گزارش تحليلی گردهمآيی فرهنگیان تورک افغانستانی در شهر مونشن جمهوری فدرال آلمان
تهيه كننده متن گزارش تحليلی - تورديقل ميمنگی
{ قسمت اول }
حیات تورک های افغانستانی که با تبعیت از سر نوشت محکوم آنها درطول تاریخ پیدایش و شکل گیری دولت کنونی افغانستان جز تحمل استبداد وناامیدی ارمغانی باخود نداشته وهمیشه ودرکلیه مراحل تاریخ این کشور لبه های تیز وبرندۀ کلیه قوانین ونهاد های ارگانیک دستگاه های دولتی ودیگر نهاد های رسمی وغیررسمی مستقیم وغیر مستقیم بر علیه آنها بوده وکوچکترین حرکت حق طلبآنه و عدالت خواهانۀ آنان با انواع واشکال مختلف سر کوب و محکوم به شکست گردیده ودر شرایط کنونی جامعۀ ما وجهان امروز نیز هر گامی را که در جهت خاتمه دادن به میراث شوم استبداد وحاکمیت مطلقۀ تک ملیتی ومناسبات غیرعادلانه وغیر انسانی قرون وسطائی میخواهند بردارند در پهلوی اینکه هنوز هم از جهات واستقامت های مختلف در معرض حملات وافتراآت با هدف خاموش سازی ندا های حق طلبانۀ خود قرار دارند،که با کمال تأسف در داخل اجتماع خود نیز همواره با مشکلات ونابسامانی های مختلفی که اکثرأ محصول مستقیم محکومیت ومحرومیت های اجتماعی، فرهنگی وسیاسی در گذشته وامروز میباشد مواجه اند، که عمده ترین آن همانا ضعف اعتماد وباور نسبت به تصامیم فعالیت های عملی وسازندۀ خود در راستای خاتمه بخشیدن به کاستی های اجتماعی وفرهنگی سیاسی موجود در جامعه است که علت اساسی آن به دو منبع اساسی زیرمرتبط است :
الف :مداخلات نیروهای حاکم درکشور که به هیچ وجه حاضر به پذیرش یک جامعۀ تورک متساوی الحقوق با خود در افغانستان نیستند واز گذشته های دور تا امروز به اشکال وعناوین گوناگون وسیستماتیک کوشیده اند که اندیشۀ رعیت بودن وتابع بودن به هر نوع حاکمیتی را که به قوم وقبیلۀ حاکم تعلق میگیرد ، در اذهان وقلوب عموم اقوام وملیتهای محکوم در کشور ایجاد وآنرا به یک امر دائمی وپذیرفته شدۀ همگانی مبدل سازند .
در راستای همین هدف برده سازی غیر انسانی است که مقوله های اقوام وملیتهای بومی وبیگانه،کوچک وبزرگ،اقلیت واکثریت، نژاد اصیل آریائی وغیراصیل غیر آریائی یعنی ترک ومغول وغیره را با تبعیت ازکلیه مکاتب سیاسی حامی وطرفدارتئوری های نژاد پرستی چون فاشیسم ورآسیزم ، وغیره تئوری پردازی نموده و در گوش هر طفلی که درخانواده های آنها متولد میگردد به جای آذان اسلامی همین اندیشه های خانمانسوز غیر انسانی را زمزمه می کنند .
ما امروز عمق فاجعه را تا آن حدی میتوانیم شاهد باشیم که از مدعیان روشنفکری در راست ، چپ ، میانه ودیموکرات تا گروه های متعلق به معتقدین اندیشه های قرون وسطائی وماقبل اسلام چون طالبان ، مذهبی وغیرمذهبی همه با هم یک صدا تکبیر نژاد برتر آریائی را با خون پاکتر وصافتر نعره زده وبه دیگر باشندگان کشور اخوت برده شدن وبنده شدن را لطف وارزانی میدارند واین هم تازه اگرافراد وابسته به این اقوام وملیت ها اقبال به دست آوردن این مقام را بتوانند کمائی وبا اطاعت بیچون وچرای خود محکوم به ترک کشور به جرم تاجیک بودن به تاجیکستان و اوزبيک بودن به اوزبيکستان وهزاره بودن هم به ایران نه شوند.
ازهمه دردناکتر اینکه در کشوری که ما آنرا وطن مشترک خطاب میکنیم و وجب وجب خاک ولحظه لحظۀ تاریخ آن گواه زندگی مشترک توأم باغم وشادی ها، ساختن ها وسوختن های باهمی کلیه باشندگان کشورمنجمله تورک تباران است ، دردا و حسرتا که تا اکنون هم در حواشی آن چون مهمانان ناخوانده وموجودات اضافی که مدعیان مالکیت این کشور هرآن آرزوی پرتاب مارا به بیرون حتی به قیمت امحای حیات همگانی ما دارند، زندگی وامرار داریم .
پاکسازی های قومی وسیاست های امحای جمعی دوره های عبدا لرحمان خانی، نادرخانی، هاشم خانی حفیظ الله امینی وطالبانی را با سخت جانی در ازای خون هزاران هزار مبارزان نستوهی که جان های شیرین خود را بی دریغ در راه آزادی وعدالت نثار نموده اند پشت سر گذاشته ایم و هنوز هم درین کشوریکه تعلق ما به آن هزاران بار ثابت تر و روشنتر از میراثخواران کاذب وعظمت طلب حاکم امروزی است ودر هرصفحۀ تاریخ این خاک هزاران نشان از زندگی وپیکارهستی آفرین وتمدن ساز نیاکان ما ازتورکتباران کوشانی ویفتلی تا امپراطوری های نپکی، تگین شاهی، خلجی، غزنوی ، سلجوقی ، خوارزمشاهی، تیموری ، شیبانی ، بابری وغیره که همه وهمه گواه براثبات پیوندهای عمیق تاریخی مردم ما با این آب وخاک است ، چون بیگانگان ومهمانان ناخوانده ودر نهایت باز ماندگان مهاجمین مغول وبه اصطلاح عدۀ از فرهنگی مآبان مفتخر به آریائی تبار بودن موهوم ، میراث شوم دوره های ترکتازی درین منطقۀ عالم تبلیغ وبا هر وسیلۀ دست داشته ازکتب درسی مکاتب شروع تا اخبار و جراید ، رادیو وتلویزیون وصفحات انترنیتی وباالآخره هم منبرها ومساجد تعریف وتفکیک می شویم .
بذر تبعیض وتعصب برعلیه ما حد و مرزی ندارد وما مردمی که در سرتاسرتاریخ دیروز وامروز این جغرافیای مصیبت زدۀ تاریخ معاصر، سنگین ترین بار مسئولیت های بدون امتیاز را در مقابله با انواع مصائب وبد بختی ها متقبل و هیچگاهی هم در تاریخ این سر زمین نه ما ونه هم اجدادما در صدد مالکیت مطلق ونا بود سازی دیگر باشندگان این جغرافیای آشوب که امروز ما در عمق فاجعه بار ترین دور انحطاط و زوال آن در تحت سیطرۀ قبیله سالاران عظمت طلب عقبگرا از یک جانب وهواداران نژاد پرست آریائی تبار افسانوی و وابسته به نهاد های سیاسی آیدآلوژیکئ سامانیان کبیر، کوروش کبیر، آریانای کبیر وخراسان کبیرکه جز به کبیر سازی های موهوم و زهرآلود قومی ونژادی به هیچ چیز به درد بخور دیگر نمی اندیشند وکارگاه اذهان عقیم شان شب و روز فقط در جستجوی واژه های کبیر سازی است، از جانب دیگر دست وپا میزنیم، نه بودیم ونه هم چنین آرزوی غیر انسانی را که تاریخ بشرحکم زوال ونا بودی آنرا از مدتها قبل صادر نموده وآخرین نمونه های آن امروز در سیما ونمای صیهونیسم اسرائیل در مواجه با عالم بشریت در مجموع باتکیه برجهانخواران امریکائی درحال تقلاست وخلق یهود را یک بار دیگردر رویاروئی دردناک با کلیه باشندگان عالم با غصب واشغال سرزمین خلق فلسطین قرار داده داریم وآرزوی جاویدان مارا فقط باهم زیستن وبرابر زیستن کلیه باشندگان این سرزمین دریک نظام قانونمند ودیموکراتیک تشکیل می دهد و بس، نمی دانیم چرا وتا چه زمانی در معرض این چنین سیاست های تفرقه افگنانه وخانمانسوز قرارخواهیم داشت وما در زادگاه وسرزمین خود چون بیگانگان محاسبه ومعامله خواهیم شد؟ واسفبارتراینکه در تاریخ مبارزات وشکل گیری ملت ها درهر کشوری مناقشات ودر گیری هائی به اشکال مختلف وجود داشته که در اکثر موارد هم مسألۀ تأمین عدالت اجتماعی ومحو نابرابری هادرمناسبات با همی اقوام ، ملیت ها، مذاهب ونژادها در آن ها مطرح بوده ولی هیچگاهی تاریخ چنین یک اتحاد نامقدس ضد عدالت وهمزیستی انسانهای ساکن در یک سر زمین را از جانب قوم وقبیلۀ معین به یاد ندارد که در آن تقریبأ همه افراد وابسته به آن قوم در چنین یک اتحاد محکمی که درچوکات آن از سلطنت طلب کهنه کار تا کمونیست دو آتشۀ وانترناسیونالیست واسلامسیت معتقد به کلمۀ توحید وحتی پیروان طریقت های تصوف همه با هم وفقط آرزوی تحقق آرمان های بر تری جویانۀ قبیله وتبار خودرا داشته باشند،واقعأ چنین یک نمونه را کمتر میتوان درتاریخ پیدا کرد. زیرا درکلیه نظام های استبدادی جهان بودند عدۀ هم از ریشه وتبار خود مستبدین که در همدستی وهم سوئی با مظلومین در جنگ برعلیه بیدادگران خودی هم نوا و حتی قیامهای ضد استبداد را در همکاری صادقانه با مظلومین سازماندهی ورهبری نموده اند که ما نمونه های فراوان آنرا در نهضت های دفاع ازحقوق سرخپوستان وسیاهپوستان امریکا ونظام اپارتاید در افریقای جنوبی ودوران حاکمیت فاشیزم هتلری در آلمان وحتی همین امروز یک عده یهودی های آزادی دوست وانسانسالار را که در مخالفت باسیاست های صیهونیستی دولت اسرائیل به اشکال مختلف مبارزه نموده ومی نمایند به کثرت پیدا کرد، که بدبختانه یک چنین پدیدۀ را در میان قبیله پرستان حاکمیت طلب کشور ما نه میتوان امروز پیدا کرد ونه هم در گذشته مطالعه نمود که این خود نمایانگر عمق جهنمی فاجعه در مناسبات متقابل حاکم ومحکوم،ظالم ومظلوم در کشور ماست که این خود نیاز مند یک مبارزۀ آگاهانه در برابر این پدیده از جانب روشنفکران قبایل حاکم در همسوئی با کلیه نیازمندی های یک ساختار سیاسی واجتماعی قانونمدار ودیموکراتیک در تفاهم و همآهنگی روشنفکران وآزاد اندیشان مجموع باشندگان کشور ما است.
اما تاثیرات این سیاست های استبدادی در رابطه با اقوام محروم به گونۀ بوده که از یک طرف موج های مقاومت را در بین آنها بر انگیخته واز جانب دیگر در نتیجۀ شکست ها وسرکوب های وحشیانه وفشار های همه جانبۀ دوامدار باعث زوال اعتماد به نفس قومی وملیتی وریشه یابی نفاق درمناسبات ذات البینی واز بین رفتن فضای اعتماد وباور نسبت به همدیگر و از خود بیگانگی با هویت وشخصیت تاریخی وملیتی ، زوال وانحطاط ارزش های فرهنگی ومعنوی با شیوع روحیۀ اتکا به دیگران با تمرکز روان اجتماعی بد بینانه ومشکوک نسبت به خود ودیگران با پیشداوری های منفی بافانه با تمکین های ناخود آگاه در برابر ارباب قدرت داخلی وخارجی وباالآخره هم اشکال عدیدۀ عقدۀ حقارت در رابطه با مسائل روزمرۀ حیات فردی وزندگی اجتماعی آنها مستولی گردانیده است که ما تأثیرات مرگبار آنرا در کلیه ابعاد زندگی مردم خود به سادگی میتوانیم مشاهده ومورد بررسی قراردهیم که راه رستگاری مردم ما خواهی نخواهی باید ازمسیر وبستر تداوی این امراض زادۀ استبداد ومحرومیت عبور کند ،که رجوع به ابواب احیای فرهنگ ومعنویات سرکوب شدۀ ما نخستین واساسی ترین گام درین راستا به شمار میرود، که امروز ما شاهد تحقق اینگونه حرکات فرهنگی که نخستین گام های آن با تلاشهای خستگی ناپذیر وخلاق عدۀ از فرزندان آگاه ومتعهد مردم ما همین اکنون به ادامۀ تلاشهای گذشته درقارۀ آسيا ، اروپا وامريكا در حال بر داشته شدن است میباشیم و میخواهیم که به ادامۀ کار نامه های ماندگارگذشتگان خود مشعلدار این راه بزرگ وآرمان بر حق مردم خود در پیشگاه تاریخ وجامعۀ خود در حد توان ومشارکت خلاق وسازنده با کلیه تلاشهای روشنفکران وفرهنگیان متعهد وآزاد اندیش میهن ومردم خود در داخل وخارج کشور باشیم.
ب :عوامل باز دارندۀ مبارزات اقوام وملیتهای محکوم از متن خود آنها که در مسیرتاریخ استبداد ومحکومیت همیشه در خدمت نیروهای مستبد قرار گرفته وبرعلیه مردم چون عامل ودست راست مستبدین و اسارت گران عمل نموده ، که همانا افراد وگروه های فرصت طلب ، محافظه کاران مصلحت اندیش و عقبگرایان متحجر وگذشته پرست است که در قالب های مختلف تبارز وهمیشه منافع خود را در ادامۀ وضع موجود وهمکاری های مستقیم وغیرمستقیم بانیروهای اسارتگر قوم وملیت وحتی در مجموع وطن خود می بیند که نقش های بازدارنه ومنفی این عوامل درونی همیشه ودرهر اجتماعی به مراتب خطرناکتر از عاملین بیرونی استبداد هست…زیرا این عاملین فرصت طلب ومعامله گر مقید ومعتقد به هیچ اعتقاد انسانی وارزش های مردمی نبوده ، درهرحالتی ملاک محاسبۀ آنان صرف منافع خود آنان هست وبس ، که افراد متعلق به این طیف وقماش در هر لحظۀ ازحیات به مقتضای غریزۀ نفع ونقص روزانۀ خود آمادۀ تبدیل چهره ولباس اند وتمامی ارزش های انسانی برای آنها صرف وابسته به بازار منافع آنهاست وبس .
البته دراین میان نقش مدعیان روشنفکری دیروز را که با عقبمانی از تحولات سازندۀ زمان هنوزهم درغلاف باور های عقیم وتاریخ زدۀ گذشته غنوده اند وبا وجود دگرگون شدن های عمیق جهان امروز و از بین رفتن مظاهر عینی و وجودی آن نهاد ها وارزشها هنوز هم حاضر به تجدید نظرخلاق و واقعبینانه در افکار واندیشه های خود نیستند وبا یاد خاطرات گذشته هنوزهم خودها را در زین و رکاب مقامات بی مکان دیروزی احساس ومجدانه درصدد پاسداری از آن دیروز ازدست رفتۀ خود هااند , نیز کمتر خطرناک از آن گروه های فرصت طلب بازاری نیست ، زیرا که هردو گروه فوق در جهت باز داشتن جامعه از اتحاد وهمبستگی نقش های مشابه وگاهی هم متحدالشکل را ایفا مینمایند .ومسلمأ گاهی هم از طروق مجاری مختلف !!!!
در چنین یک اوضاع احوالی است که ما از یک طرف شاهد تلاش های بیدار گرانه وعدالت طلبانۀ روشنفکران واقعی وبی مدعای مردم ومیهن خود در مجموع در بین مردم وکشور خود هستیم واز جانب دیگر تلاشهای بی قید وشرط مخالفین آزادی وعدالت اجتماعی را در پوشش قیافه ها و نیرنگ های مختلف وگاهی هم کاملأ عریان وبی پرده همه روزه مشاهده میکنیم .
سخن بر مقتضای ضرورت روشنگری درین مبحث اندکی به درازا کشید وهدف اساسی در این جا تصویر گری ساده وبی شائبه از یک محفل کوچک وهدفمندی بود که به تاریخ بیست وسوم ماه مارچ در شهر مونشنٍ جمهوری فدرال آلمان ، در تصادف با اولین روز های بهار سال 1387 هجری خورشیدی بنا به دعوت عده ای از روشنفکران مهاجرین تورک تبارافغانستانی مقیم آن شهر با اشتراک یک عده اهل فرهنگ وقلم مربوط به این گروه قومی در افغانستان که همین اکنون در کشور های مختلف اروپائی زندگی دارند بر گزار گردید . مشاهدۀ اوضاع واحوال مقارن برگزاری گرد همآئی با شک وتردید های ایجادشده وشائعه پراگنی های هدفمند وبی هدف،پیشداوری های بازدارنده ونفاق آفرین وناشیگری در پذیرش فضای تفاهم با رعایت واحترام عقاید متفاوت سیاسی وعقیدتی همه وهمه سبب گردید که این مقدمه دراینجا عرض وجود کند که مطالعه وارزیابی آن برای اندیشمندان حقیقت جو ونسل های جوان روشنفکری مردم ومیهن ما عاری ازمفاد ونتیجه گیری مثبت نخواهد بود . تا باشد که یک تصویر روشن ازپارۀ علل وعوامل انحطاط معنوی جامعۀ ما که چون موریانه جسم وجان ، روح وروان جامعۀ مارا از درون وبی صدا تخریب ونابود میکند با خود داشته باشند . و اینراکه چگونه نفوذ اندیشه های ویرانگر با تخریب معنویات انسانی یک اجتماع هستی اجتماعی ومنیات انسانی آنرا رو به زوال می برد و حتی وحشتناکتر از همه کاملأ نابود میکند و در یک سخن دیگر اگر یک جامعه از لحاظ مادی وفز یکی هزار بار ویران شود امکانات احیای مجدد وبهتر آن میسر است مگر فساد معنوی واستحالۀ ارزش های معنوی آن جبران ناپذیر، باید هر انسان آگاه جامعۀ ما با هر امکانی که درتوان دارد درراستای پاسداری جلوگیری ازنفوذ وریشه یابی عوامل فساد وتفرقه که بسط واشاعۀ اندیشه های انحصارطلبی وخود بیش بینی های نژادی،قومی ،قبیلوی، زبانی،دینی ومذهبی از کشنده ترین وخطرناکترین انواع آن است وطعم تلخ آنرا مردم ساکن در کشور ما در بر خورد با شئونیسم قبیلوی وفخر فروشان زبان پرست در طول سده های اخیر خصوصأ باظهور وبسط اندیشه های فاشیستی اریائی بازی هتلری در کشورما وکشور همسایۀ ما ایران که هر دانا ونادانی رابه شکلی از اشکال به دنبال اوهامات افسانوی وفریبندۀ تحمیق کنندۀ خود مصروف وفاصله های افسانوی را در بین ساکنین با هم مأنوس وبرادر این سر زمین ها که هزاران سال را درکنارهم به سر برده وهستی آفریده بودند وامروز در هوای متورم خود برتر بینی های نژادی وزبانی آریائی تباران تخیلی که صرف با تکیه به چند افسانۀ مهمل اویستائی، کارگاه های تخیلات نژادی ایشان با گذشت هر روز با پرروئی ووقاحت هرچه تمام برعکس اندیشمندان دیگر نقاط عالم که اختراعی اکتشافی دراین یا آن رشتۀ علوم مثبته در جهت شناخت بهتر وبیشتر انسان وجهان انجام میدهند و مصدرکار خیری به عالم بشریت می شوند ,این آقایان عظمت طلب ما با ذره بین های نا بینای اذهان عقیم خود ها فقط در جستجوی موهومات در هزاران سال پیش از آدم وعالم اند که ،با کدام یک از آنها قریب تر ونزدیک تر اندکه حاصل افتخارات موهوم آن را با ذرق به عقول وشعور نسل های کنونی دور وپیش مورد علاقۀ خود جهت بذر تخم نفاق برتر بینی با امید محو واستحالۀ دیگران در وجود منیت های استحماری قوم وقبیلۀخود منحیث مادۀ سوخت ماشین نفاق وافتراق مورد استفاده قرار دهند وحاصل آن هم کاملأ روشن وبهترین نمونۀ آن زندگی نکبت بار دیروز ، امروز و فردای بی امید مردم وکشور ماست که اگرکار بدین منوال بازهم ادامه یابد خدا داند که چه مصیبت های نامکتشف دیگر در انتظار مردم ما خواهد بود؟؟؟؟
به هر صورت آنچه که تااینجا بیان گردید فقط یک اشارۀ کوتاهی است به خاطر بیان واقعیت های تلخ تفرقه افگن وخانمانسوزجامعۀ بد بخت وماتمزدۀ ما که با گذشت هرروز دامنه های آن وسیع تروکارد های قصابان نیز درجهت اندام بریدن بند به بند مردم ومیهن ما آماده تر وتیز تر میشود وعدۀ آگاهانه وعدۀ هم ناخود آگاه به دمیدن به این آتش با امید دستیابی به کثافات ته مانده از قصابان ادامه می دهند وتحت نام حکومت کردن بالای مردم خود بردگی اجانب را در کشورقبول وحتی باهم مسابقۀ خدمت بهتر به ولینعمتان خود راهم راه اندازی و با افتخار به آن ادامه می دهند که اگر در برابر آن جبهۀ برعکس آن ازطریق اتحاد وهمبستگی نیروهای آگاه ومتعهد واز خود گذر برمبنای قبول واقعی ترین حقیقت های موجود درماضی وحال ومستقبل جامعۀ ما با صداقت وایمان ایجاد نگردد، مطمئنأ پیش بینی عمق وپهنای سیاه روزی های فردا را در ادامۀ حال وگذشته کسی نخواهد توانست کند که خاموشی ومصلحت اندیشی آگاهان جامعۀ ما درین مورد گناه وحتی جنایت است.ونفس قضیه در رابطه با اقوام وملیت های تورکتبار کشور ما نیز در صورت شکل گیری اندیشه های برتری جویانۀ قومی وقبیلوی ونژادی در میان آنان در رابطه بادیگر باشندگان کشور مابه همان اندازه قابل دقت ونیازمند مبارزۀ قاطع برعلیه آن است که شئونیسم وسیاست های عظمت طلبانۀ هر گروه قومی دیگر ایجاب آنرا می کند وملاک قضاوت ، تفکر وعمل ما درین رابطه فقط حق وحقوق تثبیت شدۀ انسان ها درعالم بشریت به دور از هر نوع دغدغه های تفوق طلبی واستثمار وبهره کشی ازانسان است وبس .
پايان قسمت اول
ادامه دارد
{ قسمت اول }
حیات تورک های افغانستانی که با تبعیت از سر نوشت محکوم آنها درطول تاریخ پیدایش و شکل گیری دولت کنونی افغانستان جز تحمل استبداد وناامیدی ارمغانی باخود نداشته وهمیشه ودرکلیه مراحل تاریخ این کشور لبه های تیز وبرندۀ کلیه قوانین ونهاد های ارگانیک دستگاه های دولتی ودیگر نهاد های رسمی وغیررسمی مستقیم وغیر مستقیم بر علیه آنها بوده وکوچکترین حرکت حق طلبآنه و عدالت خواهانۀ آنان با انواع واشکال مختلف سر کوب و محکوم به شکست گردیده ودر شرایط کنونی جامعۀ ما وجهان امروز نیز هر گامی را که در جهت خاتمه دادن به میراث شوم استبداد وحاکمیت مطلقۀ تک ملیتی ومناسبات غیرعادلانه وغیر انسانی قرون وسطائی میخواهند بردارند در پهلوی اینکه هنوز هم از جهات واستقامت های مختلف در معرض حملات وافتراآت با هدف خاموش سازی ندا های حق طلبانۀ خود قرار دارند،که با کمال تأسف در داخل اجتماع خود نیز همواره با مشکلات ونابسامانی های مختلفی که اکثرأ محصول مستقیم محکومیت ومحرومیت های اجتماعی، فرهنگی وسیاسی در گذشته وامروز میباشد مواجه اند، که عمده ترین آن همانا ضعف اعتماد وباور نسبت به تصامیم فعالیت های عملی وسازندۀ خود در راستای خاتمه بخشیدن به کاستی های اجتماعی وفرهنگی سیاسی موجود در جامعه است که علت اساسی آن به دو منبع اساسی زیرمرتبط است :
الف :مداخلات نیروهای حاکم درکشور که به هیچ وجه حاضر به پذیرش یک جامعۀ تورک متساوی الحقوق با خود در افغانستان نیستند واز گذشته های دور تا امروز به اشکال وعناوین گوناگون وسیستماتیک کوشیده اند که اندیشۀ رعیت بودن وتابع بودن به هر نوع حاکمیتی را که به قوم وقبیلۀ حاکم تعلق میگیرد ، در اذهان وقلوب عموم اقوام وملیتهای محکوم در کشور ایجاد وآنرا به یک امر دائمی وپذیرفته شدۀ همگانی مبدل سازند .
در راستای همین هدف برده سازی غیر انسانی است که مقوله های اقوام وملیتهای بومی وبیگانه،کوچک وبزرگ،اقلیت واکثریت، نژاد اصیل آریائی وغیراصیل غیر آریائی یعنی ترک ومغول وغیره را با تبعیت ازکلیه مکاتب سیاسی حامی وطرفدارتئوری های نژاد پرستی چون فاشیسم ورآسیزم ، وغیره تئوری پردازی نموده و در گوش هر طفلی که درخانواده های آنها متولد میگردد به جای آذان اسلامی همین اندیشه های خانمانسوز غیر انسانی را زمزمه می کنند .
ما امروز عمق فاجعه را تا آن حدی میتوانیم شاهد باشیم که از مدعیان روشنفکری در راست ، چپ ، میانه ودیموکرات تا گروه های متعلق به معتقدین اندیشه های قرون وسطائی وماقبل اسلام چون طالبان ، مذهبی وغیرمذهبی همه با هم یک صدا تکبیر نژاد برتر آریائی را با خون پاکتر وصافتر نعره زده وبه دیگر باشندگان کشور اخوت برده شدن وبنده شدن را لطف وارزانی میدارند واین هم تازه اگرافراد وابسته به این اقوام وملیت ها اقبال به دست آوردن این مقام را بتوانند کمائی وبا اطاعت بیچون وچرای خود محکوم به ترک کشور به جرم تاجیک بودن به تاجیکستان و اوزبيک بودن به اوزبيکستان وهزاره بودن هم به ایران نه شوند.
ازهمه دردناکتر اینکه در کشوری که ما آنرا وطن مشترک خطاب میکنیم و وجب وجب خاک ولحظه لحظۀ تاریخ آن گواه زندگی مشترک توأم باغم وشادی ها، ساختن ها وسوختن های باهمی کلیه باشندگان کشورمنجمله تورک تباران است ، دردا و حسرتا که تا اکنون هم در حواشی آن چون مهمانان ناخوانده وموجودات اضافی که مدعیان مالکیت این کشور هرآن آرزوی پرتاب مارا به بیرون حتی به قیمت امحای حیات همگانی ما دارند، زندگی وامرار داریم .
پاکسازی های قومی وسیاست های امحای جمعی دوره های عبدا لرحمان خانی، نادرخانی، هاشم خانی حفیظ الله امینی وطالبانی را با سخت جانی در ازای خون هزاران هزار مبارزان نستوهی که جان های شیرین خود را بی دریغ در راه آزادی وعدالت نثار نموده اند پشت سر گذاشته ایم و هنوز هم درین کشوریکه تعلق ما به آن هزاران بار ثابت تر و روشنتر از میراثخواران کاذب وعظمت طلب حاکم امروزی است ودر هرصفحۀ تاریخ این خاک هزاران نشان از زندگی وپیکارهستی آفرین وتمدن ساز نیاکان ما ازتورکتباران کوشانی ویفتلی تا امپراطوری های نپکی، تگین شاهی، خلجی، غزنوی ، سلجوقی ، خوارزمشاهی، تیموری ، شیبانی ، بابری وغیره که همه وهمه گواه براثبات پیوندهای عمیق تاریخی مردم ما با این آب وخاک است ، چون بیگانگان ومهمانان ناخوانده ودر نهایت باز ماندگان مهاجمین مغول وبه اصطلاح عدۀ از فرهنگی مآبان مفتخر به آریائی تبار بودن موهوم ، میراث شوم دوره های ترکتازی درین منطقۀ عالم تبلیغ وبا هر وسیلۀ دست داشته ازکتب درسی مکاتب شروع تا اخبار و جراید ، رادیو وتلویزیون وصفحات انترنیتی وباالآخره هم منبرها ومساجد تعریف وتفکیک می شویم .
بذر تبعیض وتعصب برعلیه ما حد و مرزی ندارد وما مردمی که در سرتاسرتاریخ دیروز وامروز این جغرافیای مصیبت زدۀ تاریخ معاصر، سنگین ترین بار مسئولیت های بدون امتیاز را در مقابله با انواع مصائب وبد بختی ها متقبل و هیچگاهی هم در تاریخ این سر زمین نه ما ونه هم اجدادما در صدد مالکیت مطلق ونا بود سازی دیگر باشندگان این جغرافیای آشوب که امروز ما در عمق فاجعه بار ترین دور انحطاط و زوال آن در تحت سیطرۀ قبیله سالاران عظمت طلب عقبگرا از یک جانب وهواداران نژاد پرست آریائی تبار افسانوی و وابسته به نهاد های سیاسی آیدآلوژیکئ سامانیان کبیر، کوروش کبیر، آریانای کبیر وخراسان کبیرکه جز به کبیر سازی های موهوم و زهرآلود قومی ونژادی به هیچ چیز به درد بخور دیگر نمی اندیشند وکارگاه اذهان عقیم شان شب و روز فقط در جستجوی واژه های کبیر سازی است، از جانب دیگر دست وپا میزنیم، نه بودیم ونه هم چنین آرزوی غیر انسانی را که تاریخ بشرحکم زوال ونا بودی آنرا از مدتها قبل صادر نموده وآخرین نمونه های آن امروز در سیما ونمای صیهونیسم اسرائیل در مواجه با عالم بشریت در مجموع باتکیه برجهانخواران امریکائی درحال تقلاست وخلق یهود را یک بار دیگردر رویاروئی دردناک با کلیه باشندگان عالم با غصب واشغال سرزمین خلق فلسطین قرار داده داریم وآرزوی جاویدان مارا فقط باهم زیستن وبرابر زیستن کلیه باشندگان این سرزمین دریک نظام قانونمند ودیموکراتیک تشکیل می دهد و بس، نمی دانیم چرا وتا چه زمانی در معرض این چنین سیاست های تفرقه افگنانه وخانمانسوز قرارخواهیم داشت وما در زادگاه وسرزمین خود چون بیگانگان محاسبه ومعامله خواهیم شد؟ واسفبارتراینکه در تاریخ مبارزات وشکل گیری ملت ها درهر کشوری مناقشات ودر گیری هائی به اشکال مختلف وجود داشته که در اکثر موارد هم مسألۀ تأمین عدالت اجتماعی ومحو نابرابری هادرمناسبات با همی اقوام ، ملیت ها، مذاهب ونژادها در آن ها مطرح بوده ولی هیچگاهی تاریخ چنین یک اتحاد نامقدس ضد عدالت وهمزیستی انسانهای ساکن در یک سر زمین را از جانب قوم وقبیلۀ معین به یاد ندارد که در آن تقریبأ همه افراد وابسته به آن قوم در چنین یک اتحاد محکمی که درچوکات آن از سلطنت طلب کهنه کار تا کمونیست دو آتشۀ وانترناسیونالیست واسلامسیت معتقد به کلمۀ توحید وحتی پیروان طریقت های تصوف همه با هم وفقط آرزوی تحقق آرمان های بر تری جویانۀ قبیله وتبار خودرا داشته باشند،واقعأ چنین یک نمونه را کمتر میتوان درتاریخ پیدا کرد. زیرا درکلیه نظام های استبدادی جهان بودند عدۀ هم از ریشه وتبار خود مستبدین که در همدستی وهم سوئی با مظلومین در جنگ برعلیه بیدادگران خودی هم نوا و حتی قیامهای ضد استبداد را در همکاری صادقانه با مظلومین سازماندهی ورهبری نموده اند که ما نمونه های فراوان آنرا در نهضت های دفاع ازحقوق سرخپوستان وسیاهپوستان امریکا ونظام اپارتاید در افریقای جنوبی ودوران حاکمیت فاشیزم هتلری در آلمان وحتی همین امروز یک عده یهودی های آزادی دوست وانسانسالار را که در مخالفت باسیاست های صیهونیستی دولت اسرائیل به اشکال مختلف مبارزه نموده ومی نمایند به کثرت پیدا کرد، که بدبختانه یک چنین پدیدۀ را در میان قبیله پرستان حاکمیت طلب کشور ما نه میتوان امروز پیدا کرد ونه هم در گذشته مطالعه نمود که این خود نمایانگر عمق جهنمی فاجعه در مناسبات متقابل حاکم ومحکوم،ظالم ومظلوم در کشور ماست که این خود نیاز مند یک مبارزۀ آگاهانه در برابر این پدیده از جانب روشنفکران قبایل حاکم در همسوئی با کلیه نیازمندی های یک ساختار سیاسی واجتماعی قانونمدار ودیموکراتیک در تفاهم و همآهنگی روشنفکران وآزاد اندیشان مجموع باشندگان کشور ما است.
اما تاثیرات این سیاست های استبدادی در رابطه با اقوام محروم به گونۀ بوده که از یک طرف موج های مقاومت را در بین آنها بر انگیخته واز جانب دیگر در نتیجۀ شکست ها وسرکوب های وحشیانه وفشار های همه جانبۀ دوامدار باعث زوال اعتماد به نفس قومی وملیتی وریشه یابی نفاق درمناسبات ذات البینی واز بین رفتن فضای اعتماد وباور نسبت به همدیگر و از خود بیگانگی با هویت وشخصیت تاریخی وملیتی ، زوال وانحطاط ارزش های فرهنگی ومعنوی با شیوع روحیۀ اتکا به دیگران با تمرکز روان اجتماعی بد بینانه ومشکوک نسبت به خود ودیگران با پیشداوری های منفی بافانه با تمکین های ناخود آگاه در برابر ارباب قدرت داخلی وخارجی وباالآخره هم اشکال عدیدۀ عقدۀ حقارت در رابطه با مسائل روزمرۀ حیات فردی وزندگی اجتماعی آنها مستولی گردانیده است که ما تأثیرات مرگبار آنرا در کلیه ابعاد زندگی مردم خود به سادگی میتوانیم مشاهده ومورد بررسی قراردهیم که راه رستگاری مردم ما خواهی نخواهی باید ازمسیر وبستر تداوی این امراض زادۀ استبداد ومحرومیت عبور کند ،که رجوع به ابواب احیای فرهنگ ومعنویات سرکوب شدۀ ما نخستین واساسی ترین گام درین راستا به شمار میرود، که امروز ما شاهد تحقق اینگونه حرکات فرهنگی که نخستین گام های آن با تلاشهای خستگی ناپذیر وخلاق عدۀ از فرزندان آگاه ومتعهد مردم ما همین اکنون به ادامۀ تلاشهای گذشته درقارۀ آسيا ، اروپا وامريكا در حال بر داشته شدن است میباشیم و میخواهیم که به ادامۀ کار نامه های ماندگارگذشتگان خود مشعلدار این راه بزرگ وآرمان بر حق مردم خود در پیشگاه تاریخ وجامعۀ خود در حد توان ومشارکت خلاق وسازنده با کلیه تلاشهای روشنفکران وفرهنگیان متعهد وآزاد اندیش میهن ومردم خود در داخل وخارج کشور باشیم.
ب :عوامل باز دارندۀ مبارزات اقوام وملیتهای محکوم از متن خود آنها که در مسیرتاریخ استبداد ومحکومیت همیشه در خدمت نیروهای مستبد قرار گرفته وبرعلیه مردم چون عامل ودست راست مستبدین و اسارت گران عمل نموده ، که همانا افراد وگروه های فرصت طلب ، محافظه کاران مصلحت اندیش و عقبگرایان متحجر وگذشته پرست است که در قالب های مختلف تبارز وهمیشه منافع خود را در ادامۀ وضع موجود وهمکاری های مستقیم وغیرمستقیم بانیروهای اسارتگر قوم وملیت وحتی در مجموع وطن خود می بیند که نقش های بازدارنه ومنفی این عوامل درونی همیشه ودرهر اجتماعی به مراتب خطرناکتر از عاملین بیرونی استبداد هست…زیرا این عاملین فرصت طلب ومعامله گر مقید ومعتقد به هیچ اعتقاد انسانی وارزش های مردمی نبوده ، درهرحالتی ملاک محاسبۀ آنان صرف منافع خود آنان هست وبس ، که افراد متعلق به این طیف وقماش در هر لحظۀ ازحیات به مقتضای غریزۀ نفع ونقص روزانۀ خود آمادۀ تبدیل چهره ولباس اند وتمامی ارزش های انسانی برای آنها صرف وابسته به بازار منافع آنهاست وبس .
البته دراین میان نقش مدعیان روشنفکری دیروز را که با عقبمانی از تحولات سازندۀ زمان هنوزهم درغلاف باور های عقیم وتاریخ زدۀ گذشته غنوده اند وبا وجود دگرگون شدن های عمیق جهان امروز و از بین رفتن مظاهر عینی و وجودی آن نهاد ها وارزشها هنوز هم حاضر به تجدید نظرخلاق و واقعبینانه در افکار واندیشه های خود نیستند وبا یاد خاطرات گذشته هنوزهم خودها را در زین و رکاب مقامات بی مکان دیروزی احساس ومجدانه درصدد پاسداری از آن دیروز ازدست رفتۀ خود هااند , نیز کمتر خطرناک از آن گروه های فرصت طلب بازاری نیست ، زیرا که هردو گروه فوق در جهت باز داشتن جامعه از اتحاد وهمبستگی نقش های مشابه وگاهی هم متحدالشکل را ایفا مینمایند .ومسلمأ گاهی هم از طروق مجاری مختلف !!!!
در چنین یک اوضاع احوالی است که ما از یک طرف شاهد تلاش های بیدار گرانه وعدالت طلبانۀ روشنفکران واقعی وبی مدعای مردم ومیهن خود در مجموع در بین مردم وکشور خود هستیم واز جانب دیگر تلاشهای بی قید وشرط مخالفین آزادی وعدالت اجتماعی را در پوشش قیافه ها و نیرنگ های مختلف وگاهی هم کاملأ عریان وبی پرده همه روزه مشاهده میکنیم .
سخن بر مقتضای ضرورت روشنگری درین مبحث اندکی به درازا کشید وهدف اساسی در این جا تصویر گری ساده وبی شائبه از یک محفل کوچک وهدفمندی بود که به تاریخ بیست وسوم ماه مارچ در شهر مونشنٍ جمهوری فدرال آلمان ، در تصادف با اولین روز های بهار سال 1387 هجری خورشیدی بنا به دعوت عده ای از روشنفکران مهاجرین تورک تبارافغانستانی مقیم آن شهر با اشتراک یک عده اهل فرهنگ وقلم مربوط به این گروه قومی در افغانستان که همین اکنون در کشور های مختلف اروپائی زندگی دارند بر گزار گردید . مشاهدۀ اوضاع واحوال مقارن برگزاری گرد همآئی با شک وتردید های ایجادشده وشائعه پراگنی های هدفمند وبی هدف،پیشداوری های بازدارنده ونفاق آفرین وناشیگری در پذیرش فضای تفاهم با رعایت واحترام عقاید متفاوت سیاسی وعقیدتی همه وهمه سبب گردید که این مقدمه دراینجا عرض وجود کند که مطالعه وارزیابی آن برای اندیشمندان حقیقت جو ونسل های جوان روشنفکری مردم ومیهن ما عاری ازمفاد ونتیجه گیری مثبت نخواهد بود . تا باشد که یک تصویر روشن ازپارۀ علل وعوامل انحطاط معنوی جامعۀ ما که چون موریانه جسم وجان ، روح وروان جامعۀ مارا از درون وبی صدا تخریب ونابود میکند با خود داشته باشند . و اینراکه چگونه نفوذ اندیشه های ویرانگر با تخریب معنویات انسانی یک اجتماع هستی اجتماعی ومنیات انسانی آنرا رو به زوال می برد و حتی وحشتناکتر از همه کاملأ نابود میکند و در یک سخن دیگر اگر یک جامعه از لحاظ مادی وفز یکی هزار بار ویران شود امکانات احیای مجدد وبهتر آن میسر است مگر فساد معنوی واستحالۀ ارزش های معنوی آن جبران ناپذیر، باید هر انسان آگاه جامعۀ ما با هر امکانی که درتوان دارد درراستای پاسداری جلوگیری ازنفوذ وریشه یابی عوامل فساد وتفرقه که بسط واشاعۀ اندیشه های انحصارطلبی وخود بیش بینی های نژادی،قومی ،قبیلوی، زبانی،دینی ومذهبی از کشنده ترین وخطرناکترین انواع آن است وطعم تلخ آنرا مردم ساکن در کشور ما در بر خورد با شئونیسم قبیلوی وفخر فروشان زبان پرست در طول سده های اخیر خصوصأ باظهور وبسط اندیشه های فاشیستی اریائی بازی هتلری در کشورما وکشور همسایۀ ما ایران که هر دانا ونادانی رابه شکلی از اشکال به دنبال اوهامات افسانوی وفریبندۀ تحمیق کنندۀ خود مصروف وفاصله های افسانوی را در بین ساکنین با هم مأنوس وبرادر این سر زمین ها که هزاران سال را درکنارهم به سر برده وهستی آفریده بودند وامروز در هوای متورم خود برتر بینی های نژادی وزبانی آریائی تباران تخیلی که صرف با تکیه به چند افسانۀ مهمل اویستائی، کارگاه های تخیلات نژادی ایشان با گذشت هر روز با پرروئی ووقاحت هرچه تمام برعکس اندیشمندان دیگر نقاط عالم که اختراعی اکتشافی دراین یا آن رشتۀ علوم مثبته در جهت شناخت بهتر وبیشتر انسان وجهان انجام میدهند و مصدرکار خیری به عالم بشریت می شوند ,این آقایان عظمت طلب ما با ذره بین های نا بینای اذهان عقیم خود ها فقط در جستجوی موهومات در هزاران سال پیش از آدم وعالم اند که ،با کدام یک از آنها قریب تر ونزدیک تر اندکه حاصل افتخارات موهوم آن را با ذرق به عقول وشعور نسل های کنونی دور وپیش مورد علاقۀ خود جهت بذر تخم نفاق برتر بینی با امید محو واستحالۀ دیگران در وجود منیت های استحماری قوم وقبیلۀخود منحیث مادۀ سوخت ماشین نفاق وافتراق مورد استفاده قرار دهند وحاصل آن هم کاملأ روشن وبهترین نمونۀ آن زندگی نکبت بار دیروز ، امروز و فردای بی امید مردم وکشور ماست که اگرکار بدین منوال بازهم ادامه یابد خدا داند که چه مصیبت های نامکتشف دیگر در انتظار مردم ما خواهد بود؟؟؟؟
به هر صورت آنچه که تااینجا بیان گردید فقط یک اشارۀ کوتاهی است به خاطر بیان واقعیت های تلخ تفرقه افگن وخانمانسوزجامعۀ بد بخت وماتمزدۀ ما که با گذشت هرروز دامنه های آن وسیع تروکارد های قصابان نیز درجهت اندام بریدن بند به بند مردم ومیهن ما آماده تر وتیز تر میشود وعدۀ آگاهانه وعدۀ هم ناخود آگاه به دمیدن به این آتش با امید دستیابی به کثافات ته مانده از قصابان ادامه می دهند وتحت نام حکومت کردن بالای مردم خود بردگی اجانب را در کشورقبول وحتی باهم مسابقۀ خدمت بهتر به ولینعمتان خود راهم راه اندازی و با افتخار به آن ادامه می دهند که اگر در برابر آن جبهۀ برعکس آن ازطریق اتحاد وهمبستگی نیروهای آگاه ومتعهد واز خود گذر برمبنای قبول واقعی ترین حقیقت های موجود درماضی وحال ومستقبل جامعۀ ما با صداقت وایمان ایجاد نگردد، مطمئنأ پیش بینی عمق وپهنای سیاه روزی های فردا را در ادامۀ حال وگذشته کسی نخواهد توانست کند که خاموشی ومصلحت اندیشی آگاهان جامعۀ ما درین مورد گناه وحتی جنایت است.ونفس قضیه در رابطه با اقوام وملیت های تورکتبار کشور ما نیز در صورت شکل گیری اندیشه های برتری جویانۀ قومی وقبیلوی ونژادی در میان آنان در رابطه بادیگر باشندگان کشور مابه همان اندازه قابل دقت ونیازمند مبارزۀ قاطع برعلیه آن است که شئونیسم وسیاست های عظمت طلبانۀ هر گروه قومی دیگر ایجاب آنرا می کند وملاک قضاوت ، تفکر وعمل ما درین رابطه فقط حق وحقوق تثبیت شدۀ انسان ها درعالم بشریت به دور از هر نوع دغدغه های تفوق طلبی واستثمار وبهره کشی ازانسان است وبس .
پايان قسمت اول
ادامه دارد
Geen opmerkingen:
Een reactie posten