vrijdag 18 april 2008

گزارش تحليلی گردهمآيی فرهنگیان تورک افغانستانی در شهر مونشن جمهوری فدرال آلمان

گزارش تحليلی گردهمآيی فرهنگیان تورک افغانستانی در شهر مونشن جمهوری فدرال آلمان
قسمت سوم
تهيه كننده متن گزارش تحليلی - تورديقل ميمنگی

بالآخره لحظات انتظار به پایان میرسد وسکوت می شکند،مرد دنیادیده و سپاهی بیداردل جنرال عبدالغفور فاریابی که شیار زخم های روزگاررا هربینندۀ دراولین نگاه در سیمای ساده ومصمم نظامی آن میتواند مشاهده کند به عنوان یکی ازریش سفیدان تورک های مقیم در این شهر،به حاضرین خوش آمدید ساده وعاری از تشریفات های معمول امروزی را اهدا وهمانند اکثریت نظامیان که با وراجیها ولفاظیهای تشریفاتی بیگانه اند درد ها ورنج ها وبالآخره هم آرمان های انسانی وپاک خودرافقط با چند کلمۀساده وبی پیرایه، باجملات کوتاه بیان میکند واز حاضرین میخواهد که بااحساس مسئولیت در پیش خداومردم و وجدان خودها مشکلات وپرابلم های دیروز وامروز مردم خودرا به بررسی گرفته وراهی را که نجات مردم در آن متصورباشد صادقانه بررسی وانتخاب نمایند واو آمادگی هرنوع همکاری را درحد توان ابراز واز داکتر اکبر همت فاریابی تقاضای ادامۀ صحبت را می نماید.
در حالیکه مهماندارمحفل ما قاضی عبدالعلی «فیضی»با صمیمیت تمام مصروف پذیرائی از اشتراک کنندگان است وپسر بچۀ جوانی هم در حال عکاسی وفیلم برداری از جریان محفل به نظر میخورد،صحبت های داکتر همت فاریابی که تحصیل یافتۀ رشتۀحقوق بین الدول است واکنون در کشور هالیند زندگی می کند خیلی ها ساده وخودمانی آغاز می شود .او که یک نمود کامل ازبازگشت به خویشتن، به تاریخ گمشدۀ مردم خود است و بااستمداد از خامۀ توانا واستعداد سرشار خویش خواهان ایجاد تحرکی سازنده درابعاد وسیع فکری وعملی در بین هم تباران مهاجر خود در کشور های مختلف جهان می باشد،باامید وقاطعیت گام های بزرگی راهم درین راستا بر داشته واز مدتها بدینسو در تلاش بنیانگذاری یک نهاد فرهنگی زنده وپویا بااشتراک فعال تورک های آوارۀ افغانستانی درقارۀ آسيا ، اروپا وامريكاست وکارکرد های او مایۀ امیدواری های فراوانی در بین هم تباران ودیگر حلقات عدالت پسند کشور ما در داخل وخارج افغانستان گردیده، بی پیرایه وباقاطعیت سخن می گوید، چون خردمندی متعهد وبه پا خواسته از متن حوادث روزگار نامیمون مردم وجامعۀ خود همه چیز را با مهارت وایمان تصویرگری میکند، با هیجان وحرارت آنچه راکه درخود نهفته دارد با دیگران در میان میگذارد وصادقانه از همه طالب کمک وهمکاری است وطرحی راکه به عنوان مسودۀ برنامۀ نهاد فرهنگی مورد نظرش تهیه دیده با دقت وتأنی می خواند و روی کلمات وجمله های مهم اندکی مکث میکند .متن نوشته خیلی ها عمیق وپرمحتوا است , از تحلیل های تاریخ واجتماعی تا نیازمندی های اساسی امروز وفردای زندگی خلق ها وملیت های تحت ستم درکشور، بایک نوع رسالتمندی واقعیت اندیشانه در ورای هر نوع عظمت طلبی وخود بیش بینی خودی ودیگران نگارش یافته ونفس نوشته را تکیه برکار سازندۀ واندیشه آفرین فرهنگی وازین طریق بذر اگاهی وخود اگاهی در بین مردم ودرمجموع جامعۀ ما تشکیل میدهد وبا تاکید روی همین ضرورت مسألۀ ایجاد نهاد فرهنگی مورد نظر خودرا با اشتراک فرهنگیان تورک افغانستانی که در کشور های مختلف جهان اقامت دارند، منحیث یک ضرورت برای رسیدن به هدف اگاه سازی وبیدارسازی جامعه در میان میگذارد.وباصراحت ابراز میدارد که این نهاد فرهنگی یک تافتۀ جدا بافته ازدیگر حرکات وفعالیت های عدالت خواهانه در جامعۀ نبوده وکلیه فعالیت های امروز وفردای آن دریک جوهمآهنگی معقول ومنطقی با فعالیت وتلاش های کلیه حلقات ونیرو های عدالت پسند وآزادی دوست کشور به پیش خواهد رفت که درین راستا اتحاد آگاهانۀ همتبارانش را شرط اولین همکاری آگاهانه بادیگران میداند . همه حاضرین محفل با دقت به سخنان او گوش میدهند واو کلامش را بادعوت همگان به همکاری صادقانه خاتمه میبخشد ومختصر سکوتی باز در فضا مستولی می شود ، تأثیر کلام ومنطق داکتر همت همه حاضرین رادر یک نوع جستجو ومجادلۀ درونی خویشتن واداشته وهر کس میخواهد که در رابطه با سخنان داکتر همت ابراز نظری کند ولی نمیداند که از کجا وچطور شروع کند تا این سخنان ارائه شده را که ازپشتوانۀ منطقی بس عمیق تاریخی واجتماعی بر خوردار است به بحث وگفتگو بکشاند . بازهم سکوت میشکند وجنرال فاریابی با اشاره به یکی از حاضرین می گوید : داکتر صاحب مصلح شما گفتنی های تان را بگوئید :
مصلح مردی است محاسن سفید با سیمای باز وچهرۀ خودمانی وصمیمی ولهجۀ خاص تورکان بدخشانی در موقع صحبت کردن. اودوکتور رشتۀ جراحی اعصاب است ویکی از دوکتوران شناخته شدۀ این رشته در آلمان محسوب میشود وبیشترین قسمت عمر خود را نیز در آلمان گذرانیده ولی او هیچگاه ودر هیچ لحظۀ حیات از اندیشۀ خدمت به مردمش غافل نبوده ، او از زندگی پر از فراز ونشیب خود گفتنی هافراوان دارد، ازآوان طفولیت در مکتب ابن سینا در کابل تا دورۀ دانشگاه وتا امروز ،هزاران خاطره از تبعیض وتعصب در برابر خود وهم تبارانش در محافل رسمی ودولتی کشور را به یاد دارد آرام ومتین آغاز به سخن میکند وبا کلمات حساب شده که ازهر یک آنها فریاد های نجیبانۀ قومی دربند واسیر ،آنهم در خانه وزادگاه خود واجدادش به گوش می رسد حرف می زند ، او که باپاکدلی یک انسان درنهایت محبت وصمیمیت نسبت به همه وهمه سخن میگوید، ضمیرش پاک از تبعیض وتعصب نسبت به همه است ونسبت به هیچکسی هیچ نوع کینۀ دردل ندارد از همگان دعوت میکند که در راه به دست آوردن حقوق انسانی خود ها هم زبان وهمدل شوند.او با یک ایمان وباور خدشه ناپذیر به آینده نگاه می کند وآیندۀ روشن را درگرو دید روشن وآگاهی انسانها ازحق وحقوق خودها میداند ودرین راه آمادگی خودرا به هر نوع همکاری ابراز میدارد. صداقت وایمان از سیما وکلامش کاملأ پیداست.علاقۀ او به همتبارانش دور از هرنوع شیوه های قوم پرستانه ونژادپرستانه است ودرجریان گفتار وارائۀ افکار ونظریات خود میکوشد که باهیچ کسی طرف واقع نشود وفقط سعی درتوضیح حقایق ودانستن واقعیت های زنده وجاریی داردکه پیوند بازندگی امروز وفردای مردم ما دارند.
صحبت ها ادامه می یابد وفضای محفل با گذشت هر لحظه بیشتر خودمانی تر وباز تر میشود وپرده هادارند به سرعت کنار میروند وانسان با وضاحت کامل احساس میکند که صداقت وایمان در روح وروان محفل ما به دور از هر نوع سیاست بازی های معمول مستولی می شود وهمه باهم در ورای تشریفات های رسمی حرف میزنند وهمانند فرزندان یک خانوادۀ واحد که در یک نشست خانوادگی روی مشکلات فامیل مشترک وتک تک افراد آن بحث میکنند جر وبحث صورت گیرد , باهم بحث ومناقشه میکنند هیچکس از ارائۀ نظر واندیشۀ خود باک ندارد چون میداند که درینجا هیچکسی بخاطر مغلوب سازی ویاتحقیر کسی به خاطر داشتن اندیشه ویا طرز تفکر سیاسی واعتقادی خاص جمع نشده , برعکس همه باهم برسر مشترکات انسانی ومحرومیت های تاریخی مردم خود میخواهند که حرف بزنند وبه توافق برسند وگره اساسی کار را که چگونه در طول تاریخ با وجود این همه فداکاری ها ملیت ومردم ما نتوانسته، به حقوق حقۀ خود ها نائل واز بلای محرومیت ومظلومیت نجات یابند غورشود ،وهر اشتراک کنندۀ به سادگی در می یابد که در محفل ما خوردی وبزرگی های تشریفاتی ومصنوعی با صدر وذیل نشینی های تعارفی مشهود نیست ودر یک فضای باور واعتماد کامل همه آنچه راکه در ضمیر دارند با دیگران در میان میگذارند ومی خواهند صحت وسقم دیدگاه های خود را تکمیل وبا یک دید روشن وخود آگاهانه آیندۀ کار وزار فکری وعملی را بر خود ها هموار سازند , ازتجارب وداشته های همدیگر بیاموزند وبیاموزانند،همه تشنۀحقیقت اند حقیقتی که از سر چشمۀ ملال آور وتباه کن زندگی خلق ما در گرداب محرومیت ومظلومیت حکایه های جانگداز باخود دارد وبرماست که راه شکستاندن این طلسم بی عاریت دوران راکه هر روز چهره بدل میکندوبر معرکۀ اسبداد حکمروائی می نماید پیدا کنیم واین جویبار کوچک را ازهمین جا در جهت وصل به دریای بزرگ راه رهائی خلق خود ودر مجموع سر زمین خود رهگشا شویم ، که البته این خود کاری است دشوار وکاوشی است طاقت فرسا که که نیازمند عزم راسخ وبصیرت لازم وحقیقت بین وهمت بزرگ است تاما ومردم ما روزی را که بتوانیم در بحر بیکران عدالت وآزادی غسل تعمید بجا آریم را در انتظار باشیم که در غیر آن رسیدن به آن آرمانهای بزرگ انسانی کاری خواهد بود بس دشوار که هزاران کوه قاف را حائل در میان دارد.
فضای گفتگو هاسخت گرم وهیجان انگیز است که طبق برنامه نوبت سخن به مرد فرهیخته وزبان شناس متواضع ودانشمندکه چون بحر کانی زگهر دارد ولی دم نمیزند یعنی عبدالمنان تاشقین میرسد .او که اهل دانشگاه وعمری را در حلقه های علمی وپژوهشی به سر برده باتأمل وحساب شده آغاز به سخن میکند ، واژه ها وکلمات را به دقت انتخاب ودر ترازوی گفتار می گذارد وبا واژه ها چون موجودات حیه برخورد میکند که مبادا اشتباهی درگزینش آن ها صورت گیرد، او که سالیان درازی رادر حوزه های دانشگاهی کشور منحیث یک تورکیولوگ یعنی محقق در رشتۀ زبان های تورکی مصروف کار بوده در راستای درک وتحلیل پرابلم های اجتماعی، سیاسی وفرهنگی همتبارانش در کشوردارای تجربۀ بزرگ وید طولاست.دررابطه باطرح ارائه شدۀ برنامۀ نهاد فرهنگی مورد نظر در آینده با یک دید عالمانه واکادمیک وارد بحث می شود، قبل از همه روی پیچیدگی کلامی وطولانی بودن متن انگشت می گذارد واز بکار گیری واژه ها واصطلاحات رسمی شده وقراردادی در ادبیات ملی وبین المللی چون حقوق بشر،سازمان حقوق بشر،سازمان ملل وغیره انتقاد میکند واین واژه هارا چون افزاری در دست های غارتگران جهان امروز قلمداد میکند ومجموع این اصطلاحات را به مثابۀ تلک های شکار واغوای جهانخوران در میان ملل مظلوم گیتی چون کشور ما ارزیابی میکند ومصرانه میخواهد که این کلمات بامعدل های مناسب آنها تعدیل شوند ومتن بر نامه هر چه ساده تر وموزون تر دراختیار مردم قرارداده شود واین واژه های قراردادی که شنیدن هر یک از آنها هزاران خاطرۀ استفادۀ غیر انسانی وبرعکس معانی حقیقی آن واژه هارا که درذات خود همه خوب اند وزیبا ولی استفاده های سیاسی ومنفعت جویانۀ قدرت های بزرگ وغارتگر در جهت نیل به امیال غارتگرانۀ آنها ازین واژه ها این مفاهیم مقدس را تهی ازخود ودر واقعیت ترور نموده ،امروزدراذهان زنده میکند.
اودر حالیکه خود را متعهد به مبارزه درراه تحقق آرمان های انسانی وبر حق مردم ودر مجموع کشور خود میداند وهر بینندۀ سیما وهر شنوندۀ کلامش در اولین لحظات این حقیقت را در وجود او ملاحظه میکند ودر راستای تحقق این حرکت جدید نیز مخالفتی ندارد و برعکس صادقانه آمادۀهمکاری هم هست ولی نظر به تجاربی که ازگذشته ها از همچو اقدامات همتبارانش دراروپا درذهن دارد از به بار نشستن وموفقیت آن چندان مطمئن نیست واو نگران استفاده های معامله گرانه از این حرکت ها درجهت تأمین منافع این یا آن گروه ویا فرد است.او همچنان محور اساسی هرنوع تلاش را درداخل کشور وسایر فعالیت هارا در کلیه اشکال وانواع آنها در هر کجائی که باشد ممد وتکمیل کنندۀ فعالیت های هدفمند وصادقانه درداخل کشور میداند واز اینکه این تلاشها درتضاد ویاتناقض با فعالیت های روشنفکران تورک ودیگر گروه های حقیقت جو در داخل کشور واقع شودنگران است .
چند لحظه فضای محفل را دیالوگ واستدلال های داکتر همت وداکتر تاشقین که هردو جانب در نهایت صداقت وصمیمیت نقطه نظرات خود هارا در میان میگذارند بخود اختصاص میدهد که درهمین لحظات یکی دیگر ازحاضرین که در روبروی آن دو نفر نشسته وهمه استاد خطابش میکنند،با طلب پوزش از همه وخاصتاٌآن دو شخصیت ارجمند وارد صحبت میشود وازهمگان میخواهد که فضای محفل را طبق بر نامۀ منسجم کاری وگزینش یک منشی جهت ثبت جریان گفت وشنود ها وعاملیت بیشتر اداره کنندۀ محفل دراعطای وقت ونوبت سخن انتظام بیشتر وبهتر ببخشند.پیشنهاد پذیرفته میشودویکتن از اشتراک کنندگان به اسم احمد ولی ولیزاده که جوانی است ادیب وشاعروقلبی مالامال از اخلاص وصداقت وبنا به گفتۀ خودش که کمی زیاد حرف میزند واصلاٌپیوند صلبی با ترکتباران ندارد ولی پیوند عمیق او با این گروه قومی ناشی از زایش وپرورش موصوف در محیط تورکتباران اندخوی است که زبان ترکی ازبیکی را شیوا و بالهجۀ شیرین پارسیان ترکی گوی تکلم میکند به حیث منشی محفل بر گزیده میشود .البته قابل یاد آوری است که انجنیر محمد عثمان بیلیم که او نیزقبل از همه به این وظیفه پیشنهاد شده بودقبل برآن که ولیزاده پیشنهاد شود معذرت خواست وبه تعقیب آن ولیزاده انتخاب شد.ولی زاده بااظهار سپاس از حاضرین بعداز ختم صحبت های داکترهمت وداکتر تاشقین از استاد تقاضای صحبت میکند واویعنی استاد بسم الله میمنگی که دارای تحصیلات عالی در رشته های مختلف نظامی وغیر نظامی میباشد،دررشتۀ نظامی اواصلاٌ یک هوا باز است وعمری را به تدریس دردانشگاه نظامی هوائی ومدافعۀ هوائی کابل مصروف بوده وتا آخرین روز های خوش زندگی اش درکشور که باهمه فراز ونشیب هایش که تقریباٌ همیشه نظر به راه سیاسی برگزیده اش که در زندگی خود هرگزهم ازآن عدول نکرد وآنرا تااکنون هم که همانا مبارزۀ آگاهانه وصادقانه برعلیه استبداد قبیلوی وشئونیسم ناشی ازآن باشد عاشقانه پاسداری میکند ،مشکلات فراوانی از شکنجه وزندان تا اشکال مختلف تحقیر وتوهین هاباخود داشته ، آن روز هارا خوبترین وهدفمندترین روز ها ودوره های زندگی برای خود حساب میکند در آن دانشگاه مصروف تدریس بوده،البته ضمن هوابازی اودارای تحصیلات دامنه داری هم در رشته های جیودیزی وفوتو گرامتری میباشد وآخرین مرحلۀ تحصیل خودرا بادفاع از رسالۀ خود دررابطه با تحلیل ونتیجه گیری از عکس های هوائی وفوتو های کیهانی در اتحاد شوروی وقت به اتمام رسانیده وفعلاٌدر کشور دنمارک امرار حیات ودر یک موسسۀ علمی وتحقیقاتی وابسته به دانشگاه کوپنهاگن به نام مرکز تحقیقات جیولوژیکی دنمارک ،گرینلندDanmarks og Grønlands Geologiske Undersøgelse(GEUS) وهمکاری های دائمی با ادارۀ مهندسی وپلان سازیی شبکۀ سرتاسری خط آهن دنمارکDSBوکمپنی بین المللی اتکینسAtkins Danmark که در امور تهیۀ نقشه هاوپلان های شبکۀ قطار های زیر زمینی فعالیت دارد، مصروف کاربود ولی فعلاٌ بعد از عارض شدن یک سلسله مشکلات صحی تحت تداوی قرار دارد ومنتظر بازگشت به کاراست. پوهاند میمنگی که سراسرزندگی او صرف مبارزات هدفمند برعلیه کلیه اشکال بیدادگری منجمله ستم وبیداد گری ملی در کشور شده، پروردۀ نخستین مکتب سیاسی ضد بی عدالتی ملی بصورت علمی وآگاهانه بنا به گفتۀدشمنان ستم ملی است که بزرگترین آرزوی زندگی اورا رهائی ملیت های محکوم اززیر بار حاکمیت اسارت گر وانحصارگر قبیلوی وبه حقیقت پیوستن برابری کلیه ساکنین کشور به دور از سیطره های غیر انسانی شئونیستی تحت عناوین کاذب بومی ومهاجر،خورد وبزرگ ،اقلیت واکثریت،اصیل وغیر اصیل که همه وهمه جز وسیلۀ اغوا وفریب وتجزیه کردن مردم ساکن در کشور بربنیاد امتیازات قومی وقبیلوی وایجاد مرز های آشتی ناپذیر حاکم ومحکوم،ظالم ومظلوم در جهت تحکیم پایه های حاکمیت های قبیلوی بااستفادۀ غیرانسانی ازاحساسات قومی وقبیلوی وبکار گیری این سیاست ها در جنگ مردم برعلیه مردم چیزی بیش نیست،تشکیل میدهد.
واین اژدها که طعم کشندۀ زهرخود را همانند هزاران همتبار دیگراو در همان نخستین روز تولد با شیر مادر به او چشانیده وشکنجه های مردم خود را به اشکال مختلف از طرف مربوطین دستگاه های حاکمۀ شئونیستی در وجود خود وفامیل واطرافیان خود بارها تجربه نموده ،وبا الهام از همین آگاهی ودرس روزگار قاطعانه در یافته است که بدون مبارزۀ قاطع،بر علیه این پدیدۀ شوم تامحو کامل آن، رسیدن به یک زندگی انسانی ورهائی از چنگال هیولای بدبختی وسیه روزی برای مردم ما ناممکن است. ازدیدگاه استاد میمنگی تأمین فضای برادری در نبود حق برابری بکلی میسر نیست،وجامعۀ که درآن برابری عملی در کلیه عرصه های زندگی برای مجوع افراد آن صرف نظر ازتعلقات قومی،قبیلوی، نژادی ،مذهبی،لسانی، منطقوی،جنسی،طبقاتی وغیره میسر نباشد تأمین فضای همدلی وهموطنی وبالاخره وحدت و برادری بکلی ناممکن وبرای کسانی که خوش باورانه با ساده انگاری درصدد رسیدن به وحدت ملی در نبود برابری عملی هستند جزخودفریبی وعوام فریبی حرفی بیشتروجود ندارد.وکشوری که بااین بلای خانمانسوز مبتلا باشد ودر متن آن یک قوم ویاملیت از تمامی امتیازات اجتماعی وسیاسی برخوردار ودیگرباشندگان به مثابۀ انسانهای درجه دو و سه مورد معامله قرار گیرند هر گز نمیتواند موفق بایجاددولت بر پایۀ ملت واحد شود.زیراکه شکل گیری دولت ملی نیازمند ملت واحد است وملت واحد در یک کشور کثیرالمله بوجود آمده نمیتواند تازمانیکه کلیه اقوام وملیت های ساکن در آن سرزمین با معرفی هویت های حقیقی متعلق به آنها در کلیه ابعاد سیاسی،اقتصادی وفرهنگی وبدست آوردن مسئولیت ها و امتیازات مساوی در کلیه عرصه های مادی ومعنوی زندگی درکنارهم قرارنگیرند .
اوکه بیزار ازظلم واستبداد در کلیه اشکال وابعادآن است با صراحت ابراز میدارد که تورک های افغانستانی, با تلاش درکمائی کردن حق زندگی با هویت وفرهنگ خود ها فقط در صدد دستیابی به حقوق انسانی وطبیعی خود ها اند همچون دیگران نه دستیابی به کدام امتیاز بالاتر از دیگران ودستیابی این ملیت وملیت های محروم دیگر در کشور ما به حقوق انسانی مساوی شهروندی درین کشور هیچ حقی را از دیگران سلب نمی کند مگر حق باداری وحاکمیت انحصاری،که باید نابود شود، تا کاسۀ تزویر شئونیزم که با آن هم خلق های شریف وباشهامت پشتون را فریب داده ومنحیث سپاهیان معصوم وفریب خورده و مست از تریاک قبیله پرستی واجداد پرستی موهوم از مدتها بدینسو در یک جنگ نا مقدس برعلیه دیگر هموطنان همکیش آنها استعمال وبدبختی های روز مرۀ زندگی چون فقر ،جهل،مرض،عقب ماندگی وهزاران مصیبت دیگرخود را که فقط درباهم بودن ودر کنار هم بودن دور از برتری جوئی ها میتواند آنهارا ریشه کن سازد، از یاد برده اند،وهم درمجموع کشور را به این روزگار سیاهی که تاریخ این سرزمین نمونۀ آنرا به یاد ندارد، سرنگون ساخته است .بگذار این طلسم تحمیق وجهل سرنگون شود تا مردم ما هم باری نیرو وانرژی انسانی خود هارا به جای مصرف در بازار فخر فروشی های کاذب وفریبنده در جهت احیای حیات انسانی چون دیگر مردم جهان مصرف وحق سر فراز زیستن که امروز نبود آن افسانۀ رسوائی کشور ومردم مارا باتمثیل مجسمه های حماقت در جستجوی هیچ! هنگامۀ عالم ساخته نجات یافته بتوانیم.
استاد میمنگی باصراحت وبی مهابا سخن میگوید واز هم وطنان خود مصرانه می خواهد که با هر امکانی که در توان دارند در راه سرنگونی این پدیدۀ شوم به اقدامی ولو کوچک متوسل شوند واز هیچ چیز نگران نباشند ،چونکه این نبرد حق وباطل است ومردم ما درین نبرد حق طلبانه هیچ بدعتی را مرتکب نمی شوند واگر حاکمیت طلبان ریا کار این عمل مارا بدعت به شمار آرند ما باید حاضر باشیم این گونه بدعت های معقول ومقبول را که مردم آزادۀ دنیا باانجام آنها به رستگاری رسیده اند با جان ودل انجام دهیم ،تا آخرین رمق وباآخرین قطرات خون در راه محو بی عدالتی در برابر خود ومردم خود مصمم باشیم تا باشد که دیگر در خانۀ خود بیگانه شمرده نشویم، زیرا هیچ محرومیتی به این اندازه سنگین نیست که انسان در خانۀ خود بیگانه به شمار آید وآن دیگر خود را صاحب ومالک مطلق این خانه قلمدادکند. میمنگی روی حقیقت خود شناسی واز خود آغاز کردن کلیه روشنفکران کشور صرف نظر ازتعلقیت های قومی وقبیلوی تاٌکید اکید دارد،واو معتقد است که روشنفکران هر گروه قومی اولتر از همه باید از شناخت ومعرفی جنایتکاران وخائنین نزدیک به خود که یکجا باآنها در داخل چوکات همان قوم وقبیله زندگی میکند باید آغاز کنند وبا دست درازی های نا آگاهانه در حریم های زندگی دیگر اقوام وملیت های هموطن خود به بلند گو وآلۀ دست مستبدین وجنایتکاران خودی مبدل نشوند . ویابا پذیرش این طرز تفکر که بد وجنایتکار خودی را به لطف پیوند های قومی وقبیلوی آنها باخود خوب وقابل قبول ولی برعکس همیشه لبۀ تیز خنجرخودرا برعلیه دیگر مردم کشور با انگشت گذاشتن روی عملکرد افراد واشخاص وابسته به آنها با تبعیت از پروپاگند ها وزهر پاشی های هدفمند وجنایتکارانۀ محافل شئونستی وتفرقه اندازحاکمیت طلب خودی متوجه و به این ترتیب به بلند گو وهمدست جنایت کاران خودی مبدل شوند وهمیشه انگشت شان به طرف دیگران باشد ولی ازجنایات وتعصبات داخل قبیلۀخود که قبل از همه مردم مظلوم خودی را به قربانگاه میفرستد بی خبر وغافل باشندکه این خود بادزد دهن جوال راگرفتن ودر شکار بره با گرگ درنده همکار شدن است. او در توضیح این عقیدۀ خود میگوید که ، ناممکن است شهری را از کثافات پاک نمائیم تا زمانیکه پاک کاری وکثافت زدائی را از خانه وکوچۀ خود شروع نکنیم.این فورمول دررابطه بامبارزات سرتاسری ضد بی عدالتی واستبداد در یک کشور نیز عین مفهوم را دارا میباشد که مدعی روشنفکری دریک جامعه آنچه را که در خانه ودرماحول او وجود دارد غافل ازدرک ودیدن باشد ولجوجانه با ذره بین به دنبال یافتن عامل جنایت دربین دیگرمردم کشور برآید که این چنین طرزتفکر ومبارزه در حقیقت همخوانی وهمکاری ابلهانه با جنایتکاران وستمگاران است وبس، همانند اینکه بعضی حلقات ومحافل شئونیستی باهمه افزار وامکانات دست داشته مصروف این اند که در گذشته وامروز چی کار خلافی را در بین اقوام وملیت های غيرخودی پیدا میکنند که با بزرگ سازی آن ذهنیت های مردم دیگر کشور را در مجموع برعلیه این اقوام تحریک واغوا کنند تا باشد که در این یا آن موضوع داوطلبی قدرت از نتیجۀ این اغفال وتحمیق بهره برداری کنند وسوگمندانه هستند عدۀ کثیری هم ازمدعیان مبارزه برعلیه ظلم وبیداد که آگاهانه وناآگاهانه با آن گرگ های درنده هم صدا شده وآ واز های کریه را بمراتب بلند تر ازآن جباران سر میدهند که گناه این هم کمتر از اعمال آن جانی های بی رحم نیست.
استاد میمنگی تماسی هم روی نتائج وعواقب خطر ناک در محرومیت ومظلومیت مستمر زیستن گرفته وتضعیف اعتماد به نفس ملی را از بد ترین پیآمد های محکومیت میداند ومیگوید:ملیتی که طور دومدار در حالت محرومیت زیسته باشد بابیگانه شدن از خود اعتماد به نفس ملی را نیز از دست میدهد وافراد این چنین ملیت ها معتاد به روان محافظه کارانه شده وهمیشه راه عافیت را در پناه دیگران که در قدرت قراردارند جستجو مینماید وهیچگاه به درستی عمل وصحت کار خود اعتماد ندارد مگر اینکه ارباب قدرت به آن صحه بگذارند وبا تحسین یا توبیخ های اربانه اورا از درستی ونادرستی کارش مطمئن سازند.
سخنان استاد میمنگی در یک فضای صمیمیت ودرک متقابل به پایان میرسدوفضای محفل آگنده از شور وهمآهنگی به نظر میرسد ومنشی محفل ازانجنیر امان الله جواد که بنا به گفتۀ خود او در اصل تورکتبار نیست ولی حیات معنوی او هیچگاهی جدا از تورکتباران نبوده خواهش صحبت میکند او نیز با تأئید گفته های قبلاٌ بیان شده توسط دیگران تجارب وداشته های ارزش مندی را که همه گویای یک همزنجیری عمیق وتاریخی بین کلیه ملیت های محروم ساکن این کشورمیباشد ارائه مینماید که از ورای آن پیام همدلی وهمسوئی در گوش ها طنین اندازاست ،اتحاد وهمسوئی همه ملیت های محکوم را در یک مبارزۀ عادلانه یکی از شرایط اساسی سرنگونی استبداد قبیلوی به حساب آورد که بی هیچ استدلالی همه برآن صحه گذاشته،وجلسۀ قبل از ظهر محفل را به پایان می رسانند ومنشی محفل ختم جلسه را اعلان و وقت شروع جلسۀ بعدی را خاطر نشان مینماید وبه این ترتیب بخش نخست محفل که همه را در عالمی از تفکرات فرو برده بود ونوید خوش آن ظهورنوعی رجوع صادقانه برخویشتن بود، به پایان رسید و مهمانداران از مهمانان دعوت به صرف طعام چاشت نمودند که آنهم اهنگی بود بس نیکوکه شنیدنش سخت چنگی به دلها زد .
صرف طعام باصحبت های ضمنی وگاهی با رد وبدل شدن شوخی ها وطنزهای شیرینی به پایان رسیدودرآغازکار بخش دوم محفل نوبت سخن به جوان بادرایت وآگاه انجنیر محمد عثمان بیلیم رسید که مردیست از تبار آزادگان که همه ابعاد زندگی اش گویای یک زندگی آرمانی ومعطوف به خود آگاهی وپاک زیستن است، او که از نخستین روزهای زندگی اش در دامان خانوادۀ فضیلت پرور ومیراثدار مبارزات بس بزرگ برعلیه اشکال مختلف استبداد درابعاد مختلف درسهای ظلمت ستیزی وروشنگری را آموزش دیده ودر کلیه مراحل زندگی خود درجهت سهم گیری آگاهانه وصادقانه در فعالیت های ضد بیداد گری مردم میهن وخاصتاٌهم تباران عذاب کشیدۀ خود که بی هیج جرم وجنایتی محکوم به بدترین شکل استبداد یعنی در خانۀ خود از همه حقوق مالکیت این خانه محروم شدن وهمیشه به لطف غاصبین محتاج بودن است ،تلاش نموده ودرین راه ازهیچگونه بذل توان مادی ومعنوی خود ابا نه ورزیده ودرین گردهمآئی نیز سهم در خور خویشتن راایفا نموده، کوتاه ولی باقلبی آگنده از ایمان وصداقت به گفته های دیگران مهر صحه میگذارد وآمادگی خودرا در سهم گیری در خور توان با هر نوع فعالیت عدالت خواهانه ابراز میدارد.
درین محفل شخص دیگری هم که هیچ سخن نمی گوید ولی حرف همه را با دقت وفراست گوش فراداده که او محترم سید یوسف است که مردی است محاسن سفید وروزگار دیده که بی هیچ کلامی سیمایش حکایه گر هزاران گفتۀ ناگفته است ودرچند حرفی مختصر موافقت خود را بااهداف محفل امروزی که همانا توافق بر سر ایجاد یک نهاد فرهنگی تورک ها ی افغانستانی در اروپا ست اظهار مینماید وزمان به سرعت در حال گذشتن است وکم کم لحظات آخرین این محفل کوچک ولی با اهداف وآرمانهای بزرگ به پایان خود نزدیک میشود وعدۀ زیادی از اشتراک کنندگان این محفل که بیشترین آنهارا جوانان ونوجوانان تشکیل میدهند باعلاقه مندی جریان این جلسات را تعقیب وابراز رضایت مینمایند واز پیش کسوتان جامعه ومردم خود توقعات زیادی هم دارند که بایست باتدویر وراه اندازی چنین محافل راه های جواب معقول ومنطقی به این خواسته ها وتوقعات بجای انسانی آنها جستجو وارائه شود.
شور وبحث نهائی هم که تقریباٌ شکل نتیجه گیری از کارمحفل امروزی را دارد به عمل آمد ودر جریان آن تماسهائی هم باچگونگی واهداف شکل گیری حوادث اخیر در داخل کشور گرفته شد واهداف چنین توطئه ها که برای مردم ما تازه گی چندان هم ندارد واز چنین صحنه آرائی ها ی توطئه آمیزدر گذشته ها نیز بخاطر مجازات ومحروم سازی مردم ما از حقوق انسانی آنها استفاده های زیادی صورت گرفته که بر همگان روشن است تحلیل وتفسیر های واقعبینانه وهدفمند صورت گرفت و روی این توطئۀ اخیردر رابطه با قضیۀ جنرال دوستم واکبر بای که این نیز از آنجمله به حساب میرود و هدف اساسی آن این بار محروم سازی اقوام وملیت های تورکتبار از اشتراک فعال در انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری کشور وگرفتن حق السکوت از شخصیت های مطرح آن با توسل به چنین دسیسه سازی ها وبین هم اندازی های خود مردم ما با انتخاب ضعیف ترین مهره های قابل استعمال درین بازی است نتیجه گیری صورت گرفت واز آدرس این گردهمآئی پیام اشتراک کنندگان این محفل عنوانی مردم ما این بود که اتحادوهمبستگی خدشه ناپذیرداخلی خود هارا در برابر این چنین دسایس خائنانه وتفرقه افگنانه حفظ ومانع از تحقق آرمان های کثیف توطئه گران دررابطه باپارچه پارچه ساختن مردم ما شوند ونگذارند که از خود ما بر علیه خود ما به مثابۀچوبدستۀ تبر برعلیه درخت، خائنانه استفاده به عمل آید وهمچنان به کلیه بازی گران پشت پردۀ این توطئه هوشدارداده شد که دست ازین بازی های خانمانسوز بردارندواز گذشته ها الهام بگیرند ویکباردیگر در صدد ریختن خون بی گناهان بادست های کثیف جمعه خان های خائین در کوی وبرزن جوزجان نباشند، زیراکه جهان بیدار است وهیچ جنایتی را پنهان کردن ناممکن و دوران این بازی های کودکانه هم در تاریخ مدت هاست که سپری گردیده ،اقوام وملیت تورک ازمدت هاقبل با این چنین دسایس ونیرنگ ها آشنائی دارند وکسانی که با آتش بازی میکنند عاقبت نافرجام این چنین بازی های طفلانه راهم در نظر داشته باشند وپیام ما به مردم ما حفظ هوشیاری وبیداری دائمی خودآنها در برابردسایس شیطانی دشمنان آنهاست وبس.
در آخرین دقایق کار محفل قطعنامۀ که از طرف اشتراک کنندگان این گردهمآئی ترتیب گردیده بود توسط منشی محفل قرائت وباتاٌیید آرای اشتراک کنندگان به تصویب رسید که مواد اساسی این قطعنامه مطالب ذیل را در برمیگیرد:
1:این گردهمآئی در واقعیت پیش درآمدی است درجهت تدویراولین گردهمآئی بزرگ فدراسیون فرهنگی تورک های افغانستانی دراروپا ودیگرکشور های جهان .
2:فیصله به عمل آمد که از تلاشهای صادقانه وخستگی ناپذیر داکتر اکبر همت فاریابی در راستای شکل دهی و ایجاد این چنین یک کانون فرهنگی در اروپا تاٌیید وپشتیبانی همه جانبه به عمل آید.
3:فیصله شد که در رابطه با تدویر هرچه عاجل ترقورولتای بزرگ این فدراسیون فرهنگی در یک محل مناسب آمادگی های لازم گرفته شود.
4:از همۀ تورک های افغانستانی درهر کجائی که قرار دارند،ازآدرس گردهمآئی مونشن صمیمانه تقاضا گردید که با کمک های بی شائیبۀ مادی ومعنوی خودهااز تدویر قورولتای بزرگ وتاٌسیس این فدراسیون فرهنگی پشتیبانی به عمل آورند.
5:بعد از قرائت مسودۀ برنامه از جانب داکتر همت فاریابی ،نتیجۀ شوروبحث ها این شد که محتوای كليدی ومحوری این متن حفظ ولی تاحد ممکن ساده تر ومختصر تر شود.
6:تصمیم گرفته شد که مصارف مالی اولین گردهآئی بزرگ این فدراسیون فرهنگی ازطریق جمع آوری اعانه های داوطلبانه تاٌمین گردد .
ومسائل ذیل نیز دراین محفل با تفاهم همگانی مورد توافق قرار گرفت:
الف:زبان مادری که در حقیقت شاهراه معرفت و ورود به دنیای انسانیت است، ودرکلیه مراحل زندگی فرد وجامعه حیثیت کلید خود آگاهی ، تکوین شخصیت وکمال هویت انسان ها اقوام وملیت هارا دارد، از دست دادن ومحروم شدن ازاین سلاح بی بدیل معرفت وتکوین مقام رفیع انسانیت در واقعیت امر از دست دادن جواز حضور درعالم انسانیت است وقومی که از حق استفاده اززبان مادری خود در امر آموزش وپرورش وپیشبرد فعالیت های فرهنگی محروم میگردد درحقیقت از بزرگترین حق زندگی خود ساقط ساخته میشود که حق این بدعت بزرگ را هیچکس به هیچ عنوانی در جهان ودر کشورما ندارد. تکلم ،آموزش،پرورش وپیشبرد فعالیت های فرهنگی وهنری به زبان مادری حق طبیعی وانسانی هرانسان درکرۀ زمین است. بناءً تورک های افغانستانی که طی سالیان بس دراز ازحق بکار گیری زبان مادری در امر آموزش وپرورش محروم بودند وامروز نیز هیچگونه امکانات انکشاف وتکامل زبان مادری خود را در اختیار ندارند باید تلاش نمایند که خودوفرزندان خودرا با هروسیلۀ که ممکن باشد با نوشتن وخواندن زبان مادری آشنا وفرهنگیان وروشنفکران تورک تباردرین راستا با اقدامات در خور توان چون تألیفات علمی واجتماعی ، ترجمۀ آثار ارزشمند ومفید ازدیگر زبان ها، تحقیق وتدقیق دررابطه باآثار وتألیفات دانشمندان ،نویسندگان ،شعراوفرهنگیان تورک تباردر جهان وتعمیم آنهااز طروق چاپ وتکثیر با معرفی فرهنگ غنامندفولکلوریک مردم ما به نسل های جوان واطفال وغیره کارهای ارزشمند سهم وفرض خودرا دربرابر مردم وزبان مادری خودبجاآرند.
ب:دررابطه بانام فدراسیون فرهنگی هم تصمیم گرفته شد که با یکی از کلمات با مسمای تورکی چون :قویاش [آفتاب] ،بارلیق[هستی] ،یول[راه]،بارش[صلح]بیرلیک[همبستگی]اوزگارلیک[آزادی]،یورت[وطن]،قوتقا [سعادت]،اولکه[وطن]،یاروق[نوروروشنائی]وغیره نام گذاری ودر ذیل آن عبارت[فدراسیون فرهنگی تورک های افغانستانی]ویا به زبان تورکی[افغانستان لیگ تورک لرنی کولتور فدراسیونی] تحریر گردد.
ج:این نهاد فرهنگی که تحت نام فدراسیون فرهنگی تورکهای افغانستانی در اروپا تاٌ سیس وبه فعالیت آغاز میکند ،هیچگاه وبه هیچ عنوانی بااحزاب وجریانات سیاسی داخل وخارج کشورهیچ نوع وابستگی تشکیلاتی کسب کرده نمیتواند.
د:پیشوند فدراسیون که در حقیقت زمینه های پیوند وارتباطات سازنده ومفید با دیگر نهادها وموسسات فرهنگی را همواره مساعد میسازد باید در متن تعین نام این کانون فرهنگی که در حال شکل گیری است تا زمان لازم حفظ شود.
ه:برنامه های کاری این فدراسیون فرهنگی در کلیه ابعاد آن کاملاٌ حق طلبانه ودیموکراتیک بوده ودر هیچ حالتی درتقابل و دشمنی با هیچ حزب وسازمان سیاسی بخاطر اعتقادات سیاسی وآیدآلوژیک آنها قرار گرفته نمیتواند، مگر احزاب وجریانات سیاسی وحتی فرهنگی طراز فاشیستی که فدراسیون فرهنگی مورد نظر ما بخاطر طرد وافشای اهداف وبرنامه های شیطانی آنها ایجاد میگردد.
ز:مبارزات حق طلبانۀ تورک های افغانستانی درهیچ حالتی نمی تواند برخلاف منافع وحقوق انسانی دیگر اقوام وملیت های کشور توجیه شود، این فعالیت های عدالت خواهانه فقط آنچه راکه با موازین ومعیار های حقوقی همۀ گروه های انسانی درجهان مطابقت داشته ونداشتن آنها محرومیت به حساب آید میتوانند در خود احتوا نمایند.
ف: نیل به تحقق ایجاد یک جامعۀ دیموکراتیک که در آن کلیه موازین حقوقی وانسانی مجموع باشندگان کشور مااز طریق شکل دهی یک جامعۀ مدنی که در آن کلیه حقوق ووجائب باشندگان کشور ما از طریق تاٌمین حقوق شهروندی برآورده گردد، مقدس ترین آرزوی کلیه اعضا وهوا داران فدراسیون فرهنگی تورک های افغانستانی است.
ک: این کانون یک نهاد آگاهی بخش فرهنگی برای اقوام وملیت های تورک در جهت اعادۀ حقوق از دست رفتۀ انسانی آنها بوده ودرین مبارزه موءثر ترین سلاح دست اندر کاران آن قلم است که با نوشتن حقایق مردم خودرا بیدارودشمن را افشا وطرد مینمایند.
ل : نیل به دمو کراسی وایجاد یک نظام عادلانۀ انسانی که در آن کلیه حقوق و وجایب انسان های ساکن در سرزمین ما بدون هیچ نوع امتیاز دهی برمبنای قوم ،نژاد،زبان، منطقه،مذهب،جنسیت،طبقه وغیره تأمین وتضمین ونیازمندی های مادی ومعنوی جامعۀ مارا برآورده بتواند مقدس ترین آرمان ماست. ولی آنرا هیچگاهی به مثابۀ کالای وارداتی ویا نسخۀ کاپی شده از این ویا آن کشور طبق میل وفرمایش دیگران نمی پنداریم .
محفل کوچک ما با این دست آوردهای بزرگ وباارزش خود به پایان نزدیک شد ومهماندار مبتکر ما قاضی عبدالعلی فیضی که برگزاری این محفل محصول ابتکار وتلاش بی ریا وآگاهانۀ اوست والحق که ابتکار بس بزرگی بود ،از تشریف آوری همه اظهار سپاسگزاری نموده وموفقیت های حاصله ازین محفل را خیلی باارزش قلمداد نمود ومهمانان نیز به نوبۀ خود از ابتکار ومهمان نوازی او وهمه دست اندر کاران برگزاری محفل چون جنرال عبدالغفور فاریابی ،محمد عثمان بیلیم ودیگران اظهار قدردانی نموده با امید برگزاری موفقانه وباشکوه قورولتای بزرگ این فدراسیون فرهنگی ودعای تأمین صلح، آزادی ودیموکراسی واقعی بامحو استبداد در کشورمحفل آنروزی را خاتمه بخشیدند.
واشتراک کنندگان محفل ما در حالیکه قلوب همۀ آنها مالامال ازامید وایمان بود همدیگر را به آغوش کشیده وبه امید ملاقات بعدی در قورولتای بزرگ با همدیگر وداع نمودند.
به امید موفقیت باز هم بیشتر وبزرگتر درآن روز امید های بزرگ
ختم
18 - 04 - 2008









Geen opmerkingen:

 
  • بازگشت به صفحه اصلی