zaterdag 12 april 2008

گزارش تحليلی گردهمآيی فرهنگیان تورک افغانستانی در شهر مونشن جمهوری فدرال آلمان


گزارش تحليلی گردهمآيی فرهنگیان تورک افغانستانی در شهر مونشن جمهوری فدرال آلمان
{ قسمت دوم }
تهيه كننده متن گزارش تحليلی - تورديقل ميمنگی
موضوع اصلی صحبت ما درین مبحث تصویر گری کلامی از گردهمآئی یک عده انسانهای جستجو گر راه های رهائی تورک های تحقیر شده ومحروم از حقوق انسانی چون زبان وفرهنگ خود در افغانستان است که حتی در ناب ترین محافل خودی هم توان کار بردی زبان مادری را از دست داده اند وبا نوعی عدم اعتماد به نفس از بکار گیری زبان مادری واهمه دارند، ودر مجموع از نوشتن به آن عاجز و اتفاقاً اگر کدام کسی جرأت ارائۀ کدام نوشته را هم کند اکثریت از خوانش وفهم آن ناتوان اند .درلحظات آغازین این محفل و حتی در مسیر تداوم آن سایۀ این کمبود شوم یعنی عدم آشنائی با زبانهای غنامند و پرشکوه مادری یعنی زبان های تورکی اوزبیکی وتورکمنی که تداوم تاریخی استبداد وحاکمیت تک ملیتی وقبیلوی حق آموزش به آن یعنی زبان مادری را از ایشان سلب وفرزندان تورک ها را از توانمندی نوشتن وخواندن به زبان مادری محروم ساخته با وضوح کامل به چشم می خورد ، و بهترین نمونۀ آنهم همانا نوشته جات مختلف موجود وقابل ارائه در محفل جهت ارزیابی وبحث بود که همه وهمه به زبان دری بودند،وصحبت های با همی هم ناخود آگاه گاهگاهی با وجود آنکه همه حاضرین محفل به زبان تورکی اوزبیکی آشنا وتوانمندی تکلم وادامۀ بحث ها را داشتند از مسیر زبان تورکی اوزبیکی خارج وبه زبان دری فارسی صورت می گرفت،در فضای محفل یک نوع ازخود بیگانگی آشکار به چشم می خورد وهمه درنهاد خود در پی گمشدۀ هستند ، واین گم شدۀ تاریخی بلاتردید همانا زبان مادری ، فرهنگ ملی وهویت طبیعی انسانی آنها یعنی تورک بودن است که استبداد وحاکمیت حاکمان از ایشان در ربوده ، تا ایشان را در وجود منیت های عقیم واستحماری خودها مضمهل ونابود سازد ، ولی شگفتا که چنین نه شده واین اقوام وملیت ها با وجود ازمیان رفتن و مسدود شدن کانون های پر جوش فرهنگی تورکتباران در تورکستان وآسیای صغیر با استیلای بلای استعمار در تورکستان وتغیر الفبا در تورکیه وحاکم شدن دشمنان سوگند خوردۀ مجموع تورکتباران درمنطقه ، با سخت جانی باور نکردنی توانستند ازبقا وموجودیت خودها دفاع وبا قبول صدمه های بس بزرگ مادی ومعنوی موجودیت خود هارا تا این مرحلۀ تاریخ با کاروان بزرگ بشریت یکجا حمل کنند وتلاش های مختلف وکثیرالابعاد امروزی فرزندان تورک تبار افغانستانی در ادامۀ مبارزات گذشته، در جهت خاتمه بخشیدن به این فاجعۀ بزرگ انسانی یعنی حاکمیت تک ملیتی وتلاش ها در زمینۀ ازبین بردن هویت های ملی وفرهنگی اقوام وملیت های موجود درکشورتحت نام وعنوان افغان وافغانستان ، که از بخت واژگون هنوز هم به همان شکل وشیوۀ کهن وهمان اهداف غیر انسانی از جانب گروه های مختلف نژاد پرستان ، برتری جويان وقبیله قبله نما های حاکمیت طلب ادامه دارد خود مصداق تداوم مبارزۀ حق در برابر باطل با موجودیت نیرو های ادامه دهندۀ صادق وجان به کف آن است.
محفل کوچک ما که در یک رستورانت کوچک وطنی بنام پامیر در یک گوشۀ شهر مونشن برپا گردیده بود در حقیقت امر تا اندازۀ زیادی به یک نشست فامیلی که اعضای یک خانواده را ازفاصله های دور باطرز دید های مختلف وانباشته های گوناگون فکری ومنطقی وتجارب تلخ وشیرین زیاد ، بعداز یک فاصلۀ بزرگ زمانی که آنها ازهم دور بودند و در جهت بحث ورهگشائی به مشکلات مشترک دیروز وامروز وفردای خانوادۀ واحد وسرکوب شدۀ تورک ها در افغانستان با خواست وارادۀ خود آنها جمع نموده باشد شباهت داشت تا یک جلسۀ رسمی وتشریفاتی .
اندیشۀ پیدا کردن راه رهائی از نابرابری ها ونابرادری ها در وطن وخانۀ خود بزرگترین دغدغۀ فکری همه حاضرین بود وانسان به سادگی میتوانست درسیمای این محفل کوچک سیما وآرمان یک ملیت مظلوم را با کلیه مشخصات آن با برجستگی کامل مشاهده کند، واینکه محرومیت چه پیآمد های میتواند به یک ملیت محکوم به بار بیاورد وتلاشهای افراد این ملیت در چه جلوه ها ودر کدام ابعاد قابل لمس وپیشبینی است کاملأ هویدا وآشکار بود .همه به رهائی ونجات مردم خود می اندیشیدند وسوزش جانگداز اخگر حقارت های ناشی ازبی رحمی هاوشقاوت های هموطنان خود را تحت نام وعنوان قوم ، زبان، نژاد وغیره در روح وروان خود ها احساس میکردند، همه در خاموشی مصروف مرور خاطرات پنهانی خودها با خود بودند وهر یک هزاران گفتۀ ناگفته در سینه داشت که می خواست باگفتن آنها سینه سبک کند، ولی هنوز هم نامطمئن از آن بود که شاید به حرف های او باور نکنند ویا باز هم چون گذشته ها متهم به انحراف از این یا آن اندیشه ویاآیدیالوژی ها اش کنند وتحت نام های اهدا شده از سوی اسارتگران چون تجزیه طلب ، سکتاریست ، ناسیونالیست تنگ نظروغیره توبیخ وتوهین شوند .
البته اینهم مثل گذشته های تلخ ، اکثرأ یکجا با دیگران ازجانب آنانی که با او ریشه وتبار مشترک دارند وبا او دریک کشتی سوار اند!!!!
رگه های از حزبی اندیشدن ها وآیدیالوژیکی فکرکردن و گروهی بر خورد کردن هاهم هنوز که هنوز است به چشم میخورد وهستند عدۀ که هنوزهم درد های جامعۀ ما را بامسکن های مبارزۀ طبقاتی خواهان درمان وتداوی اند وگورستان های بجا مانده با بد بختی های بی شمار امروزی که یکی از نمونه های کوچک آن همین بی وطنی وآوارگی ملیون ها هموطن ما در بد ترین شرایط با گروگان گذاری همه چیز در بدل قبول پناهندگی در این یا آن کشور است هم ایشان را از خواب های آیدیالوژیکی بیدار نکرده وحتی درمتن این کشور های لیبرالیستی هم خود هارامصمم به ادامۀ راه های دیروز که در جهان امروز مدتها ازجنازه خوانی بر میت آن اندیشه ها حتی در زادگاه بنیانگزاران آن ها میگذرد ، میدانند ! آفرین به خواب سنگین وعزم راسخ شان! وهستند عدۀ دیگری هم که به نمایندگی از تیپ وگروه معینی ازگذشته ها که به شکلی از اشکال موجودیت خود را امروز نیز خواهان تمثیل اند و راه حل مشکلات دیروز وامروزمردم ما را منوط به پیروی از راه برگزیده و تجربه شدۀ به بن بست رسیدۀ گروهی خودمیدانند ،خواهان ابراز وجود اند .ولی باکمال سعادت آنچه که درین محفل به چشم میخورد وهمه را کنار هم قرار داده پیدایش وکمال احساس مشترک محرومیت ملی است که بر خلاف گذشته ها امروز دیگر هیچ کسی منکروجود آن نیست ورهائی از آن را برای خود وملیت خود فرض بزرگ انسانی میدانند واین طرز دید مشترک مرهون درس های مکرر تاریخ وتجارب تلخ محکومیت های دیروزدر قالب ها واشکال جدید است وهریک از حاضرین محفل ما امروز می خواهند که جوابی به این سوال که چگونه واز چه طروقی میتوان به اینحالت فاجعه بار که با گذشت هر روز عمق آن بیشتر و ابعاد آن وسیعتر می گردد خاتمه داد؟ را پیدا کنند، که این خود موهبتی است بس بزرگ که روزنه های رهیابی به امید های بس بزرگی در فردا را به روی همگان میگشاید واین اندیشۀ صائب وبه قوام رسیده را از ورای نخستین رد وبدل شدن های نظریات وسیمای هریک از حاضرین به سادگی وبی پیرایگی تمام میتوان به تماشا نشست ، واز ورای سکوت ها ونگاه های استفهامی متوجه شد که همه میخواهند از همدیگر بپرسند که : اکنون که گذشته ها باهمه تجارب تلخ آنها گذشته ولی زندگی وسر نوشت مردم ما هنوز هم در معرض بازی های خطرناک سیاسی واجتماعی بس بزرگی قرار دارد که بی تفاوتی در برابر آن به معنی نابودی واز دست دادن همه چیزوبرای همیشه است،چه باید کرد ؟واز کجا باید آغازنمود؟
هر یک از حاضرین میخواهند از درد ها ورنج های که خود تجربه نموده اند و شاهد بی مدعای وقوع آن ها در هزاران شکل وتجربۀ درد آور واستخوان گدازبوده اندسخن بگویند ودر سکوت گویای همین لحظه هاست که انسان با بصیرت انسانی خود درمی یابد که محرومیت ومحکومیت چه مصیبت وحشتناکی است که انسان مظلوم را حتی از فریاد کشیدن ، سخن گفتن وحتی گریستن مانع میشود واطاعت برده وار وفراموش کردن همه چیز جز منافع آزمندانۀ ارباب قدرت که هیچ بدیلی بخود نمی شناسد را تحکیم وتأمین میکند که ما امروز و در همین محفل کوچک میتوانیم از سیما ونگاه های هریک از حاضرین مجلس مفهوم وسیع وبزرگ محرومیت از گفتن درد ها و رنج ها را بخوبی دریابیم که هر یک از ما چه درد های بزرگ وچه آرزو های برباد رفته وغمهای ناگفته در سینه داریم که باید بگوئیم ونیازمند گفتن آنها هستیم تا از گرانی بارغمی که در سینه داریم اندکی کاسته باشیم. اینجا جمع شده ایم که بگوئیم وبشنویم،از همه چیز هائیکه دیده وشنیده ایم باید حرف بزنیم،از درد ها ورنج های مکتوب ونا مکتوب تاریخ در رابطه باخود ودیگران باید حرف بزنیم ، از زنده سوزی ها درخرمن گندم خود، از روغن داغ کردن ها، ازچشم کشیدن ها، کله منار ساختن ها ، نسل کشی ها، کتاب سوزی ها،کوچ های اجباری، پاک سازی قومی باسلب مالکیتها وبردگی رسمی تحت نام نفر خدمت در دوره های گذرانیدن خدمت عسکری ومحرومیت از استخدام وتقرر به پست های با اعتبار ملکی ونظامی وغیره که همه وهمه در قلوب ما ، در ضمیر و وجدان ما سنگینی میکند بگوئیم وامروز با صدای بلند فریادبکشیم که، تا باشد که راه آزاد زیستن وانسانی زیستن درکنار دیگران را دریابیم ودر تداوم زندگی امروز وفردا فرزندان ما محکوم به چنین عقوبتی نباشند، بگوئیم تابیاموزیم که چگونه باید زیست.حقیقت تلخ است ویادآوری دردهای گذشته هم تکاندهنده، پس بگذار تکان بخوریم وبخود آئیم که سخت از خود بیگانه شده ایم وبه یاد بیاوریم که دستان مابه امید واهی رستن ازخشم وغضب ستمگران بی عاطفۀ تاریخ به دامان چه نا کسانی دراز وبا ناامیدی تمام واپس زده شده که همین امروزنیز دراثنائی که آب دهان خودهارا فرومی بریم، اگر کمی دقت کنیم شاید ذائقۀ تلخ وناهنجار آنهمه توهین ها وتحقیرهارا که با ما وزبان مقدس مادری ما وحتی با نام ها ی مربوط به زبان مادری ما اگر ما باخود میداشتیم ودر کلیت با مجموع داشته های معنوی ومادی ما صورت گرفته ,هم اکنون هم در قلب و وجدان وحتی در حلق ودهان خود احساس کنیم ویاد آنهمه حقایق دردناکی که اکثرأ قلم از تحریر وزبان از بیان آنها عاجز است چون یاد انسانهای پاک سرشت وقربانی شدۀ هم تبار ما که فقط به جرم داشتن آرزو های انسانی زیستن وبرابر زیستن بادیگران حق حیات از آنها سلب گردیده وفریاد های حق خواهانه ومظلومانۀ ایشان در گلو ها خفه گردیده قلوب مارا مملو از درد و اندوه جانکاهی می سازد که یگانه راه علاج آنها همانا مبارزه در راه تحقق آن همه آرزو های به عدم پیوستۀ انسانی مردم ماست وبس.
حاضرین در دو ردیف ودر کنار هم دریک گوشۀ رستورانت نشسته اندوسکوت حکمفرماست وهمه منتظر چیزی هستند، وگاهی هم اشخاص کنار هم در گوش های همدیگرچیز هائی را نجوامیکنند ولی با یک حالتی که گویا در صدد حفظ حرمت سکوت در سوگ بربادی های حال وگذشته اند وازین برزخ در ضمیرخودها در جستجوی راه خروج وروزنۀ امیدی به طرف فرداهای روشن باشند به سکوت ادامه میدهند وهمگان هم به انتظارآغاز گفت وشنود اند، زمان به آرامی به پیش می خزد ونگاه ها با هم رد وبدل می شوند ومسلمأ هم افکاری درجریان است وشاید بعضی ها راجع به همدیگر می اندیشند که برای اولین بار است با هم روبرو وملاقات میکنند وشاید عدۀ هم تحت تاثیر پیشداوری ها وشایعه سازی های قبلی که مسلمأ شک وتردید هائی را نیزدر رابطه با اهداف ونیات برگزار کنندگان محفل ایجاد نموده است، فکر میکنند، که شاید تا اندازۀ قابل دقت وتوجه هم باشد! واین مسأله که گویا دعوت کنندگان در صدد بهره برداریهای شخصی در رابطه با گروه ویاحزب معینی اند هنوزهم مجهول است واینکه اینچنین بهره برداری ها وتجارت با مقدس ترین آرمان های مردم ما در گذشته های دور ونزدیک فراوان صورت گرفته کاملأ یک حرف واضح است ولی حرف اساسی اینجاست که ماباید با توسل به هر وسیلۀ ممکن ومعقولی که میتوانیم این چنین موانع را از سر راه مردم خود دور کنیم وفضای اعتماد واعتماد متقابل را در بین مردم وخاصتأ روشنفکران ومنورین جامعۀ خود احیا کنیم وزمینه های عملی تفاهم و همدلی رادر رابطه با قضایای مهم وحیاتی مردم خود از طریق تفاهم وتبادل نظر های سالم وسازنده فراهم نمائیم ومانع از تأثیر گزاری توطئه های عناصر فرصت طلب در همچو موارد شویم.
این یک حقیقت انکار ناپذیر درکلیه جوامع بشری منجمله مردم ما، در همه ادوار تاریخ است که بروز شرایط بحرانی درجوامع انسانی عدۀ را آمادۀ بهره برداری ها وسودجوئی های نامشروع به قیمت همه چیز خود ومردم خود میکند واین چنین افراد وگروه های سود جو و مامله گر فرصت طلب که همیشه به نرخ روز نان خوردن وجز منافع شخصی خود به هیچ چیزدیگر اعتقاد وباورنداشتند خصیصۀ ذاتی آنهاست،همیشه و درهمه ادوار حضوردارند که مانیز درهمه ادوار تاریخ ازین قماش آدم نما ها در جامعۀ خود نمونه های زیادی داشته ایم وهنوز هم داریم که متاع با ارزش بازار دادوستد آنهافقط گوشت،خون واستخوان نزدیک ترین انسانها نسبت به آنهاست.ولی باکمال تأسف نتایج کار های پست وفرومایۀ ایشان چیزی راکه همزمان باهزاران زخم خونچکانی که درپیکر جامعۀ سرکوب شده وزخمی ما ایجاد میکند ونتائج آن هزاران بار کشنده تراز دیگر اعمال وکردار آنهاست همانا بذر تخم نفاق ومحو نطفه های باور واعتماد نسبت به هم در بین مردم وخصوصأ روشنفکران متعهد است که باالهام از اعمال وتوطئه های جنایتبار آنها در برابر همدیگر نیز حساس وبی اعتماد گردیده وهر حرکتی را ولو که صادقانه ومخلصانه هم باشد با ترازوی شک وتردید مورد ارزیابی قرار میدهند، که نتایج اسفبار این شک وتردید ها هم قبل از همه خنثی شدن وعقیم ماندن بهترین ومفید ترین حرکت های فکری واجتماعی سازندۀ مردم ما درفضای بی اعتمادی و کمبود باور نسبت به هم دیگر است ، که این خود بزرگترین مصیبت درجامعۀ ماست واکثرأ دشمنان مردم ما باشنیدن صدای اولین گامهای روشنگری در بین مردم وازجانب روشنفکران به این سلاح خانمانسوز متوسل شده وشائعه مورد نیاز ماشین نفاق وبی اعتمادی را ماهرانه پخش میکنند تاباشد که هر حرکتی را بتوانند در نطفۀ آن خنثی سازند، که تدویر محفل کنونی ما نیز از آسیب این پدیدۀ منحوس در امان نماند واز همان نخستین لحظات دعوت به اشتراک درین محفل شروع وتاهمین لحظۀ که ما افراد موجود واشتراک کنندۀ محفل درکنار هم قرار داریم این چنین فعالیت ها که شاید در بخشی واقعیت وقابل احتیاط هم باشد ،جریان دارد، البته درین میان نقش افراد وگروه های کاسبکار و کهنه کار سیاسی که با وجود محکوم به زوال شدن راه ها وشیوه های مبارزۀ انتخابی آنها هنوز هم بنابه مقتضای طبیعت وارضای جاه طلبی خود ها در سدد دنباله رو ساختن یک عده با هر اسم ورسمی هستند وهر آن حرکتی را که خواست واندیشه وبالآخره منافع جاه طلبانۀ آنها در آن جا افتاده نباشد ، آنرا به شکلی از اشکال با زهر پراگنی ها ترور وخواهان عقیم سازی آن در اذهان مردم اند، بامسدود ویامخدوش نمودن زمینه های تفاهم مانع از ابتکارات فکری وعملی نسل های امروزی با بکارگیری طروق وشیوه های آزاد اندیشی وتبادل نظربی ریا در جامعۀ می شوند به وضاحت دیده میشود. وهستند عدۀ دیگری هم که زندگی وطرز دید های امروزی خودها را ا ز کسوت حیات وگذشتۀ شکست خوردۀ دیروزی مجزا ساخته نمی توانند وآن راه های باطل شدۀ دیروزی را با امید های موهوم هنوز هم به پاس نان ونمک اعطا کنندگان مقامات دولتی والقاب گذشتۀ رسمی، مجدانه پاسداری وبا فاضل آب بجا مانده از آن ساختارهای معدوم ومتروک که نتائج آنهمه همین تحفه های بدبختی وسیاه روزی در مجموع برای مردم ما در زندگی امروزی است، پاسداری نموده واز فهم ودرک درس های حقیقت ساز وتلخ روزگار عاجز اند ومجدانه میخواهند که این رگه های بیداری وخود آگاهی انسانی مردم را در رابطه با حق وحقوق انسانی ایشان ، پامال اندیشه های کور انترناسیونالیستی راست وچپ گذشته وعقیم خود سازند واز پذیرش ودرک این حقیقت که زندگی در کنار دیگران ایجاب معرفت به هویت وشخصیت خویشتن را میکند یا بکلی عاجز اند ویاهم نمیخواهند که به آن آگاه شوند که در هردو حالت نتائج آن جز فاجعه وبازی با آرمان های مردم درجهت تأمین منافع فردی وگروهی چیزی بیش نیست که راهیان راه های جوابگو به نیاز های امروز مردم ما باید باهوشیاری متوجه آنها بوده وخودهارا آمادۀ برخورد خلاقانه باآنها سازند.
در محفل کوچک ما در شهر مونشن نیز مجموع این همه مشکلات به وضوح کامل قابل رویت بود، عدۀ قبلأ آنرا تحریم نموده بودند وعدۀ دیگری هم با ادا ها وحرکات دیپلوماتیکئ سلامی از دور فرستاده بودند وبس ببینند که چه خواهد شد وعدۀ کثیری هم صادقانه بااظهار تأسف از عدم دسترسی به امکانات اشتراک درین محفل پیامها ونقطه نظرات خودهارا به آدرس محفل نه این یا آن شخص یاگروه فرستاده بودند ویک عدۀ معین هم که توانسته بودند خودها را تا اینجا برسانند در محفل حضور داشتند ومنتظر آغاز رسمی محفل بودند.
ختم قسمت دوم
۱۱ - ۰۴ - ۲۰۰۸
ادامه دارد

Geen opmerkingen:

 
  • بازگشت به صفحه اصلی