داشته باشد و از سر تقصير بگذرد .

اگر قرار بر اين باشد كه درباره محتوآ و شكل شعر حامد فاريابی در چند سطر اظهار نظر بكنيم ، اين خطوط برجسته توجه ما را به خود جلب ميكند :

از نگاه محتوآ :

· مخالف بودن با دستگاه حكومتی ظالم و شاريده اركان

· داشتن حس وطندوستی پرشور

· تمنای وحدت طلبی

· آرزوی ارتقآ جويی

· استواری در ظلم ستيزی

· باجرآت در ريآ ستيزی

· دشمن بودن با بدهنجاری های اخلاقی

· هوشدار دهی در برابر مظاهر فريبنده

· ترنم هميشگی تشويق به علم جويی و دانش آموزی

از نگاه شكل :

· ايجاد شده در اوزان عروضی و ( اندك ) نيمايی

· ايجاد شده در افاعيل شكسته

· داشتن انواع جديد شعر در افاعيل شكسته

· برخورداری از پشتيوانهء قوی تركیب آفرينی

· داشتن كلمات دخيل فرنگی

· داشتن اصطلاحات و فورمولهای علوم تجربی

از ورای اين پديده ها حامد فاريابی را چنين مي يابيم :

· قوی دل در بيان يافته ها

· شهرت گريز

· معترف به آنچه در دلش بوده

· داشتن ساحهء ديد وسيع

· متنفر از وضع نابسامان زمان

· داشتن احترام به دانشمندان و خادمان بشری

· داشتن توانائی طرح موضوعی و استنتاج از آن

از تركيب اين عناصر ، سبك حامد بوجود آمده است . سبكی كه عناصر مكتب وقوع ، هندی و تركستانی يا خراسانی را با خود دارد .

در اشعار حامد فاريابی حضور معنوی اين سخنپردازان طبق اشارهء خودش بصورت آشكار و سايه وار مشهود و محسوس است :

از قدمای ادب فارسی ـ دری : عمر خيام ، سنايی غزنوی ، مولانا ، سعدی ، حافظ ، جامی ، عرفی شيرازی ، بيدل و واقف لاهوری .

از معاصران ـ سخنپردازان شهروند : الحاج محمد يحيی نادم قيصاری ، ابولخير خيری ، سيد احمد بينا ، محمد رحيم شيدآ ، غلام نبی صميم ، متين اندخويی ، خداينظر عابر ، حيدر قريشی ، سيف الملوك تابع ، محمد كاظم امينی .

سخنپردازان هم ميهن : صوفی عبدالحق بيتاب ، نديم كابلی ، صوفی غلام نبی عشقری ، صابر هروی ، زيب النسآ مخفی بدخشی ، فروزی پنجشيری ، حبيب الله ممنون ، مژده بغلانی ، زين العابدين پرديس بغلانی ، رنجور بدخشی ، فيضی كابلی، عبدالحق غزنوی ، استاد خليلی، محمد حسين رفعت بلخی ، واصف باختری.

سخنپردازان همزبان : محمد حسين شهريار ، اميری فيروزكوهی ، باستانی پاريزی ، فروغ فرخزاد ، از نويسندگان محمد حجازی ، جواد فاضل .

اشعار حامد فاريابی به ترتيبی كه خود در خاتمه اشعار قيد كرده است ، در جاهای ذيل ايجاد شده اند :

اول ( ميمنه

دوم ( جلال آباد

سوم ( شبرغان ، كابل ، بغلان ، قيصار ، اشكمش قطغن ، غزنی ، پروان ، هرات .

Geen opmerkingen:

 
  • بازگشت به صفحه اصلی